Usage for hash tag: موقعیت_صفر

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...ارادتمند شما، زینب گرگین. پایان جلد اول| چهارشنبه، بیست و سه آذر هزار و چهارصد و یک. تقدیم به مادرم، که برای پرورش یافتنم از شیره ی جان خود در من دمید. :) با تشکر از گلبرگ جان، ناظر عزیز و مسئولیت پذیرم که در تمام مشکلات کنارم بود. :giggle: گلبرگ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...دستم را بالا می‌گیرم و خودم را به کنار حامی می‌رسانم. تیشرت سفید و شلوارک مشکی پوشیده. غرق در بازی‌ست و تخمه می‌خورد. ان تار موی زیبای لعنتی درون پیشانی‌اش افتاده و بوی عطرش، یک حاله‌ی کشنده ایجاد کرده. لبخند میزنم. من، حتی شیطان درون او را هم دوست داشتم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...زمزمه می‌کنم: - دیگه نمی‌خوام! خُب، جدا از قیافه پوکر و در حال انفجار حامی، دَری که باز می‌کند و حرصی پیاده می‌شود، نشان دهنده‌ی اوج خشمش است؛ اما دَری که بسته می‌شود، نشان می‌دهد او را از "بی ام و" محبوبش هم زده کرده‌ام. خب، مگر تقصیر من است؟ دلم نمی‌خواهد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...چیپس. دَست‌هایش، دور تَنم می‌پیچد و مَرا به خود می‌چسباند. از پشت گوش مرا می‌بوسد و بعد هم موهایم را. - فحش باباش بدم که مشکلی نداره نه؟ پاشو بپوش باهم بریم بخریم. ذوق می‌کنمف جیغ خفیفی می‌کشم و بلند می‌شوم، پیش به سوی چیپس و ماست موسیر. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان منم میخوااااااام😭😂
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گیرد و به سینِه‌اش می‌چسباند. - یه چند باری از دَستم در رفت. نگاهم خیره به خط ماهیچه اوست، جیغ می‌کشم و حرصی به سینِه‌اش می‌کوبم. - چی‌کار کردی؟ ته گلو و جذاب می‌خندد. بوی عطرش می‌اید و من در مقابل ارتش پر قوای او هیچ ندارم: - یه نینی خوشگل برات درست کردم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نگاه می‌کنم. دَر اتاق خوابمان را باز می‌کند و همین که با احتیاط مرا به داخل هدایت می‌کند سَرش را به طرف شخصی می‌کشد: - یزدان. دَر اتاق را می‌بندد. شوکه و گیج وسط اتاق می‌ایستم. اعتراف کنم دلتنگ بودم؟ نیاز به اعتراف نیست، رنگ رخساره خَبر می‌دهد از سِر نَهانم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...عشق در چشم‌هایش شیرجه می‌زد و بالا و پایین می‌پرید. لَبم ناخواسته می‌خندد: - خوبی؟ چشم می‌بندد و به اهستگی باز می‌کند: - بهتر از این نمیشه، سومین خبر خوش کل زندگیم رو شنیدم. ابرو بالا می‌اندازم و اهسته می‌خندم، این‌که اولویت دارم برایش لِذتی بی‌نهایت است. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...شما را از دنیا و ادم‌هایش بی‌نیاز می‌کند. - خبر دارم براتون، ما چکاب کامل از همسرتون گرفته بودیم که مطمئن بشیم کمبودی که سلامتشون رو تهدید کنه، نداشته باشن و متوجه یه چیزی شدیم. چشم‌های منتظر من و اخم‌های حامی هر دو یک معنی دارند؛ کنجکاوی و تعجب از این لحن. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و صدایش یک‌جورهایی توام با خشم می‌شود. اهسته چشم باز می‌کنم و به اسمان سرخ چشم‌هایش خیره می‌شوم. سیبک گلویش تکان می‌خورد و اهسته و پر تاکید لَب می‌زند: - دیگه هیچ‌وقت چشماتو نبند! لبخند محوی می‌زنم. به قول نسل جدید، قلبم اکلیل پخش می‌کند؛ ان هم صورتی. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...که از تمام دنیا، تنها اغوش او را می‌خواهم. می‌خواهم انچنان او را در اغوشم بکشم که جذب وجودم شود و هرگز به رفتن فکر نکند. ابتین را ب*غ*ل می‌کنم و به طرف ماشین می‌روم. فقط یک‌بار دیگر چشم‌هایش را ببینم، قول می‌دهم که حتی نگذارم برای خواب هم ان‌ها را ببند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
بالا