Usage for hash tag: موقعیت_صفر

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...مرا دعوت می‌کند تا در اغوشش دراز بکشم. همین که دراز می‌کشد و مرا به اغوش می‌فشرد، پتو را تا زیر گردنم بالا می‌اورد و اهسته روی سَرم را می‌بوسد: - خیلی خوشحالم که از این دنیا تو نصیبم شدی. غرق می‌شوم در حرف او و حامی چه می‌داند که به چه زودی مرا از دست می‌دهد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...از مَردی که تنها انگیزه برای زندگی کردنم بود. زندگی گل بلبل است و اصلا مگر بهتر از این می‌شود؟ من بروم سرم را بگذارم و به درد خودم بمیرم. عصبی از روی صندلی بلند می‌شوم و مقابل نگاه متعجب یزدان به طرف اسانسور حرکت می‌کنم. این سرنوشتی نبود که در انتظارش بودم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نفر مرا می‌گیرند. هر کس چیزی می‌گوید و من فقط دلم آ*غ*و*ش حامی را می‌خواهد، هر کس کاری می‌کند و من فقط دلم نوازش‌ها و صدای ارام حامی را می‌خواهد... پشت دستم می‌سوزد و با همان نگاه تار به سوزنی که وحشیانه در پو*ست نازک دستم فرو می‌رود، نگاه می‌کنم. بی او چه کنم؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و با بلند شدن از روی پاهای پسر به طرفم می‌اید: - باشه قبوله؛ اما شرط دارم. دستم را برای کنترل بغضم روی دَهانم می‌گذارم و صورتم ناخواسته فرم خنده می‌گیرد. - هر چی باشه قبوله. هانی شیطانی نگاهم می‌کند و حینی که روی صورتم خم می‌شود، اهسته پچ می‌زند: - ازدواج کن! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بی‌انکه منتظر جواب باشد، قطع می‌کند: - برو گمشو بابا من حوصله خودمم ندارم، امشب پی‌ام میدم بهت، اونم به خاطر حامی نه توی عقده‌ای. و من فقط گوش سپرده‌ام به بوق‌های ممتدی که در ماشین پخش می‌شود. لابد کار داشت؛ اما خداوند، این چنین افعی را نصیب گرگ بیابان نکند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...هم می‌رود و روسری‌ام را مرتب می‌کنم که سریع سَرش را زیر می‌اندازد. اهسته به طرف حامی بر می‌گردم و با دیدن اخم‌های چفت شده‌اش، نفس عمیقی می‌کشم. - میرم نمازخونه، خداحافظ. اتاق را ترک می‌کنم و در دل، هر چه بد و بیراه بلدم بار خودم می‌کنم، خاک بر سَر بی‌شعورم! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بزنید و احتمال از بین رفتن بیماری زیاده و خبر خوب‌تر این‌که من جواب ازمایشای قبلی شما رو از ازمایشگاه مرکزی گرفتم، خون خواهرتون صد در صد به شما می‌خوره و امادگی این رو دارند که بهتون پیوند ب*دن. نه تنها باد من، بلکه باد حامی هم می‌خوابد، هانی؟ یا حضرت صبر! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...لَب وَر می‌چینم و سرم را روی بازویش می‌گذارم. ضربان قلبم، با ریتم قلبش می‌کوبد. - بی تو کجا برم که حالم بَد نشه؟ قهقه می‌زند و موهایم را بهم می‌ریزد. - ز*ب*ون نریز توله سگ. نرم می‌خندم و تَن نزار زردش را می*ب*و*سم. کنار او، بیمارستان که سهل است، جهنم هم زیباست. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...- خوبم. بیشتر از این نمی‌شود، توضیح داد. هر چه هم اذیت شوم به اندازه‌ی یک صدم حامی نیست و راستش فدای یک بار پلک زدن او. اسانسور می‌رسد و چند نفر دیگر به جز ماهم در ان وجود دارند. ماسکم را بالا می‌کشم و وارد می‌شویم. یزدان زیادی نسبت به من محتاط است، زیادی. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...ان، ل*بم، اهسته به لبخند کش می‌اید: - حال مامان قشنگم خوبه؟ اون تو جات تنگ نیست مامان؟ او دوباره تکان می‌خورد و من فقط قربان صدقه‌اش می‌روم. احساس تنهایی، از نوک پاهایم بالا می‌اید و پیچک‌وار تَنم را در اغوش می‌کشد. کاش هر چه زودتر این روزهای مزخرف بگذرد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
بالا