Usage for hash tag: موقعیت_صفر

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می کند: - تر نزن به اعصاب من، فکر کن ببین واسه این یارو قر و فر نیومدی؟ اشاره اش به داستان اصلان است. اما برای من که مهم نیست، هر چه می خواهد زر زر کند. رو به یزدان می کنم و جدی شمرده شمرده کلمات را ادا می کنم: - من اصلا از وجود همچین شخصیتی با خبر نبودم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...که حین خطا کردن دیده شده خود را مشغول ان لقمه ی زهر ماری که حامی گرفته بود می کنم. - حامی باید اینو ببینی... حامی، بیخیال تر و مسلط تر از من است. انگار با یزدان زیادی راحت است. اهسته از روی صندلی بلند می شود و به طرف یزدان می رود. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان جونم به این بشر :))
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و خمار و خش دار به گوشم می رسد: - داره چه اتفاقی می افته حامی؟ صدای او، مانند اخرین لالایی که در گوش نوزاد می خوانند، در سَرم می پیچد : - بهش فکر نکن، هر اتفاقی هم بیوفته من مراقبتم، شبت بخیر... او می گوید شب بخیر و شب من تا صبح به خیر می شود... #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان 🥺هعب،...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نشیند. در خود جمع می شوم و با یک دنیا حال بَد از دَر اتاق فاصله می گیرم... نمی خواهم بیشتر از این تصوراتم خَراب شود. او... او که نمی تواند تمام ان زمزمه های پر از احساس شب گذشته را بازی کرده باشد! فقط دارد یزدان را گول میزند. اره... اره یزدان را گول می زند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...خس خس ها و تقلا هایش را برای ذره ای اکسیژن می کشد؛ او از راه می‌رسد ... شاهزاده سوار بر خَرم را می گویم! چشم هایم بی جان روی هم می افتد. یک چیزی، ان ته دِلم باور داشت، که او اینکار را با من نمی کند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان در واقع، از اون موقع تا الان داشتید انچه گذشت می...
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می زند. دست هایش، اهسته از زیر سرش بیرون می ایند و مرا در بَر می گیرند. چشم می بندم و می گذارم برای یک بار هم که شده این کار احمقانه ی حال خوب کن، روحم را نوازش کند. #موقعیت_صفر #زینب گرگین #انجمن_تک_رمان 🙂🖤 گفته بودی که کجا؟ کی؟ چه زمانی افتاد؟ گفته بودم که نمی دانم! دیدمش، بغض داشت،...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تمام حس بَدی که از رفتار زشت ان پسر در جانم نشسته بود؛ پر کشید. او جادو گر بود؟ شوکه در چشم های ارامش خیره ام. - اگه اروم شدی سوار شو، من خودم می فهمم پسره رو چیکار کنم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان یک عدد خل مشنگ به فروش می رسد. فقط بخاطر تو این پست رو گذاشتم، درخواستی تو بود Saba.N
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...ب*وس*یدن سرش اهسته زمزمه می کنم : - دورت بگردم مراقب خودت باش، خداحافظ. و بعد در مقابل چشم هایشان به طرف خروجی سالن می روم و رو به مسیح خشک شده، دستی به شانه اش می زنم و با کنج بالا رفته لَب هایم سالن را ترک می کنم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان هیچی به هیچ جای این بشر معلوم الحال...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...ی کجی جا گرفته و فقط با نیم نگاهی هزاران تهدید را از چشم هایش می خوانم. دستش را عقب می کشد و من، در حالی که جای نیشگونش را مالش می دهم؛ سر به زیر می اندازم. روانی دستم را سوراخ کرد... #ادامه_دارد #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان دلم می خواد دهنش رو سرویس کنم 😂یاس رو ندم به این پسره کوروش؟
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...بدانم چه در سَر دارد، از جا بلند می شود و به طرف مجلس اقایون می رود. دلم شور می افتد، این پیرزن ها، همه کار را روی حساب قدیم خودشان می کنند. حامی، ماری نیست که دم به تله انها بدهد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان ابالفضل علمدار، معلوم نیست این پیرزن چی تو سرشه... خدایا عاقب مارو...
بالا