.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
عادی نگاهش میکنم و میگم:
- آتش، صنوبر خانم چهجوری تحملت کرده؟
لبخند ملیح و حرص دراری میزنه و میگه:
- همه مثل تو نیستن که. اون پسر جذابش رو دوست داره.
- یعنی داری میگی من دوستت ندارم؟
- نمیدونم! شاید.
با اخم میگم:
- خب آره دیگه. نمیدونستم اینقدر معلومه دوستت ندارم. اصلاً من از اول هم عاشق یکی دیگه بودم.
چشمهاش چهارتا میشه و من ادامه میدم:
- طرف مقابلم خیلی جذابه. واقعاً چشمهاش آدم رو تو خودشون غرق میکنه. عاشقشم این بین یه اخلاق مسخرهی لجبازی و حرص دراری هم دارهها؛ ولی خب دیگه چی بگم.
این بار ابروهاش بالا رفتن و با کنجکاوی نگاهم میکنه.
- خب برو زن همون شو.
این بار من با بهت به آتشی که خونسرد به سمت اشپزخونه میره و کیک رو از جاش برمیداره تا با سس شکلات بخوره نگاه میکنم.
- جدی؟
- آره.
حرصم میگیره و قرمز میشم.
- مطمئنی دیگه؟
- آره بابا، راحت باش.
سرم رو تکون میدم و به سمت تلفنم میرم. شماره گرشا رو میگیرم و با بوق اول میگم:
- سلام عشقم چطوری؟ خسته شدیها! مامان اینها خوبن؟
اینبار با چشمهای ریز شده بهم خیره میشه. گرشا خوشحال از تحویل گرفتن من میگه:
- سلام قربون آبجی خوشگلم. اونها هم خوبن تو چطوری؟ آتش چطوره؟
بیتوجه به حرفش میگم:
- عه! سام اذیتم نکن. تو که میدونی من بدم میاد.
چشمهاش درشت شده و چنگال کیک از دستهاش روی میز افتاده.
- گیتی سام کیه؟ من گرشام.
#آتشگر_گیتی
#ملینا_نامور
#انجمن_تک_رمان
- آتش، صنوبر خانم چهجوری تحملت کرده؟
لبخند ملیح و حرص دراری میزنه و میگه:
- همه مثل تو نیستن که. اون پسر جذابش رو دوست داره.
- یعنی داری میگی من دوستت ندارم؟
- نمیدونم! شاید.
با اخم میگم:
- خب آره دیگه. نمیدونستم اینقدر معلومه دوستت ندارم. اصلاً من از اول هم عاشق یکی دیگه بودم.
چشمهاش چهارتا میشه و من ادامه میدم:
- طرف مقابلم خیلی جذابه. واقعاً چشمهاش آدم رو تو خودشون غرق میکنه. عاشقشم این بین یه اخلاق مسخرهی لجبازی و حرص دراری هم دارهها؛ ولی خب دیگه چی بگم.
این بار ابروهاش بالا رفتن و با کنجکاوی نگاهم میکنه.
- خب برو زن همون شو.
این بار من با بهت به آتشی که خونسرد به سمت اشپزخونه میره و کیک رو از جاش برمیداره تا با سس شکلات بخوره نگاه میکنم.
- جدی؟
- آره.
حرصم میگیره و قرمز میشم.
- مطمئنی دیگه؟
- آره بابا، راحت باش.
سرم رو تکون میدم و به سمت تلفنم میرم. شماره گرشا رو میگیرم و با بوق اول میگم:
- سلام عشقم چطوری؟ خسته شدیها! مامان اینها خوبن؟
اینبار با چشمهای ریز شده بهم خیره میشه. گرشا خوشحال از تحویل گرفتن من میگه:
- سلام قربون آبجی خوشگلم. اونها هم خوبن تو چطوری؟ آتش چطوره؟
بیتوجه به حرفش میگم:
- عه! سام اذیتم نکن. تو که میدونی من بدم میاد.
چشمهاش درشت شده و چنگال کیک از دستهاش روی میز افتاده.
- گیتی سام کیه؟ من گرشام.
کد:
عادی نگاهش میکنم و میگم:
- آتش، صنوبر خانم چهجوری تحملت کرده؟
لبخند ملیح و حرص دراری میزنه و میگه:
- همه مثل تو نیستن که. اون پسر جذابش رو دوست داره.
- یعنی داری میگی من دوستت ندارم؟
- نمیدونم! شاید.
با اخم میگم:
- خب آره دیگه. نمیدونستم اینقدر معلومه دوستت ندارم. اصلاً من از اول هم عاشق یکی دیگه بودم.
چشمهاش چهارتا میشه و من ادامه میدم:
- طرف مقابلم خیلی جذابه. واقعاً چشمهاش آدم رو تو خودشون غرق میکنه. عاشقشم این بین یه اخلاق مسخرهی لجبازی و حرص دراری هم دارهها؛ ولی خب دیگه چی بگم.
این بار ابروهاش بالا رفتن و با کنجکاوی نگاهم میکنه.
- خب برو زن همون شو.
این بار من با بهت به آتشی که خونسرد به سمت اشپزخونه میره و کیک رو از جاش برمیداره تا با سس شکلات بخوره نگاه میکنم.
- جدی؟
- آره.
حرصم میگیره و قرمز میشم.
- مطمئنی دیگه؟
- آره بابا، راحت باش.
سرم رو تکون میدم و به سمت تلفنم میرم. شماره گرشا رو میگیرم و با بوق اول میگم:
- سلام عشقم چطوری؟ خسته شدیها! مامان اینها خوبن؟
اینبار با چشمهای ریز شده بهم خیره میشه. گرشا خوشحال از تحویل گرفتن من میگه:
- سلام قربون آبجی خوشگلم. اونها هم خوبن تو چطوری؟ آتش چطوره؟
بیتوجه به حرفش میگم:
- عه! سام اذیتم نکن. تو که میدونی من بدم میاد.
چشمهاش درشت شده و چنگال کیک از دستهاش روی میز افتاده.
- گیتی سام کیه؟ من گرشام.
#ملینا_نامور
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر: