کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

  • نویسنده موضوع halcyon
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 124
  • بازدیدها 752
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
لطفاً همیشه قاعده کلی این مدل برای رسیدن به عظمت را به یاد داشته باشید:
- با آگاهی روزانه بهتر، میتوانید تصمیم‌های روزانه بهتری
بگیرید و با تصمیم‌های روزانه بهتر، به نتایج روزانه بهتری میرسید. افسونگر این را فرمول 3 مرحله‌ای موفقیت مینامد. ببینید، با آگاهی بهتر از توانایی‌های طبیعیتان، برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ از جامعه‌ای با ذهنیت سطحی نگری، به جامعه‌ای با دقت بالا میروید. این سطح افزایش یافته‌ی بینش و آگاهی، باعث میشود بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. و به طور منطقی، وقتی شما تصمیم‌های درستی بگیرید، رهبری، موفقیت‌ها و تأثیر شما بسیار بیشتر میشود، زیرا این تصمیم‌های شماست که نتایج‌را به وجود میآورند. افسونگر و من، برای یکی از جلسات آموزشی در شهر لوسرن¹ سوئیس بودیم. شهری بسیار زیبا با دریاچه‌ای بسیار قشنگ که دور تا دور آن را کوه‌های خیره‌کننده‌ای احاطه کرده است. مانند شهری در قصه‌های خیالی میماند. بگذریم. روزی او درخواست یک قوری آب د*اغ و چند تکه لیمو کرد تا بتواند چای لیموی تازه بنوشد. او عاشق این کار است.
میلیاردر ادامه داد:
- خوب. سینی را آوردند. ظروف چینی و نقره‌ای آنجا عالی بودند. همه چیز عالی بود. خوب حالا به این قسمت خوب گوش کنید. هر کسی که در آشپزخانه، آن لیموها را آماده
_____________________________
¹Lucerne
کد:
لطفاً همیشه قاعده کلی این مدل برای رسیدن به عظمت را به یاد داشته باشید:

- با آگاهی روزانه بهتر، میتوانید تصمیم‌های روزانه بهتری

بگیرید و با تصمیم‌های روزانه بهتر، به نتایج روزانه بهتری میرسید. افسونگر این را فرمول 3 مرحله‌ای موفقیت مینامد. ببینید، با آگاهی بهتر از توانایی‌های طبیعیتان، برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ از جامعه‌ای با ذهنیت سطحی نگری، به جامعه‌ای با دقت بالا میروید. این سطح افزایش یافته‌ی بینش و آگاهی، باعث میشود بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. و به طور منطقی، وقتی شما تصمیم‌های درستی بگیرید، رهبری، موفقیت‌ها و تأثیر شما بسیار بیشتر میشود، زیرا این تصمیم‌های شماست که نتایج‌را  به وجود میآورند. افسونگر و من، برای یکی از جلسات آموزشی در شهر لوسرن¹ سوئیس بودیم. شهری بسیار زیبا با دریاچه‌ای بسیار قشنگ که دور تا دور آن را کوه‌های خیره‌کننده‌ای احاطه کرده است. مانند شهری در قصه‌های خیالی میماند. بگذریم. روزی او درخواست یک قوری آب د*اغ و چند تکه لیمو کرد تا بتواند چای لیموی تازه بنوشد. او عاشق این کار است.

میلیاردر ادامه داد:

- خوب. سینی را آوردند. ظروف چینی و نقره‌ای آنجا عالی بودند. همه چیز عالی بود. خوب حالا به این قسمت خوب گوش کنید. هر کسی که در آشپزخانه، آن لیموها را آماده
_____________________________
¹Lucerne
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
کرده بود، کارش را با دقت بسیار زیادی انجام داده بود و حتی دانه‌های لیمو را هم بیرون آورده بود. شگفت‌انگیزه، درسته؟
میلیادر دوباره همان ر*ق*ص عجیبش را که در کنفرانس انجام داده بود، تکرار کرد. سپس ایستاد.
- در جهانی با چنین ذهنیت سطحی، علاقه‌ای به دقت و جزئیات دیده نمیشود.
کارآفرین این حرف‌ها را زد و تظاهر میکرد ر*ق*ص او را نادیده گرفته است. میلیاردر دوباره با چوبی که در دست داشت، به فرمول 3 مرحله‌ای موفقیت اشاره کرد.
- بیرون آوردن دانه‌های لیمو، استعاره خوبی است تا شما را به چالش بکشد تا از سطحی‌نگری، به دقت و اهمیت زیاد برسید. دقت واقعی و زیاد، نه تنها در کارهایی که انجام میدهید، بلکه در زندگی شخصیتان. عمق واقعی به افکار، رفتار و کارهایتان. و تلاش برای بهترین خودتان بودن، چیزی است که از شما دو نفر میخواهم داشته باشید. این چیزی است که افسونگر، آن را - مزیت رقابتی بزرگ¹ مینامد. امروزه آسان‌تر از هر زمان دیگری میتوانید در تجارت به هدفتان برسید، زیرا عده بسیار کمی کارهای لازم برای تسلط تجاری را انجام میدهند. این روزها، تسلط بسیار نادر است و افرادی که در سطح درخشانی باشند، بسیار کم هستند. خوب، اگر کاری را که میگویم انجام دهید، همه چیز برای شما مهیا خواهد بود!
_________________________________
¹GCA: Gargantuan Competitive Advantage
کد:
کرده بود، کارش را با دقت بسیار زیادی انجام داده بود و حتی دانه‌های لیمو را هم بیرون آورده بود. شگفت‌انگیزه، درسته؟
میلیادر دوباره همان ر*ق*ص عجیبش را که در کنفرانس انجام داده بود، تکرار کرد. سپس ایستاد.
- در جهانی با چنین ذهنیت سطحی، علاقه‌ای به دقت و جزئیات دیده نمیشود.
کارآفرین این حرف‌ها را زد و تظاهر میکرد ر*ق*ص او را نادیده گرفته است. میلیاردر دوباره با چوبی که در دست داشت، به فرمول 3 مرحله‌ای موفقیت اشاره کرد.
- بیرون آوردن دانه‌های لیمو، استعاره خوبی است تا شما را به چالش بکشد تا از سطحی‌نگری، به دقت و اهمیت زیاد برسید. دقت واقعی و زیاد، نه تنها در کارهایی که انجام میدهید، بلکه در زندگی شخصیتان. عمق واقعی به افکار، رفتار و کارهایتان. و تلاش برای بهترین خودتان بودن، چیزی است که از شما دو نفر میخواهم داشته باشید. این چیزی است که افسونگر، آن را - مزیت رقابتی بزرگ¹ مینامد. امروزه آسان‌تر از هر زمان دیگری میتوانید در تجارت به هدفتان برسید، زیرا عده بسیار کمی کارهای لازم برای تسلط تجاری را انجام میدهند. این روزها، تسلط بسیار نادر است و افرادی که در سطح درخشانی باشند، بسیار کم هستند. خوب، اگر کاری را که میگویم انجام دهید، همه چیز برای شما مهیا خواهد بود!
_________________________________
¹GCA: Gargantuan Competitive Advantage
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
در اینجا به نکته مهمی میرسیم:
در سطح عادی و متوسط بودن، رقابت بسیار زیادی وجود دارد، اما در سطح فوق‌العاده بودن، تقریباً هیچ رقابتی وجود ندارد.
در عصر کنونی، که افراد تمرکز ندارند و ارزش‌ها و باورها نسبت به خودشان و قدرت فطری زیادی که دارند، کمرنگ شده است، تعداد بسیار کمی خودشان را وقف کلاس جهانی بودن میکنند و الان بهترین زمان است تا بی‌همتا شوید. بسیار شگفت‌انگیز است. هر چند وقت یک بار، کسی را میبینید که کاملاً حواسش جمع باشد، دانش و اشتیاق زیادی داشته باشد، بسیار سخت‌کوش باشد، فردی نوآفرین و خالق باشد، و در کاری که انجام میدهند، عالی باشد؟ تقریباً هرگز، درسته؟
کارآفرین حرف او را تأیید کرد و گفت:
- بله درست میگویی. برای این که چنین فردی را پیدا
کنم، باید با هزار نفر مصاحبه کنم.
میلیاردر با فریاد گفت:
- خوب، شما الان مزیت رقابتی بزرگی دارید. شما میتوانید بر حوزه‌های خودتان کاملاً تسلط داشته باشید، چون افراد بسیار کمی این‌گونه هستند. تعهدتان را افزایش دهید. استانداردهایتان را بالا ببرید و سپس تلاش کنید. حالا به نکته بسیار مهمی میرسیم: شما باید هر روز حداکثر استفاده را ببرید. تداوم و ثبات دی اِن ای تسلط و استادی هستند. و
پیشرفت‌های کوچک روزانه، که شاید به نظر بی‌اهمیت باشد، اگر به صورت مدام و با ثبات انجام
کد:
در اینجا به نکته مهمی میرسیم:
در سطح عادی و متوسط بودن، رقابت بسیار زیادی وجود دارد، اما در سطح فوق‌العاده بودن، تقریباً هیچ رقابتی وجود ندارد.
در عصر کنونی، که افراد تمرکز ندارند و ارزش‌ها و باورها نسبت به خودشان و قدرت فطری زیادی که دارند، کمرنگ شده است، تعداد بسیار کمی خودشان را وقف کلاس جهانی بودن میکنند و الان بهترین زمان است تا بی‌همتا شوید. بسیار شگفت‌انگیز است. هر چند وقت یک بار، کسی را میبینید که کاملاً حواسش جمع باشد، دانش و اشتیاق زیادی داشته باشد، بسیار سخت‌کوش باشد، فردی نوآفرین و خالق باشد، و در کاری که انجام میدهند، عالی باشد؟ تقریباً هرگز، درسته؟
کارآفرین حرف او را تأیید کرد و گفت:
- بله درست میگویی. برای این که چنین فردی را پیدا
کنم، باید با هزار نفر مصاحبه کنم.
میلیاردر با فریاد گفت:
- خوب، شما الان مزیت رقابتی بزرگی دارید. شما میتوانید بر حوزه‌های خودتان کاملاً تسلط داشته باشید، چون افراد بسیار کمی این‌گونه هستند. تعهدتان را افزایش دهید. استانداردهایتان را بالا ببرید و سپس تلاش کنید. حالا به نکته بسیار مهمی میرسیم: شما باید هر روز حداکثر استفاده را ببرید. تداوم و ثبات دی اِن ای تسلط و استادی هستند. و
پیشرفت‌های کوچک روزانه، که شاید به نظر بی‌اهمیت باشد، اگر به صورت مدام و با ثبات انجام
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
شوند، نتایج بسیار شگفت‌انگیزی را به وجود می‌آورند. فراموش نکنید که شرکت‌های بزرگ و زندگی‌های بسیار عالی، با تحولی ناگهانی به وجود نمی‌آیند. نه، اصلاً. آنها با تکامل‌های تدریجی، به هدفشان میرسند. پیروزی و موفقیت‌های کوچک روزانه در دراز مدت، شما را به نتایج بزرگی میرساند. اما افراد بسیار کمی، صبر و حوصله دارند تا زمان زیادی برای رسیدن به هدفشان تلاش کنند. و به همین دلیل است که تعداد کمی، به افراد ب*ر*جسته و بزرگی تبدیل میشوند. ببینید من میدانم که شما در مدت زمان کوتاهی، چیزهای بسیار زیادی یاد گرفته‌اید. میدانم که سحرخیزی، مهارت جدیدی برای شماست. خوب، الان تنها نفس عمیقی بکشید و کمی استراحت کنید. استثنایی شدن و استاد شدن، یک سفر و ماجراجویی است. شما هم این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که میگوید: رُم یک روزه ساخته نشد، درسته؟
هنرمند و کارآفرین گفتند:
- بله. کاملاً درست میگویی.
- و میدانم که تلاش برای رسیدن به بیشترین نیرو و توانایی‌هایتان، میتواند سخت و ترسناک باشد. من هم این شرایط را تجربه کرده‌ام و پاداش‌هایی که در صورت ملحق شدن به کلوب 5صبح به دست می آورید، بسیار با ارزشتر از پول، شهرت و نیروهای دنیایی است. و چیزهایی که امروز به شما یاد داده‌ام، بخشی لازم برای سیستم بیدار شدن قبل از سپیده‌دم و آماده‌سازی خودتان برای انسانی بسیار موفق شدن است و در جلسه آینده، بیشتر در مورد آن حرف خواهیم زد. فکر میکنم قبل از این که شما دو نفر بخواهید بروید و صبحتان را شروع کنید و خوش بگذارنید، باید بگویم گرچه رشد کردن به عنوان یک انسان میتواند سخت باشد، اما در واقع، این بهترین کاری
کد:
شوند، نتایج بسیار شگفت‌انگیزی را به وجود می‌آورند. فراموش نکنید که شرکت‌های بزرگ و زندگی‌های بسیار عالی، با تحولی ناگهانی به وجود نمی‌آیند. نه، اصلاً. آنها با تکامل‌های تدریجی، به هدفشان میرسند. پیروزی و موفقیت‌های کوچک روزانه در دراز مدت، شما را به نتایج بزرگی میرساند. اما افراد بسیار کمی، صبر و حوصله دارند تا زمان زیادی برای رسیدن به هدفشان تلاش کنند. و به همین دلیل است که تعداد کمی، به افراد ب*ر*جسته و بزرگی تبدیل میشوند. ببینید من میدانم که شما در مدت زمان کوتاهی، چیزهای بسیار زیادی یاد گرفته‌اید. میدانم که سحرخیزی، مهارت جدیدی برای شماست. خوب، الان تنها نفس عمیقی بکشید و کمی استراحت کنید. استثنایی شدن و استاد شدن، یک سفر و ماجراجویی است. شما هم این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که میگوید: رُم یک روزه ساخته نشد، درسته؟
هنرمند و کارآفرین گفتند:
- بله. کاملاً درست میگویی.
- و میدانم که تلاش برای رسیدن به بیشترین نیرو و توانایی‌هایتان، میتواند سخت و ترسناک باشد. من هم این شرایط را تجربه کرده‌ام و پاداش‌هایی که در صورت ملحق شدن به کلوب 5صبح به دست می آورید، بسیار با ارزشتر از پول، شهرت و نیروهای دنیایی است. و چیزهایی که امروز به شما یاد داده‌ام، بخشی لازم برای سیستم بیدار شدن قبل از سپیده‌دم و آماده‌سازی خودتان برای انسانی بسیار موفق شدن است و در جلسه آینده، بیشتر در مورد آن حرف خواهیم زد. فکر میکنم قبل از این که شما دو نفر بخواهید بروید و صبحتان را شروع کنید و خوش بگذارنید، باید بگویم گرچه رشد کردن به عنوان یک انسان میتواند سخت باشد، اما در واقع، این بهترین کاری
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
است که میتوانید انجام دهید. و فراموش نکنید که وقتی قلبتان تندتر از هر زمان دیگری بزند،
در آن لحظه، سرزنده‌تر از هر زمان دیگری هستید.
آقای رایلی چند لحظه مکث کرد و مانترای زیر را تکرار کرد:
- امروز روز بسیار خوبی است و من با اشتیاق زیاد و صداقت
بی‌پایان، نهایت استفاده را از آن میبرم و با قلبی پُر از عشق،
نسبت به اهدافم وفادار هستم.
سپس آن مرشد عجیب، پارچه‌ای را که از بطری در آورده بود، در شلوارش گذاشت و رفت.
کد:
است که میتوانید انجام دهید. و فراموش نکنید که وقتی قلبتان تندتر از هر زمان دیگری بزند،
در آن لحظه، سرزنده‌تر از هر زمان دیگری هستید.
آقای رایلی چند لحظه مکث کرد و مانترای زیر را تکرار کرد:
- امروز روز بسیار خوبی است و من با اشتیاق زیاد و صداقت
بی‌پایان، نهایت استفاده را از آن میبرم و با قلبی پُر از عشق،
نسبت به اهدافم وفادار هستم.
سپس آن مرشد عجیب، پارچه‌ای را که از بطری در آورده بود، در شلوارش گذاشت و رفت.
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
فصل 10 :چهار حوزه تمرکز افراد بسیار موفق

"زندگی ما به طور طبیعی کوتاه است، اما خاطره یک زندگی خوب جاودان است"
سیسیرو¹

خورشید داشت طلوع میکرد و کارآفرین و هنرمند به سوی ساحل میرفتند، تا در محل قرار تعیین شده با میلیاردر دیدار کنند. آقای رایلی از قبل منتظر آنها بود. روی شن‌ها نشسته بود، در خلسه عمیقی رفته بود و چشم‌هایش را بسته بود. او لباس‌های راحتی به تن داشت و روی کفش‌های غواصی‌اش، شکل بامزه‌ای بود. اگر شما هم آن شکل بامزه را میدیدید، به خنده می‌افتادید. به محض این که دستش را بلند کرد، فردی از درون خانه میلیاردر، به سرعت به سمت او آمد و بدون این که حرفی بزند، 3 برگه کاغذ را از کیف چرمی درخشانی بیرون آورد و به میلیاردر داد. استون رایلی، سرش را به نشانه احترام کمی خم کرد. ساعت دقیقاً 5 صبح بود. آقای رایلی به کارآفرین و هنرمند برگه‌ای داد. سپس صدفی را برداشت و آن را داخل آب انداخت. به نظر میرسید که در آن وقت صبح، مطالب مهمی در ذهنش است تا به آنها بگوید. اثری از سرخوشی، جشن و سرور و شوخی‌های بی‌مزه معمولی او نبود.
______________________________
¹Cicero

کد:
فصل 10 :چهار حوزه تمرکز افراد بسیار موفق


 "زندگی ما به طور طبیعی کوتاه است، اما خاطره یک زندگی خوب جاودان است"
سیسیرو¹

خورشید داشت طلوع میکرد و کارآفرین و هنرمند به سوی ساحل میرفتند، تا در محل قرار تعیین شده با میلیاردر دیدار کنند. آقای رایلی از قبل منتظر آنها بود. روی شن‌ها نشسته بود، در خلسه عمیقی رفته بود و چشم‌هایش را بسته بود. او لباس‌های راحتی به تن داشت و روی کفش‌های غواصی‌اش، شکل بامزه‌ای بود. اگر شما هم آن شکل بامزه را میدیدید، به خنده می‌افتادید. به محض این که دستش را بلند کرد، فردی از درون خانه میلیاردر، به سرعت به سمت او آمد و بدون این که حرفی بزند، 3 برگه کاغذ را از کیف چرمی درخشانی بیرون آورد و به میلیاردر داد. استون رایلی، سرش را به نشانه احترام کمی خم کرد. ساعت دقیقاً 5 صبح بود. آقای رایلی به کارآفرین و هنرمند برگه‌ای داد. سپس صدفی را برداشت و آن را داخل آب انداخت. به نظر میرسید که در آن وقت صبح، مطالب مهمی در ذهنش است تا به آنها بگوید. اثری از سرخوشی، جشن و سرور و شوخی‌های بی‌مزه معمولی او نبود.
____________________________
¹Cicero
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
روی یکی از النگوهای کارآفرین نوشته شده بود:
- آماده برای با سرعت و با اشتیاق کار کردن. بلند شو و تالش کن. وقتی میخوابم که مُرده باشم.
وقتی میلیاردر را در این حالت دید، از او پرسید:
- حالت خوبه؟
آقای رایلی، کلمات روی النگو را خواند. انگشتش را روی ل*ب‌هایش گذاشت و پرسید:
- وقتی بمیری، چه کسی برایت گریه میکند؟
هنرمند با تعجب پرسید:
- چی؟
میلیاردر، این بار با ظرافت خاصی دوباره پرسید:
- وقتی دیگر در این دنیا نباشید، افرادی که شما را میشناسند چه چیزی در مورد شما خواهند گفت؟ شما طوری زندگی میکنید انگار عمری جاودان دارید. شما طوری وقتتان را هدر میدهید، گویی منبعی بی‌پایان از آن را دارید، در حالی
که روزی که برای کسی یا چیزی اختصاص میدهید، شاید آخرین روز عمرتان باشد.
هنرمند گفت:
- این‌ها حرف‌های تو هستند؟ واقعاً جالبه.
- کاش اینها حرف‌های من بودند! نه، اینها سخنان سنکا¹ فیلسوف خویشتن‌دار در رسال‌های در باب کوتاهی زندگی²
است.
___________________________________
¹Seneca
²On the Shortness of Life

کد:
روی یکی از النگوهای کارآفرین نوشته شده بود:
- آماده برای با سرعت و با اشتیاق کار کردن. بلند شو و تالش کن. وقتی میخوابم که مُرده باشم.
وقتی میلیاردر را در این حالت دید، از او پرسید:
- حالت خوبه؟
آقای رایلی، کلمات روی النگو را خواند. انگشتش را روی ل*ب‌هایش گذاشت و پرسید:
- وقتی بمیری، چه کسی برایت گریه میکند؟
هنرمند با تعجب پرسید:
- چی؟
میلیاردر، این بار با ظرافت خاصی دوباره پرسید:
- وقتی دیگر در این دنیا نباشید، افرادی که شما را میشناسند چه چیزی در مورد شما خواهند گفت؟ شما طوری زندگی میکنید انگار عمری جاودان دارید. شما طوری وقتتان را هدر میدهید، گویی منبعی بی‌پایان از آن را دارید، در حالی
که روزی که برای کسی یا چیزی اختصاص میدهید، شاید آخرین روز عمرتان باشد.
هنرمند گفت:
- این‌ها حرف‌های تو هستند؟ واقعاً جالبه.
- کاش اینها حرف‌های من بودند! نه، اینها سخنان سنکا¹ فیلسوف خویشتن‌دار در رسال‌های در باب کوتاهی زندگی²
است.
___________________________________
¹Seneca
 ²On the Shortness of Life
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
کارآفرین که به نظر کمی معذب بود، پرسید:
- خوب حالا چرا ما در صبح به این قشنگی، درباره
مرگ حرف میزنیم؟
- زیرا بیشتر ما انسان‌ها آرزو میکنیم وقت بیشتری داشتیم و در عین حال، وقتی را که داریم تلف میکنیم. فکر کردن در مورد مرگ باعث میشود روی مهمترین چیزها تمرکز بیشتری
داشته باشید. دیگر اجازه نخواهید داد وسایل دیجیتالی و آنلاین بودن، حواستان را پرت کند و موهبت بزرگی به نام زندگی را از شما بدزدند.
سپس با حالتی دوستانه و در عین حال جدی، پرسید:
- هیچوقت نمیتوانید زمان را به عقب برگردانید، درسته؟ دیروز بعد از دیدارم در پورت لوئیس، دوباره کتاب تعقیب روشنا¹
را خواندم. این کتاب در مورد داستان واقعی یک مدیرعامل اجرایی قدرتمند، به نام یوجین اوکلی² است. دکترش به او گفته بود که به خاطر سه تومور مغزی که دارد، تنها چند ماه دیگر زنده خواهد بود.
هنرمند به آرامی‌پرسید:
- خوب، چه کار کرد؟
- او روزهای آخر زندگی‌اش را با همان تعهد به نظم و ترتیبی ادامه داد که در سراسر زندگی کاری‌اش داشته بود. اوکلی تصمیم گرفت آن مراسم‌های مدرسه، مراسم‌های خانوادگی و روابطی را که فراموش کرده بود، جبران کند. او در بخشی از کتاب میگوید که چگونه از دوستش
____________________________
¹Chasing Daylight
²Eugene O’Kelly
کد:
کارآفرین که به نظر کمی معذب بود، پرسید:
- خوب حالا چرا ما در صبح به این قشنگی، درباره
مرگ حرف میزنیم؟
- زیرا بیشتر ما انسان‌ها آرزو میکنیم وقت بیشتری داشتیم و در عین حال، وقتی را که داریم تلف میکنیم. فکر کردن در مورد مرگ باعث میشود روی مهمترین چیزها تمرکز بیشتری
داشته باشید. دیگر اجازه نخواهید داد وسایل دیجیتالی و آنلاین بودن، حواستان را پرت کند و موهبت بزرگی به نام زندگی را از شما بدزدند.
سپس با حالتی دوستانه و در عین حال جدی، پرسید:
- هیچوقت نمیتوانید زمان را به عقب برگردانید، درسته؟ دیروز بعد از دیدارم در پورت لوئیس، دوباره کتاب تعقیب روشنا¹
را خواندم. این کتاب در مورد داستان واقعی یک مدیرعامل اجرایی قدرتمند، به نام یوجین اوکلی² است. دکترش به او گفته بود که به خاطر سه تومور مغزی که دارد، تنها چند ماه دیگر زنده خواهد بود.
هنرمند به آرامی‌پرسید:
- خوب، چه کار کرد؟
- او روزهای آخر زندگی‌اش را با همان تعهد به نظم و ترتیبی ادامه داد که در سراسر زندگی کاری‌اش داشته بود. اوکلی تصمیم گرفت آن مراسم‌های مدرسه، مراسم‌های خانوادگی و روابطی را که فراموش کرده بود، جبران کند. او در بخشی از کتاب میگوید که چگونه از دوستش
____________________________
¹Chasing Daylight
 ²Eugene O’Kelly
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
میخواهد تا برای قدم زدن به طبیعت بروند و میگوید که این نه تنها شاید آخرین باری باشد که چنین قدم زدن راحتی داریم، بلکه شاید اولین بار باشد.
کارآفرین با اضطراب با النگویش بازی میکرد. دوباره میشد نگرانی را در صورتش دید.
میلیاردر ادامه داد:
- سپس دیشب فیلم لباس غواصی و پروانه¹را تماشا کردم. این یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ام است. داستان این فیلم، واقعی و بر اساس زندگی مردی بسیار موفق است، که سردبیر ارشد مجله فرانسوی اله² است. ژان دومنیک³همه چیز داشت و سپس سکته‌ای زد و دیگر نتوانست هیچ یک از ماهیچه‌های بدنش، به جز پلک چپش را تکان دهد. این شرایط را سندرم قفل شدگی⁴ مینامند. ذهن او کامالً عالی کار میکرد، اما بدنش کامالً فلج شده بود.
هنرمند گفت:
- چقدر بد.
آقای رایلی ادامه داد:
- خوب حالا به این بخش گوش کنید. روانپزشک توانبخشی به او یاد داد تا با روشی خاص و از طریق پلک زدن، بتواند ارتباط برقرار کند. ژان با کمک آنها توانست کتابی در مورد تجربیات خودش و معنی اصلی زندگی بنویسد. او برای نوشتن این کتاب، دویست هزار بار پلک زد و در نهایت، کتاب را تمام کرد.
______________________________
¹The Diving Bell and the Butterfly
²Elle
³Jean-Dominique Bauby
⁴locked-in syndrome
کد:
میخواهد تا برای قدم زدن به طبیعت بروند و میگوید که این نه تنها شاید آخرین باری باشد که چنین قدم زدن راحتی داریم، بلکه شاید اولین بار باشد.
کارآفرین با اضطراب با النگویش بازی میکرد. دوباره میشد نگرانی را در صورتش دید.
 میلیاردر ادامه داد:
- سپس دیشب فیلم لباس غواصی و پروانه¹را تماشا کردم. این یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ام است. داستان این فیلم، واقعی و بر اساس زندگی مردی بسیار موفق است،  که سردبیر ارشد مجله فرانسوی اله² است.  ژان دومنیک³همه چیز داشت و سپس سکته‌ای زد و دیگر نتوانست هیچ یک از ماهیچه‌های بدنش، به جز پلک چپش را تکان دهد. این شرایط را سندرم قفل شدگی⁴ مینامند. ذهن او کامالً عالی کار میکرد، اما بدنش کامالً فلج شده بود.
هنرمند گفت:
- چقدر بد.
آقای رایلی ادامه داد:
- خوب حالا به این بخش گوش کنید. روانپزشک توانبخشی به او یاد داد تا با روشی خاص و از طریق پلک زدن، بتواند ارتباط برقرار کند. ژان با کمک آنها توانست کتابی در مورد تجربیات خودش و معنی اصلی زندگی بنویسد. او برای نوشتن این کتاب، دویست هزار بار پلک زد و در نهایت، کتاب را تمام کرد.
______________________________
 ¹The Diving Bell and the Butterfly
 ²Elle
³Jean-Dominique Bauby
⁴locked-in syndrome
#کتاب_باشگاه_پنج_صبحی‌ها
#رابین_شارما
#مهدی_قراچه_داغی
#ملینا_نامور
#انجمن‌_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

halcyon

مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستان‌نویس
طراح انجمن
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
تایپیست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
مترجم آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-03
نوشته‌ها
1,405
لایک‌ها
4,275
امتیازها
73
محل سکونت
میلان
وب سایت
forums.taakroman.ir
کیف پول من
104,523
Points
2,049
کارآفرین به آرامی گفت:
- واقعاً نمیدونم چی بگم.
میلیاردر ادامه داد:
- او مدت کوتاهی بعد از انتشار کتابش، از دنیا رفت. هدف من، انتقال این پیام بود که زندگی بسیار بسیار ظریف و آسیب‌پذیر است. افرادی هستند که امروز بیدار میشوند، دوش میگیرند، لباس‌هایشان را میپوشند، قهوه و صبحانه شان را میخورند و سپس در راهِ رفتن به کار، بر اثر تصادف جان خودشان را از دست میدهند. زندگی همین است. بنابراین توصیه من
به شما دو نفر این است که تمام تلاشتان را بکنید تا نبوغ فطری خودتان را نشان دهید و انجام این کار را به تعویق نیاندازید و طفره نروید. به گونه‌ای زندگی کنید که به نظرتان درست است و هر روز به تمام معجزه‌های کوچکی که در زندگیتان رخ میدهد توجه کنید.
هنرمند که کلاهی پانامایی روی سرش بود، گفت:
- میدونم چی میگی. قبول دارم.
کارآفرین با صدایی محزون گفت:
- منم قبول دارم حرفاتو.
هنرمند گفت:
- از تمام ساندویچ‌هایت ل*ذت ببر.
آقای رایلی گفت:
- بسیار خردمندانه گفتی.
هنرمند گفت:
- این جمله ترانه‌سرای مشهور، وارن زیوان¹ او وقتی فهمید بیماره کشنده‌ای دارد، این حرف‌ها را زد.
_____________________________
¹Warren Zevon
کد:
کارآفرین به آرامی گفت:
- واقعاً نمیدونم چی بگم.
میلیاردر ادامه داد:
- او مدت کوتاهی بعد از انتشار کتابش، از دنیا رفت. هدف من، انتقال این پیام بود که زندگی بسیار بسیار ظریف و آسیب‌پذیر است. افرادی هستند که امروز بیدار میشوند، دوش میگیرند، لباس‌هایشان را میپوشند، قهوه و صبحانه شان را میخورند و سپس در راهِ رفتن به کار، بر اثر تصادف جان خودشان را از دست میدهند. زندگی همین است. بنابراین توصیه من
به شما دو نفر این است که تمام تلاشتان را بکنید تا نبوغ فطری خودتان را نشان دهید و انجام این کار را به تعویق نیاندازید و طفره نروید. به گونه‌ای زندگی کنید که به نظرتان درست است و هر روز به تمام معجزه‌های کوچکی که در زندگیتان رخ میدهد توجه کنید.
هنرمند که کلاهی پانامایی روی سرش بود، گفت:
- میدونم چی میگی. قبول دارم.
کارآفرین با صدایی محزون گفت:
- منم قبول دارم حرفاتو.
هنرمند گفت:
- از تمام ساندویچ‌هایت ل*ذت ببر.
آقای رایلی گفت:
- بسیار خردمندانه گفتی.
هنرمند گفت:
- این جمله ترانه‌سرای مشهور، وارن زیوان¹ او وقتی فهمید بیماره کشنده‌ای دارد، این حرف‌ها را زد.
_____________________________
¹Warren Zevon
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا