خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. علی خسروشاهی

    دلنوشته زخم روح | علی برادر خدام خسروشاهی دلنویس انجمن تک رمان

    ...از این دلنوشته بگذرم، همواره به یاد داشته باشیم که زندگی یک مسیر است و ما در هر قدم، نویسنده‌ی داستان خویشیم. نقاشی کنیم با هزاران رنگ امید و شادی، پیچ و تاب دهیم با نخ‌های صبر و بردباری، و بنوازیم با نت‌های دل‌انگیز دلبستگی‌ها و دوست‌داشتن‌ها. #زخم_روح #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #انجمن_تک_رمان
  2. Saba.N

    حرفه‌ای رمان مختوم به تو | صبا نصیری @Saba.N نویسنده انجمن تک رمان

    ...حرص می‌غرد: - تو خفه‌شو! سایه است که پر از درد و حرص و آوارگی می‌خندد: - یه مغرورِ کله‌شقو که نه میگه دوسم داره، نه دلِ دیدنمو با کس دیگه داره! قطره اشکی که با جواب دادن به این سوال بر ل*ب دخترک ریخت را می‌خواهد ببوسد! می‌شود؟ #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #مختوم_به_تو #رمان_مختوم_به_تو
  3. Saba.N

    حرفه‌ای رمان مختوم به تو | صبا نصیری @Saba.N نویسنده انجمن تک رمان

    ...شده! - میرم سرویس، میاید؟ دست سالار از دستش شُل و باز و قهقهه‌ی میثم به هوا شلیک می‌شود. دویدن خون به صورت خانم‌ها را حس می‌کند و بی‌اهمیت به بقیه و حرفی که زده بود، به طرف راهرویی می‌رود که حدس می‌زند سرویس‌ آن طرف است. #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #مختوم_به_تو #رمان_مختوم_به_تو
  4. Saba.N

    حرفه‌ای رمان مختوم به تو | صبا نصیری @Saba.N نویسنده انجمن تک رمان

    ...- راستی تبریک میگم پسرعمو! شنیدم بچه‌ی سوم بازم گُل دُخملِ باباعه که! لبخند گشاد وثوق به آنی به هم دوخته می‌شود. خشم و نفرت، حس غالب بر چهره‌اش می‌شود و تنها می‌تواند برای حفظ ظاهر در جمع تشکر کند: - درست شنیدی... ممنون! #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #مختوم_به_تو #رمان_مختوم_به_تو
  5. Saba.N

    حرفه‌ای رمان مختوم به تو | صبا نصیری @Saba.N نویسنده انجمن تک رمان

    به نامِ پناهِ بی‌پناهان:) #پست61 #مختوم_به_تو *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** به نامِ پناهِ بی‌پناهان:) #پست61 #مختوم_به_تو #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #مختوم_به_تو #رمان_مختوم_به_تو
  6. سردار سرلک

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...آمد و ملودی صدای بی‌بی همیشه پسر دوست که قربان صدقه آن پسرک دوزاری شهری می‌رفت! خورشید با عصبانیت کتاب تاریخش را بست و با خشم بلند شد. ل*ب پنجره رفت و آرام گوشه‌ای از پرده را کنار زد. سپهراد را دید که مشغول چاپلوسی بود و در حال پهن کردن رخت‌های شسته شده! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #افول_خور
  7. Saba.N

    حرفه‌ای رمان مختوم به تو | صبا نصیری @Saba.N نویسنده انجمن تک رمان

    هُوالحق! #مختوم_به_تو #پست60 *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #مختوم_به_تو #رمان_مختوم_به_تو #انجمن_تک_رمان #صبا_نصیری #برای_دیگری #رمان_برای_دیگری
  8. Fatemeh.fattahi

    حرفه‌ای رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو بستم و محکم به هم فشردمشون، دیگه دیر شده بود، هر لحظه منتظر بودم درد تو کل بدنم بپیچه که یک آن طناب دورم سریع شل شد و حس کردم ر و هوام و توی ب*غ*ل یکی. یکی که عطر تنش برام از هر آشنایی آشناتر بود. چشم‌هام رو باز کردم، نجات پیدا کرده بودم بلاخره...نجات! #ساغر_خونین #فاطمه_فتاحی #انجمن_تک_رمان
  9. Fatemeh.fattahi

    حرفه‌ای رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    ...ی...یعنی انتقام پدرش رو؟ آب دهنم رو صدادار قورت دادم. اون یه تیکه گوشت توی سینم چنان با شتاب می‌کوبید که راحت میشد صدای کوبش محکمش رو شنید. دیگه تموم شد نقره، نه راه پس داری نه راه پیش! گند زدی! تو صورتم چنان دادی زد که خون تنم خشک شد: - ده بنال نکبت! #ساغر_خونین #فاطمه_فتاحی #انجمن_تک_رمان
  10. سردار سرلک

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...آقا! مرد برگشت و با دیدن خورشید که در تکاپو برای رسیدن به او بود، تمام تاب و توانش را به پاهایش بخشید و با نهایت سرعتش پله‌ها را پیمود. خورشید داد زد: - بگیریدش! صدای بلند خورشید به نگاه‌های متعجب دامن زد ولی هیچ‌کس حتی حاضر نشد قدمی به سوی مردک بردارد. #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی...
بالا