Usage for hash tag: موقعیت_صفر

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...من اومدم از تو نگه داری کنم یا تو از من؟ دستش را بین انگشت‌هایم می‌فشارم. خیره می‌شوم به اسمان زلال چشم‌هایش. به حالت خنده‌ی لَب‌های ترک خورده‌اش، هیچ وقت باورش را نمی‌کردم که روزی این حرف‌ها از دَهان من خارج شود. - اومده بودم قوربونت برم، حالا هم رفتم، دیدی؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌خواهد فقط در اغوش حامی باشم. چشم‌های زیبایش را ببوسم و روی کله‌ی خالی شده از مویش ب*وسه بنشانم و بگویم هنوز هم زیباست. او همیشه زیباست، حتی با موهای ریخته‌ی ابرو و سرش، حتی با ک*بودی زیر چشم و ترک‌های لَبش، حتی با ان صورت بدون ته ریش، حامی من همیشه زیباست. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...شخصی در سرم می‌پیچد و چشم‌های من یعقوب‌وار کور شده. همه چیز می‌چرخد. درد شدیدی، در دل و کمرم می‌پیچد و نشان می‌دهد کودکم همچو من عزادار است. کل تنم می‌لرزد و نمی‌توانم نفس بکشم. تنم از زمین فاصله می‌گیرد و من فقط پی نفسی هستم که پس رفته و بالا نمی‌اید. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...احساس حرکت کردنش، جیغی می‌کشم و می‌خندم: - حرکت کرد. حامی، نیم‌رخش را به شکمم می‌چسباند و پچ‌پچ وار حرف می‌زند: - هوی توله، مراقب مامانت باشیا، اگه من نبودم نذاری کسی اذیتش کنه. قلبم ناخواسته مچاله می‌شود. این حرف‌های حامی، بوی جدایی می‌دهند و من نمی‌دانم چرا. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...قلبم مچاله می‌شود. پوزخندی می‌زند و بلند می‌شود. مسیر رفتنش را، تا اتاق دنبال می‌کنم. می‌خواهم به دنبالش بروم تا از دلش در بیاورم که مورد هدف فریاد دوم حامی قرار می‌گیرم: - بتمرگ سر جات! چشم‌هایم را، به هم می‌فشارم و اهسته می‌نشینم. گند زده شد به مهمانی! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...پایین می‌ایم و بی‌طاقت دست می‌اندازم که سینی را از دستش بگیرم؛ اما او، مرموز و شیطانی عقب می‌رود. - اشتی؟ لَب می‌گزم. می‌داند من روی شکمم حساس هستم دست روی نقطه ضعفم می‌گذارد. صدای قار و قور شکمم که بلند می‌شود، نرم می‌خندم و عمیق نگاهش می‌کنم - نامرد، اشتی. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...را به لَبم می‌کشد و از بین دندان‌هایش نفس می‌کشد: - دلم می‌خواد سر تا پاتو مهر بزنم. پاهایم را قفل می‌کند و در یک حرکت مرا زیر می‌گیرد و خود بالا می‌اید : - داشتم چی می‌گفتم؟ پوکر نگاهش می‌کنم، مهم نیست چه گفته بود، مهم این است که الان عملی می‌شود. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بالا می‌اید که به گوشم می‌رسد و اهسته پچ می‌زند: - من کارمو دوست دارم، همون‌جور که تو رو، نه کارمو از دست میدم نه تو رو. می‌توانم او را از دست بدهم؟ نه. من وسط بازی اویم، نمی‌خواهم بمانم؛ اما نمی‌توانم. بگذار شر بشود، ما که پی همه چیز را به تنمان مالیده‌ایم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...خودش می‌ریزد: - خیالت راحت، من نمی گیرم؛ اما مهراد رو تضمین نمی‌کنم. یعنی سگ ر...د به قبر پدربزرگم که سرطان را برای من و مادرم ارث گذاشته. - دهنشو می... با صدای جیغ پر از درد یاس، ضربان قلبم به انی بالا می‌رود و نا خواسته سراسیمه به طرف اتاقش حرکت می‌کنم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تو چشم من نگاه می‌کنی میگی نفست به خنده‌ام بنده؟ من چجوری بعد فهمیدن واقعیت بخندم؟ چجوری حامی؟ مشتم را به زمین می‌کوبم و از ته دلم زار می‌زنم، زانویم را در اغوشم جمع می‌کنم و جیغ می‌کشم، جیغ می‌کشم و ان‌قدر این کار را ادامه می‌دهم که گلویم دیگر یاری نمی‌کند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
بالا