.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
یک ماشین رولز رویس زغالی نزدیک آن ایستاد. مردی با لباس سفید از ماشین پیاده شد و خیلی با احترام به آنها سلام کرد. مرد در حالی که وسایل آنها را در ماشین قرار میداد، با لهجه انگلیسی گفت:
- خانم و آقا، صبحتان بخیر.
هنرمند پرسید:
- خود ولگردش کو؟
راننده نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد، اما خیلی سریع به خودش آمد.
- ببخشید قربان. آقای رایلی¹ خیلی لباسها سادهای میپوشد. او وقتی میخواهد استقامت را تمرین کند، این کار را انجام میدهد. او زندگی بسیار خاصی دارد و عادت دارد به هر چیزی میخواهد برسد. او هر چند وقت یک بار، کارهایی را انجام میدهد تا مطمئن شود که فروتنی و تواضع دارد. باید بگویم این جذابیت عجیب اوست. آقای رایلی از من خواست تا اینها را به شما بدهم.
سپس راننده، دو پاکت را به آنها داد که از بهترین کاغذها ساخته شده بودند. وقتی پاکتها را باز کردند، این کلمات را دیدند:
سلام رفقا. امیدوارم حالتان عالی باشد. دیروز نمیخواستم شما را بترسانم. من به طور داوطلبانه به خودم سختی میدهم، خواه با پوششی که دیروز داشتم، یا با هفتهای یک روز غذا نخوردن و
یا یک بار در ماه روی زمین خوابیدن. و این من را قوی و منضبط میکند و من را روی اولویتهای
________________________
¹Riley
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحیها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن_تک_رمان
- خانم و آقا، صبحتان بخیر.
هنرمند پرسید:
- خود ولگردش کو؟
راننده نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد، اما خیلی سریع به خودش آمد.
- ببخشید قربان. آقای رایلی¹ خیلی لباسها سادهای میپوشد. او وقتی میخواهد استقامت را تمرین کند، این کار را انجام میدهد. او زندگی بسیار خاصی دارد و عادت دارد به هر چیزی میخواهد برسد. او هر چند وقت یک بار، کارهایی را انجام میدهد تا مطمئن شود که فروتنی و تواضع دارد. باید بگویم این جذابیت عجیب اوست. آقای رایلی از من خواست تا اینها را به شما بدهم.
سپس راننده، دو پاکت را به آنها داد که از بهترین کاغذها ساخته شده بودند. وقتی پاکتها را باز کردند، این کلمات را دیدند:
سلام رفقا. امیدوارم حالتان عالی باشد. دیروز نمیخواستم شما را بترسانم. من به طور داوطلبانه به خودم سختی میدهم، خواه با پوششی که دیروز داشتم، یا با هفتهای یک روز غذا نخوردن و
یا یک بار در ماه روی زمین خوابیدن. و این من را قوی و منضبط میکند و من را روی اولویتهای
________________________
¹Riley
کد:
یک ماشین رولز رویس زغالی نزدیک آن ایستاد. مردی با لباس سفید از ماشین پیاده شد و خیلی با احترام به آنها سلام کرد. مرد در حالی که وسایل آنها را در ماشین قرار میداد، با لهجه انگلیسی گفت:
- خانم و آقا، صبحتان بخیر.
هنرمند پرسید:
- خود ولگردش کو؟
راننده نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد، اما خیلی سریع به خودش آمد.
- ببخشید قربان. آقای رایلی¹ خیلی لباسها سادهای میپوشد. او وقتی میخواهد استقامت را تمرین کند، این کار را انجام میدهد. او زندگی بسیار خاصی دارد و عادت دارد به هر چیزی میخواهد برسد. او هر چند وقت یک بار، کارهایی را انجام میدهد تا مطمئن شود که فروتنی و تواضع دارد. باید بگویم این جذابیت عجیب اوست. آقای رایلی از من خواست تا اینها را به شما بدهم.
سپس راننده، دو پاکت را به آنها داد که از بهترین کاغذها ساخته شده بودند. وقتی پاکتها را باز کردند، این کلمات را دیدند:
سلام رفقا. امیدوارم حالتان عالی باشد. دیروز نمیخواستم شما را بترسانم. من به طور داوطلبانه به خودم سختی میدهم، خواه با پوششی که دیروز داشتم، یا با هفتهای یک روز غذا نخوردن و
یا یک بار در ماه روی زمین خوابیدن. و این من را قوی و منضبط میکند و من را روی اولویتهای
________________________
¹Riley
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش: