{به نام خالق خوبیها}
رمان: سوگند آتش
(ارباب غیرتی من)
نویسنده: هانی_کا (عسل کورکور)
ژانر: عاشقانه طنز
ناظر: Melina.N
خلاصه:
دختری که نقاشِ و عاشق طبیعت. عاشق ر*ق*صیدن میان آب کم عمق کنار رود، عاشق آواز خوانند و قهقهه زدن!
خندهای که میخواهد چشم کور کند تا غم درون س*ی*نه را نبیند.
شناگری ماهر که میدزد لحظاتت را.
علاقهای که با برخورد دو تا چشم با هم پیوند میخورد
کینهای دیرینه حسادتی بیموقعه و بیفکر عشق را به آتش میکشد.
دور می کند، فاصله میاندازد.
ازدواجی غیر منتظر و دور از باور! زندگی تلخ اما با امید.
پرت شدن به دنیایی دیگر! به آمال و خواستههایی دگر.
سکوتی که میشکند و فریادی که سکوت میشود.
دردی که همان درد است و گرم همان مرگ! سرمای سوز دار تابستانی که درس میشود. گرگی که همچنان گرگ است و مردی که خود را درم میکند، آهی که به دم ختم میشود.
زردی که درز میشود و س*ی*نه میشکافد.
درم میکند (کنایه از بیارزش بودنِ)
گفتگو آزاد - سوگند آتش
#معرکه_آتش_و_آسمان
#سوگند_آتش
#آدینه_ابری
#هانی_کا
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان
رمان: سوگند آتش
(ارباب غیرتی من)
نویسنده: هانی_کا (عسل کورکور)
ژانر: عاشقانه طنز
ناظر: Melina.N
خلاصه:
دختری که نقاشِ و عاشق طبیعت. عاشق ر*ق*صیدن میان آب کم عمق کنار رود، عاشق آواز خوانند و قهقهه زدن!
خندهای که میخواهد چشم کور کند تا غم درون س*ی*نه را نبیند.
شناگری ماهر که میدزد لحظاتت را.
علاقهای که با برخورد دو تا چشم با هم پیوند میخورد
کینهای دیرینه حسادتی بیموقعه و بیفکر عشق را به آتش میکشد.
دور می کند، فاصله میاندازد.
ازدواجی غیر منتظر و دور از باور! زندگی تلخ اما با امید.
پرت شدن به دنیایی دیگر! به آمال و خواستههایی دگر.
سکوتی که میشکند و فریادی که سکوت میشود.
دردی که همان درد است و گرم همان مرگ! سرمای سوز دار تابستانی که درس میشود. گرگی که همچنان گرگ است و مردی که خود را درم میکند، آهی که به دم ختم میشود.
زردی که درز میشود و س*ی*نه میشکافد.
درم میکند (کنایه از بیارزش بودنِ)
گفتگو آزاد - سوگند آتش
کد:
دختری که نقاشِ و عاشق طبیعت. عاشق ر*ق*صیدن میان آب کم عمق کنار رود، عاشق آواز خوانند و قهقهه زدن!
خندهای که میخواهد چشم کور کند تا غم درون س*ی*نه را نبیند.
شناگری ماهر که میدزد لحظاتت را.
علاقهای که با برخورد دو چشم با هم پیوند میخورد.
کینهای دیرینه حسادتی بیموقعه و بیفکر عشق را به آتش میکشد.
دور می کند، فاصله میاندازد؛ قلب در تلاطم یکی شدن با نیمهی گمشدهای که پیدا کرده.
ازدواجی غیر منتظر و دور از باور! زندگی تلخ اما با امید.
پرت شدن به دنیایی دیگر! به آمال و خواستههایی دگر.
فریادهایی که پشت زبان خفه میشود. سکوتی که میشکند و فریادی که سکوت میشود.
دردی که همان درد است و گرم همان مرگ! سرمای سوز دار تابستانی که درس میشود. گرگی که همچنان گرگ است و مردی که خود را درم میکند، آهی که به دم ختم میشود.
زردی که درز میشود و س*ی*نه میشکافد.
درم میکند (کنایه از بیارزش بودنِ)
#سوگند_آتش
#آدینه_ابری
#هانی_کا
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر: