نام رمان: بیگانه شناس
نام نویسنده: یگانه
نام ناظر: The ghost
ژانر رمان: مافیایی-جنایی
خلاصه رمان:
داستان دو دوست،
هرکدام آرزوی بودن روی کشتی دارند.
واین آرزو سرنوشت جدیدی را برایشان رقم زده
باید دید که در بین جنگ مافیای دریا، چه کسی سالم خواهد ماند؟
باید دید چه کسی وفادار خواهد ماند؟
عشق،...
نام رمان: خورشید مهرا
نام نویسنده: ملینا نامور
ژانر: تراژدی_عاشقانه
ناظر: آراد رادان
خلاصه: وقتی ظلمت تاریکی نمایان میشود و خورشید پنهان میشود مهرا در غمهایش غوطه ور و در فکر ارازی هست که با بیرحمی مهرای بیچاره را به تیمارستان منتقل میکند. مهراس مردی ترسناک با گذشتهای تاریک و حلمای مظلوم در...
نام رمان: دفینه سلطنتی
نام نویسنده: Nasrin.J
ژانر: عاشقانه، علمی تخیلی، اجتماعی
نام ناظر: Sony86m
خلاصه: گروهی از مسافران بین شهری، در جادهای عجیب و ناشناخته گرفتار میشوند. دیری نمیپاید که متوجه وخامت اوضاع میشوند و در مییابند که فاصلهای با مرگ ندارند. آنها برای نجات از این شرایط...
تک جلد
نام اثر: آتشگرگیتی
نویسنده: ملینا نامور
ناظر: آراد رادان
ویراستار: Pegah.a
ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی، معمایی
خلاصه: گیتی، دختری رنج کشیده که با فهمیدن ازدواج آتش با خواهرش دلشکستهتر از قبل به زندگی ادامه میده؛ اما این بین خیانت خواهرش، درد بیشتری رو براش فراهم میکنه تا جایی که...
{به نام خالق خوبیها}
رمان: سوگند آتش
(ارباب غیرتی من)
نویسنده: هانی_کا (عسل کورکور)
ژانر: عاشقانه طنز
ناظر: Melina.N
خلاصه:
دختری که نقاشِ و عاشق طبیعت. عاشق ر*ق*صیدن میان آب کم عمق کنار رود، عاشق آواز خوانند و قهقهه زدن!
خندهای که میخواهد چشم کور کند تا غم درون س*ی*نه را نبیند.
شناگری...
دلنوشته فریب چشمانت
ژانر :عاشقانه، تراژدی
نویسنده: F A L C O N
مقدمه:
وقتی ازت دورم، نمیتونم فریب چشماتو بخورم و حقایق برام مثل روز روشن میشه، اما امان از روزی که میای و من چشمم به چشمات میوفته، مثل یک انقلاب درونی، از هم میپاشم...🖤
نام رمان: میقات *
نویسنده: .امیـر والا؏.
ژانر : عاشقانه/اجتماعی/جنایی
ناظر محترم: بانو MINERVA
خلاصه : میقات، حکایتی غریب از عاشقانهای در دل کوچه و پسکوچههای شهر است. روایت از برهِ گلهای رمیده که دل به مهر گرگِ زیبا رویِ شبهایش سپرده. با لالایی زوزههایش، چشم بسته و تَن را خوش خیالانه...
نام دلنوشته: خواهرانهها
نویسنده: مهدیس امیرخانی
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
دنیا تار و تاریک بود و تنها بودم،
بدون هیچ یار و یاوری!
در آغوشش فرو رفتم و شد تنها همخانه سیاهیهایم!
شانهی پدرانه تقدیمم کرد و مهرش جایگزین محبت مادر شد!
آن برادرها کسی نبودند جز؛ خواهرهایم!
#انجمن_تک_رمان...