...میدهم 1 او تمام شده و به طرفم میاید. موهایم را بین چنگش می گیرد و کمرم را به تخت می چسابند. موهایم را پر حرص میکشد:
- حامی.
صدایم پر از بغض و ترس شده و حالم را خَراب تر میکند؛ اما او بی توجه بود به خرابی فجیع حال من و حالت تهوعای که امانم را بریده.
***
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین
#انجمن_تک_رمان