بسملله
با سلام و عرض ادب.
با رخصت از حضورتون، رُخساری لابلای کوچه پس کوچههای باصفای "حسِّ خوبِ تازگی" چرخوندم و با "امید" به اینکه "نورِ" حقیقتی از جوابِ معما گونهی موردِ منظورِ این دلنوشته، به دیدگانِ جستجوگرم برسد؛ ردی جز ردِّ پای (بهارصِفتی) فراتر از بهشت، به چشمهایم نخورد.
بهارصفتی که از نگاه دیگران، پیر و چروکیده بود! (چرااااا)!؟
حالا چرا این پیر، که در انظار نامللوب بوده، محبوبِ این دلباخته شده رو، میذاریم پای سلایق و علایقِ همون دلباختهی عاشق. (خُب حتما چیزی در اون دیده که عاشقِ او شده).
"آیدا"ئی که به موازاتِ به چشمِ دیگران نیامدنش؛ زیرِ قول و قرارِ "آهنگساز"یش با عشقش هم میزنه، و اونچنان یگانه عاشقش رو همسنگ با خاک دونسته، که عاشقِ بیچاره، برای پُر کردن خلع عاطفیش، ترجیح داده به لطائفِ طبیعت پناه بِبره و همنشین پروانهها و کرمهای شبتاب بشه.
خُب این تا اینجا. حالا این معشوقِ محبوب، که از نظر عموم پیر و چروکیدست، چرا در شماره ۱۱ و ۱۲ ، همه این پیرِ نامطلوب رو لمس میکنند تا اونها رو در بَر بگیره؟!
در اینجا؛ البته اگر روحِ واقعیِ دلنوشته رو درست درک کرده باشم؛ باید عرض کنم که تناقض و مقایرت در روندِ داستان به چشم میخوره. (یعنی در یک کلام؛ متوجه نشدم این آیدا، محبوبِ دیگرانه یا نه؟ پیر و زشتِ یا جوون و بهاری؟ محبوبِ عاشقِ یا نه؟ اصلا عاشق رو میخواد یا نه؟)!
و در ادامه، در شمارهی ۱۴ که عاشق دوباره هوای محبوب رو میکنه، و در شماره ۱۷ ، اونو تشبیه به بهار میکنه؛ چرا در شمارههای ۱۵ و ۱۶ و ۱۸ ، اونو توصیه به تکاملهائی میکنه؟
این هم میتونه مصادیقی از همین دوپهلوئیها و تناقضات باشه. (اگه اون دریای نورِ و بهاریه که همه ازش سرسبز میشن، چه نیازی به این توصیهها برای تکامل داره)؟
***
علیاَیُحال، از این موضوع که بگذریم، علائم نگارشیِ بجا و به موقع هم، خیلی میتونه به خوانندههای ناواردی مثل بنده کمک کنه که منظورِ واقعی و صحیحِ اون جمله بندی رو برداشت کنند.
اما با این وجود؛ حس خوب تازگی؛ نثر روان و خوبی داشت و به نظرم تا حد خیلی بالائی، میتونه حس آرامش رو به خواننده القاء کنه. حسی مانند زورق سواری زیرِ نورِ دلپذیرِ خورشید، در خنکای رودخانهای پهن و آرام، که از میانِ جنگلی مرموز و پُر ابهام عبور میکنه!
و به نظرم شماره ۱۸ ، یک نصیحت و یک پندِ بزرگ و کارآمد میتونه باشه، برای پشرفتِ همهی ما، در این تلاطمِ هرج و مرج گونهی حرفِ مردم!
واگه توی این نقد، پامو از گلیمم فراتر گذاشتم؛ استدعا میکنم حلال بفرمائید.
سلام خیلی خیلی ممنونم از وقتی که برای نوشته من گذاشتین
خوشحالم که احساس آرامش میده
پیر و چروکیده بودن همیشه مبنی بر زشت بودن نیست ممکنه عموم مردم فرض کنن که انسان جوان زیباست ولی به نظر من چروک های گوشه چشم زیبایی خاصی دارن، یه جور خط چشم طبیعی میشه به حسابشون آورد...
و بله بهار به تکامل نرسیده کلا همه انسان ها هرچقدر هم خوب باشن هنوز جای پیشرفت دارن و برای همین توصیه ها آورده شده
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان