Usage for hash tag: آتشگر_گیتی

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...تند تند سرم رو تکون میدم و از روی تخت می‌پرم پایین متوجه صورت سرخم میشم و با دستم اشک‌های نامرئی روی صورتم رو پاک می‌کنم. - تو برو من میام. تو اتاقشه؟ - بله خانم. در رو باز می‌کنه و از اتاق خارج میشه. لباس سرخ توی تنم رو مرتب می‌کنم و به سمت اتاقش میرم. #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  2. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...دهن آیلین می‌زارم. - بشین شیرت رو بخور بچه این‌قدر جیغ نزن. *** *گیتی* خدا من رو بکشه از دست خودم نجاتم بده که این‌قدر دیوونه‌ام. از وقتی اومدم؛ توی اتاقم، در رو قفل کردم نشستم روی تختم و تا جا داره گریه می‌کنم. بینیم از گریه زیاد قرمز شده و دست‌هام سرده. #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  3. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...نابود میشه. اگه پیدامون کنه اول من رو می‌کشه و بعد آیلین رو می‌بره‌. با حرص ل*ب میزنم‌. - گیتی به هیچ کس چیزی نمیگه خب؟ بهش میگم. - آتش، تو مگه همونی نبودی که چند سال پیش به خاطر این‌که جون گیتی هم در خطر نیفته چیزی بهش نگفتی؟ چی‌شده که می‌زنی زیر همه چی؟ #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  4. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کنم و به آیلین درحال بازی خیره میشم. - من هم دلم نمی‌خواد ایلین آسیب ببینه؛ اما خودت فکر نمی‌کنی دیگه این بازی داره مسخره میشه؟ با حرص از پشت تلفن نفسش رو فوت می‌کنه و میگه: - اصلاً نمی‌دونم، بهش بگو؛ ولی یادت باشه آتش، اگه دخترم چیزیش بشه خودت می‌دونی! #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  5. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌لرزم. سکوت می‌کنه و بعد میگه: - من هم ببخش برای همه چی. گیتی، من خیلی خر بودم. چرا نفهمیدم تو هنوز آمادگی روانی نداری؟ برای این که موضوع طنزتر بشه گفتم: - خوبه خودت هم می‌دونی خیلی خری! از پشت تلفن هم می‌تونم تعجب کردنش رو حس کنم. من خیلی بی‌ادب شده بودم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا...
  6. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...اتاقت کلت رو بهش بده دیگه هم نبینم اسلحه دستت باشه و برای دیدارت با اتش هم، دیگه حق نداری از خونه بیرون بری. با شرمندگی به سمت اتاقم راهی شدم و دوباره به سمت تلفنم رفتم. - سلام. اون‌قدر شرمنده بودم که نتونم زیاد حرف بزنم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان #لایکاتون_زیر_درخت_البالو_گمشده_؟
  7. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...چرا یه بی‌احساس مثل آتش میشی؟ خدایا خودت بگو فازم چیه؟ با عصبانیت به سمت کمد رفتم و یه لباس سفید کوتاه با شلوار مشکی‌ام پوشیدم. به چشم‌های خاکستریم ریمل زدم و گذاشتم صورت سفیدم همون‌جوری بمونه. روی ل*ب‌های قرمزم هم بالم ل*ب رو زدم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_ *لایکاتون زیر درخت البالو...
  8. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...عصباینت داد زدم. - خوبیم؛ اما اون داره نابود میشه. نابود شده! تمام افراد مهم زندگیش هم نابود می‌کنه. من هم نابود شدم. همش هم به خاطر ازدواج اشتباه تو بود. دختر لعنت بهت. بغضش پشت گوشی شکست و گفت: - من هم دلم نمی‌خواست این‌جوری بشه زندگیم، مسخره شده اما... . #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  9. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...زد. تو هم؟ داد زدم. - تو هم؟ بهم بگو اشتباه فکر کردم تو بهم سیلی نزدی؟ بگو؟ لعنتی! حالم از همتون بهم می‌خوره. با گریه ازش دور شدم و به سمتم خیابون رفتم. همون‌جا وایساده بود و با اخم نگاهم می‌کرد. - شاید اشتباه از منه، شاید من بمیرم بهتر باشه. امیدوارم بمیرم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا...
  10. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...هم وقتی پدرت اون‌جوری باهام رفتار کرد مردم؛ ولی دخترم بیا و عاقل باش اتش رو رها کن اون یک دختر داره؛ یک دختر از همون خواهری که عاشقش بودی. بغضم ترکید و گفتم: - مامان حالم بده. می‌خوام یادم نیاد ولی نمی‌شه. مامان حتی خودخواه ترین آدم‌ها هم اسیر خاطره‌ها میشن. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا...
بالا