Usage for hash tag: آتشگر_گیتی

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    دوباره تخس نگاهم می‌کنه و میگه: - خب باشه؛ ولی حداقل بیا یه چند تا لباس تو خونگی بگیر. این‌ها چیه می‌پوشی؟ می‌خندم و میگم. - از دست تو! - یعنی نمی‌خوای بیای عروسیش؟ - اگه خودش بخواد خاطراتش درباره من خاکستر نشه، اگه مطمئن بشم قرار نیست بهم امیدوار بشه، میام. ولی نه با لباس جیغ قرمز کوتاه. با...
  2. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...من شاد باشم؛ ولی وقتی آدم از زندگی یه نفر بیرون میره، یعنی بیرون میره! یعنی دیگه هیچ‌جایی توی زندگی اون فرد نداره به جز خاطرات. من هم الان جزوی از خاطرات پردادم. درستش هم همینه. نمی‌تونم دوباره برگردم و پررو پررو تو عروسیش شرکت کنم. امیدوارم درکم کنی. #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  3. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...مدلم. چی میگی تو نمی‌دونم هرجوری باشی نمی‌مونم… شما توی دورهمی باش. ولی من شب‌ها خونه‌ام تنهایی، مدلمه… اگه تکست نمی‌دم مدلمه، اگه میگم تخس و یه دنده‌ام... . بقیه رو نفس کم میاره و با جیغ میگه: - خلاصه که مدلمه! _____________________ * اهنگ مدلمه اثر دیانو #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور...
  4. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...میگه: - اشکالی نداره. دست گرشا رو بگیر بریم پاساژ یکم خرید می‌کنیم، شیطونی و... یه مقدار شبیه زمان دبیرستانمون می‌شیم. مگه چیه؟ تو هم برای دو دقیقه بدختی‌هات رو یادت میره، مثل آدم تصمیم می‌گیری. میای؟ به خدا اگه پرداد این‌ها عروسی کنن، هیچی لباس ندارم! #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  5. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...نگاه نکنم. داستان همون مورچه هستش‌ها! همونی که قطره آب بزرگ‌ترین بدبختیشه. قطره اب برای من اصلاً مشکل نیست؛ ولی اگه بخوام از زاویه دید مورچه ببینم همون قطره سیلاب میشه! سرش رو تکون میده و تو کوچه‌امون می‌پیچه. - حرف‌هات خیلی حقه. با تعجب میگم: - کی رسیدیم؟ #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور...
  6. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...*گیتی* - باور کردی؟ - نه بابا دیوونه‌ام؟ گرشا حرفش رو می‌خوره؛ اما باز تحمل نمی‌کنه و میگه: - حالا میگم... شاید هم راست باشه‌ها! با بغض میگم. - نه نیست. اصلاً نمی‌دونم! آره من نمی‌دونم. الان نیاز دارم برم داخل اتاقم به دیوار خیره بمونم و از فکر و خیال بمیرم. #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور...
  7. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌زنه و با داد میگه: - آب دارید؟ ازیتا سرش رو تند تکون میده و به سمت ماشین میره از صندلی رانند آب معدنی رو برمی‌داره و به گرشا میده. گرشا مقداری آب به صورت گیتی می‌پاچه و میگه: - گیتی! گیتی! چشم‌هاش رو باز می‌کنه و گنگ بیان می‌کنه. - دیدی اون زنده‌است؟ *** #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور...
  8. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...کرده، می‌زنه رو گونه‌اش و میگه: - خدا مرگم بده! بچه، جلوی خودش نگی. گرشا می‌خنده و به من خیره میشه. - خبری از پرداد نداری؟ سونیا چی؟ با بغض میگم: - حالم یه کم بهتره! متوجه بد بودن حالم میشه و با خنده میگه: - این پیراهن زرد چی بود گودرز گیر داده بود بپوشیم؟ #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
  9. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌زنم. - گرشا! اذیتم نکن. می‌خنده و میگه: - می‌دونم تو هم توی دلت موز صدام می‌کنی. گودرزه دیگه متوجه نیست که! هی بهش گفتم خان زشته من زرد بپوشم شبیه موز پو*ست نکرده میشم. با ترس میگم. - اوا خاک به سرم جلو خودش نگی گودرز! می‌گیره قطعه قطعه‌ات می‌کنه‌ها گرشا! #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور...
  10. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...بزرگ گفتم برام تنبیه در نظر بگیره. این‌جا نیروی درونیم باید بیاد بگه از این به بعد دیگه حرف نزن یا خیلی زیبا خفه شو رو برام به کار ببره. __________________________ اوپن مایند: به شخص یا اشخاصی گفته می‌شود که افکارات قدیمی ندارند و به روز و روشن فکر هستند. #آتشگر_گیتی #ملینا_نامور #انجمن_تک_رمان
بالا