متروکه نقد خودمونی شعر و دلنوشته | سری سوم

[اهورا.]

فقط اسمشو میدونم
که اونم طولانیه
دلنوشته اسمش هرچقد کوتاه‌تر باشه تو ذهن خواننده ماندگارتر میشه
کلمه "دست" کلیشه‌ایه
اسم دلنوشته میتونست جذاب‌تر باشه و دلنویس میتونست از کلمات بهتر و ادبی‌تری استفاده کنه
اما عنوان کشش قابل قبول برای جذب مخاطب داره
دلنوشته رو بخونم بقیشم میگم

وقت بخیر
کاملا با حق با شما هست اما از اونجایی که عنوان‌ از جذابیت مطلوبی برخوردار بود ترجیح دادم از طولانی بودنش صرف نظر کنم
ممنون بابت نظر ارزشمندتون

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[اهورا.]

سلام خسته نباشید
دلنوشته زیبایی هست و روونه
احساس توش موج میزنه
استفاده از برخی عبارت ها میتونه نمایانگر داشتن ایده نو باشه مثل:
آیا فراموش کردی که عشق خواهر مرگ است؟
هر چی جلوتر میره قشنگ تر میشه شماره 20 خیلی زیبا بود

مچکرم
باعث دلگرمی بود

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[اهورا.]

با سلام.
نقدِ دلنوشته‌ی "دستانت را به من امانت بده"
البته این نکات را از جانب من، بیشتر در حدِّ یک نظرِ شخصی ببیند، نه در حدِّ یک نقد!
به نظرم کلمه‌ی امانت در عنوانِ این دلنوشته، حالتی از تسکین موقت را برای اون عاشقی که از دوری حتی یک لحظه‌ی دست‌های معشوق، مدام در عذابه، به وجود می‌آورد. چون امانت چیزیه که دوباره باید آن را پس داد.
***
میدانِ تاخت و تازِ استعارها در این دلنوشته خوب بودند، اما با پهنای باندی بیشتر، می‌توانستید جای مانور بیشتری برای مخاطب، در پیچ و خم‌های این دلنوشته ایجاد کنید. مثلا در مقدمه به جای:
(در مسیر باد و سرنوشت، سمتِ ناودان‌هائی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش)؛ می‌توانستید چشم‌های اشک‌بارتان را جوری به آن ناودان‌ها تشبیه کنید، و یا به جای (ل*ب‌هایم را به هم جفت می‌کنم)، می‌توانستید آرزوی دست در دست بودن با معشوقتان را، به نحوی با دست به دست دادن دو ل*ب‌هایتان به یک دیگر، تداعی کنید، و از این قبیل چیزها.
***
در بعضی موارد، ناموزونیِ نثر به چشم می‌خورد، مثل:
معشوقم (معشوقه‌ام) به دستانت ببال.
دستانت خیلی به من می‌چسبد (می‌چسبند)
برای طاعت تو است (توست) و امثالهم.
***
عدم جای گذاری مناسب علائم نگارشی و یا حتی در مواردی عدم وجود آن‌ها و یا عدم وجود اِعراب گذاریِ بعضی از کلمات، مانع درک صحیحِ مطالب میشد. مانندِ:
مِهر یا مُهر؟ گِل یا گُل؟
***
بعضی موارد، کسری کلمه مانع درک مطلب میشد:
دیگر (قلبم،) قلبِ آن آدم سابق نخواهد بود، که به تو بخشیده شده بود. و امثالهم.
***
جمع بستنِ کلماتی که اصالتا فارسی هستند، با علائم جمع عربی ممنوع هستند:
دستان (غلط) دست‌ها (صحیح)،
لبانت (غلط) ل*ب‌هایت (صحیح).
***
قبله‌گاه کوه رو خوب اومدی. اما ای‌کاش به جای دریا، بعدش بیابون رو میاووردی. چون سر به کوه و بیابون میزنند، نه سر به کوه و دریا.
***
استعاره‌های چهارراهِ فصل‌ها و عشق خواهرِ مرگ هم خوب بود.
***
شماره ۱۵ قشنگ بود فقط یه (ت) کم داشت:
دست‌های(ت) بوی گلِ دلربا...
***
شماره ۵ و ۲۱ هم قشنگ بود.
***
عدم ارتباط اجزاء در بعضی جملات، مثلِ:
آرام آرام در میانِ دستانت؛ چه چیز قرار است آب شود.
گاهی در ذهن نویسنده، موضوعی پُرمحتوا وجود دارد که اگر نتواند آن را درست به اوراق بسپارد، نمی‌تواند ارزش آن مطلب را به مخاطب منتقل کند.
***
در شماره ۲۲ ، ماهیت بت، ماهیتی پرستیدنی‌ست. یعنی بت مالکِ مملوک است. پس اگر کسی شما را تحت تملک بگیرد، این شمائید که باید آن را بپرستید و مُلتمسش باشید، نه اینکه شما بتِ او شوید.
***
و در کل، یکی از لطیف‌ترین احساسات، احساساتِ شما نویسندگانِ سپید روح است.
روحِ قلمِ‌تان، سپید.

وقتتون بخیر
ممنون بابت نظر ارزشمندتون
شاید من از اول تایپ دلنوشتم منتظر نقدی بودم که در اون چیزهایی ذکر بشه که نمیدونستم و باید اصلاح میشدن
نظر بسیار سازنده‌ای بود
فقط اینکه دلنوشته من تمام شده و من امکان ویرایش ان ندارم
چون در سایت دیگری فایل شده وگرنه حتما نکات گفته اصلاح میکردم
ممنون بابت وقتی که گذاشتید

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Ana.]

وقت بخیر
کاملا با حق با شما هست اما از اونجایی که عنوان‌ از جذابیت مطلوبی برخوردار بود ترجیح دادم از طولانی بودنش صرف نظر کنم
ممنون بابت نظر ارزشمندتون

خواهش میکنم
دلنوشتتون قشنگه
ولی باتوجه به عنوانتون، مرکز توجه ما تو دلنوشته شما ارتباط محتوا با عنوانه
در عنوان شما چیزی که به مخاطب منتقل میشه توصیف دست‌های یار هستش
و من انتظار داشتم بیشتر توصیف دست‌ها رو ببینم
نه خیلی زیاد
ولی فکر میکنم که تو دلنوشته کم به توصیف دست‌ها پرداختین
خیلی چیزها رو میتونستین به دست‌ها تشبیه کنین و از آرایه‌های متنوعی در این زمینه میتونستین استفاده کنین
علائم نگارشی برخی جاها اصلا رعایت نشده بود ولی بعضی جاها کامل رعایت شده بود
ایرادات نگارشی به غیر چند مورد زیاد دیده نمیشد
از آرایه‌ها به خوبی بهره بردید اما با متنوع‌تر کردنشون میتونستید اثری بهتر خلق کنین(این مورد سخته و من خودمم زیاد در توانم نیست ولی خب پتانسیلش رو دارید اثرتون رو بهتر کنید)
از خوندن اثرتون ل*ذت بردم
با آرزوی موفقیت های پی‌درپی
قلمتون سبز

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

وقتتون بخیر
ممنون بابت نظر ارزشمندتون
شاید من از اول تایپ دلنوشتم منتظر نقدی بودم که در اون چیزهایی ذکر بشه که نمیدونستم و باید اصلاح میشدن
نظر بسیار سازنده‌ای بود
فقط اینکه دلنوشته من تمام شده و من امکان ویرایش ان ندارم
چون در سایت دیگری فایل شده وگرنه حتما نکات گفته اصلاح میکردم
ممنون بابت وقتی که گذاشتید

آرزوی موفقیت برای همه و برای شما، تنها آرزوی منه.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[اهورا.]

خواهش میکنم
دلنوشتتون قشنگه
ولی باتوجه به عنوانتون، مرکز توجه ما تو دلنوشته شما ارتباط محتوا با عنوانه
در عنوان شما چیزی که به مخاطب منتقل میشه توصیف دست‌های یار هستش
و من انتظار داشتم بیشتر توصیف دست‌ها رو ببینم
نه خیلی زیاد
ولی فکر میکنم که تو دلنوشته کم به توصیف دست‌ها پرداختین
خیلی چیزها رو میتونستین به دست‌ها تشبیه کنین و از آرایه‌های متنوعی در این زمینه میتونستین استفاده کنین
علائم نگارشی برخی جاها اصلا رعایت نشده بود ولی بعضی جاها کامل رعایت شده بود
ایرادات نگارشی به غیر چند مورد زیاد دیده نمیشد
از آرایه‌ها به خوبی بهره بردید اما با متنوع‌تر کردنشون میتونستید اثری بهتر خلق کنین(این مورد سخته و من خودمم زیاد در توانم نیست ولی خب پتانسیلش رو دارید اثرتون رو بهتر کنید)
از خوندن اثرتون ل*ذت بردم
با آرزوی موفقیت های پی‌درپی
قلمتون سبز

موضوع اصلی دلنوشته دستانت یار نیست
دستانت را به من امانت بده
طبیعا یک فرد عادی از فرد عادی تقاضای دوستاش نمیکنه
و در اینجا نماد دلتنگی هستش
و مورد دوم امانت دادن
داره بیان می‌کنه قبول دارم مال من نیست یا در کنارم نیست اما حداقل برای مدتی به بده اونارو
و داره سخنان درماندگی رو بیان می‌کنه
ممنون

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Rover]

سلام مجدد خدمت دوستان تک رمانی
نقد خودمونی این هفته متعلق به zahra jafarian عزیز هستش
تا جمعه‌ی بعدی فرصت دارید تا نقدتون رو در همین تاپیک ارسال کنید.

کامل شده - حس خوب تازگی | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

نام دلنوشته: حس خوب تازگی دانلود تیزر ژانر: عاشقانه نویسنده: zahra jafarian ویراستار: Moon✦ مقدمه: من که شاعر نیستم فقط صیاد واژه های موی توام...

forums.taakroman.ir

The ghost Diamond Angel Moon✦ Paryzad اهورا. حسینعلی فلورا.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

بسم‌لله
با سلام و عرض ادب.
با رخصت از حضورتون، رُخساری لابلای کوچه پس کوچه‌های باصفای "حسِّ خوبِ تازگی" چرخوندم و با "امید" به این‌که "نورِ" حقیقتی از جوابِ معما گونه‌ی موردِ منظورِ این دلنوشته، به دیدگانِ جستجوگرم برسد؛ ردی جز ردِّ پای (بهارصِفتی) فراتر از بهشت، به چشم‌هایم نخورد.
بهارصفتی که از نگاه دیگران، پیر و چروکیده بود! (چرااااا)!؟
حالا چرا این پیر، که در انظار نامللوب بوده، محبوبِ این دلباخته شده رو، میذاریم پای سلایق و علایقِ همون دلباخته‌ی عاشق. (خُب حتما چیزی در اون دیده که عاشقِ او شده).
"آیدا"ئی که به موازاتِ به چشمِ دیگران نیامدنش؛ زیرِ قول و قرارِ "آهنگ‌ساز"یش با عشقش هم میزنه، و اونچنان یگانه عاشقش رو هم‌سنگ با خاک دونسته، که عاشقِ بی‌چاره، برای پُر کردن خلع عاطفیش، ترجیح داده به لطائفِ طبیعت پناه بِبره و هم‌نشین پروانه‌ها و کرم‌های شب‌تاب بشه.
خُب این تا اینجا. حالا این معشوقِ محبوب، که از نظر عموم پیر و چروکیدست، چرا در شماره ۱۱ و ۱۲ ، همه این پیرِ نامطلوب رو لمس می‌کنند تا اون‌ها رو در بَر بگیره؟!
در اینجا؛ البته اگر روحِ واقعیِ دلنوشته رو درست درک کرده باشم؛ باید عرض کنم که تناقض و مقایرت در روندِ داستان به چشم می‌خوره. (یعنی در یک کلام؛ متوجه نشدم این آیدا، محبوبِ دیگرانه یا نه؟ پیر و زشتِ یا جوون و بهاری؟ محبوبِ عاشقِ یا نه؟ اصلا عاشق رو می‌خواد یا نه؟)!
و در ادامه، در شماره‌ی ۱۴ که عاشق دوباره هوای محبوب رو می‌کنه، و در شماره ۱۷ ، اونو تشبیه به بهار می‌کنه؛ چرا در شماره‌های ۱۵ و ۱۶ و ۱۸ ، اونو توصیه به تکامل‌هائی میکنه؟
این هم میتونه مصادیقی از همین دوپهلوئی‌ها و تناقضات باشه. (اگه اون دریای نورِ و بهاریه که همه ازش سرسبز میشن، چه نیازی به این توصیه‌ها برای تکامل داره)؟
***
علی‌اَی‌ُحال، از این موضوع که بگذریم، علائم نگارشیِ بجا و به موقع هم، خیلی می‌تونه به خواننده‌های ناواردی مثل بنده کمک کنه که منظورِ واقعی و صحیحِ اون جمله بندی رو برداشت کنند.
اما با این وجود؛ حس خوب تازگی؛ نثر روان و خوبی داشت و به نظرم تا حد خیلی بالائی، می‌تونه حس آرامش رو به خواننده القاء کنه. حسی مانند زورق سواری زیرِ نورِ دلپذیرِ خورشید، در خنکای رودخانه‌ای پهن و آرام، که از میانِ جنگلی مرموز و پُر ابهام عبور می‌کنه!
و به نظرم شماره ۱۸ ، یک نصیحت و یک پندِ بزرگ و کارآمد می‌تونه باشه، برای پشرفتِ همه‌ی ما، در این تلاطمِ هرج و مرج گونه‌ی حرفِ مردم!
واگه توی این نقد، پامو از گلیمم فراتر گذاشتم؛ استدعا می‌کنم حلال بفرمائید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Paryzad]

سلام وقت بخیر

دلنوشته‌ی زهرا جان رو خوندم. به نظرم توصیفش از عشق خیلی خوب و شیرین بود و من جمله بندیش رو خیلی دوست داشتم. فقط کاش در مورد موضوعات مختلف دیگه هم بنویسه.
موضوع عشق با همه‌ی قشنگی‌هاش نمی‌تونه تنهایی زیبایی دلنوشته رو به دوش بکشه.
ممنون از زهرای عزیز

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.Ana.]

اهورا.
Diamond Angel
Moon✦

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان