خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کتاب در حال تایپ سنگ کاغذ قیچی | آلیس فینی

    ...به راهمان ادامه می‌دهیم تا اینکه ساختمان را کامل دور می‌زنیم. می‌پرسم: «حالا چی؟» اما آدام جواب نمی‌دهد. سرم را بلند می‌کنم، دستم را جلوی صورتم می‌گیرم و او را می‌بینم که به ورودی کلیسا زل زده است. درهای چوبی بزرگ حالا کاملاً بازند. #سنگ_کاغذ_قیچی #آلیس_فینی #ملینا_نامور #سحر_قدیمی...
  2. .Melina.

    کتاب در حال تایپ سنگ کاغذ قیچی | آلیس فینی

    ...اما باد سرد سوزدار ریه‌هایم را پر می‌کند و برف به صورتم می‌خورد. باب را از پشت اتومبیل پیاده می‌کنم و سه‌تایی، به‌زحمت، درون برف به سمت درهای بزرگ چوبی گوتیک‌شکل کلیسا می‌رویم. در نگاه اول، یک کلیسای تغییرکاربری‌یافته خیلی #سنگ_کاغذ_قیچی #آلیس_فینی #ملینا_نامور #سحر_قدیمی #انجمن_تک_رمان
  3. .Melina.

    کتاب در حال تایپ سنگ کاغذ قیچی | آلیس فینی

    ...می‌بینم.» با دقت به تاریکی زل می‌زند. من که فقط آسمان سیاه را می‌بینم و لایه‌ی کلفت سفیدی که همه چیز زیر آن پنهان شده. «کجا؟» «اونجا، درست پشت اون درخت‌ها.» به جایی نامشخص اشاره می‌کند و سرعت اتومبیل را کم می‌کنم. اما بعد چیزی را #سنگ_کاغذ_قیچی #آلیس_فینی #ملینا_نامور #سحر_قدیمی #انجمن_تک_رمان
  4. .Melina.

    کتاب در حال تایپ سنگ کاغذ قیچی | آلیس فینی

    ...آن‌جا نیست، می‌کوشم صبور باشم. حق با اوست. واقعاً گوشی‌اش را در داشبورد گذاشت، اما صبح قبل از آن‌که راه بیفتیم، آن را برداشتم و در خانه پنهان کردم. تصمیم دارم این آخر هفته درس مهمی به شوهرم بدهم و برای این کار او به گوشی نیاز ندارد. #سنگ_کاغذ_قیچی #آلیس_فینی #ملینا_نامور #سحر_قدیمی...
  5. ANLI

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...شومی توی سرت باشه که برات گرون تموم میشه. اگر آدم‌های رابرت تو رو پیدا کردن و گروگانت گرفتن، به هیچ‌ عنوان نترس! تو تنها نیستی؛ ولی به یه طریقی به من بگو تا بتونم جونت رو نجات بدم. اگر بهم نگی و ما بدون خبر اون‌جا بیایم، ممکنه ما رو هم به عنوان گروگان اسیر خودش کنه. #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  6. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...این کار رو کنم؟ من نمی‌خوام زندگی فرد دیگه‌ای رو ازش بگیرم. - نمی‌تونم! - پس برگرد، قید پابلو رو هم بزن. - یک راه دیگه‌ای به ذهنت نرسید؟ کمی مکث کرد. پرسید. - چرا این‌قدر این کار برات سخته؟ - نمی‌خوام زندگی کسی رو بگیرم، این کار درست نیست. #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان
  7. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...حرف این‌همه خنده دار بود؟ داشت من رو مسخره می‌کرد؟ به نظرم این درست نباشه که با دیدن من از خوش‌حالی خندیده باشه. - حرفی که زدم خنده دار بود؟ خنده از ل*ب‌هاش محو شد و همچون گرگ به چشم‌هام خیره شد. حس طعمه‌ای که هر لحظه ممکنه شکار بشه رو داشتم. #فاطمه_رسولی #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
  8. ANLI

    داستان کوتاه جکسون و آقای اسمیت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...ماندن جوید؛ اما نمی‌دانست تا کی باید سکوت را به حرف زدن ترجیح دهد؛ ولی جز سکوت کار دیگری از او ساخته نبود. جکسون انگشتان کشیده‌اش را از انگشتان تیز ملین بیرون آورد و بر روی تختش نشست و به ادامه‌ی حرفش افزود: - اون‌ها چرا من رو ترک کردن و از این کشور رفتن؟ #جکسون_و_آقای_اسمیت #زری #انجمن_تک_رمان
  9. Ayli

    درحال تایپ رمان گیرنده شاهرگ | آیلی فام نویسنده انجمن تک رمان

    ...اسب دوانی. مانژ: فضای آزادی که از اصطبل فاصله دارد و برای سوارکاری و تمرین اسب استفاده می‌شود. منطقه جهش: مناسب‌ترین محلی که اسب از آن جهش روی مانع را شروع می‌کند. حالا که تا اینجا اومدی با یه نظر خوشحالم کن🥰 https://forums.taakroman.ir/threads/30718/ #انجمن_تک_رمان #گیرنده_شاهرگ #آیلی_فام
  10. حوراء

    داستانک الشن | حوراء کاربر انجمن تک رمان

    ...تا این خواسته‌اش را بر کاغذ بیاورد و زیرش امضا بزند. الشن که تنها به فکر سقفی بالای سر، برای خلاصی از مرگ بود، بی‌چون و چرا خواسته‌ی او را پذیرفت و زیر برگه‌ی طلایی را با قلمی آغشته به جوهر سیاه امضا زد، غافل از این‌که حال، جانش بیش از پیش در خطر است. پایان. #الشن #حوراء_تقی_پور #انجمن_تک_رمان
بالا