Usage for hash tag: موقعیت_صفر

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اخطار می‌دهد و می‌خواهد که بنشینم. از من دور می‌شوند و با رسیدن اسانسور وارد ان می‌شوند. سرم را که می‌چرخانم، می‌بینم نگاه همه روی من قفل شده. لبخند کج و معوجی تحویلشان می‌دهم و با نشستنم، اهسته خودم را مشغول سیستم می‌کنم. خدا اخر و عاقبت این کار را خیر کند! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...شرکت را پذیرفته و قید شغل محبوبش یعنی عکاسی را زده بود. - خب یه جورایی شوهرم ماموریته، افغانستانه. یک اهای بلند بالای توام با ناباوری می‌گوید و با رسیدن اسانسور سَر حرف را می‌بندد. http://dl.tabamusic.com/Music/1397/09/Meysam%20Ebrahimi%20-%20Tavahom.mp3 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...در خانه می‌پیچد: - تمومش کن، تَ مو مِش کن. اون زن داره، می‌فهمی؟ مگه عکساشونو توی پیجش ندیدی؟ بغضم می‌شکند و هق‌هقم به هوا می‌رود. تکیه دستم را به کابینت می‌دهم تا اوار نشوم؛ اما بی‌فایده است. حامی تنها یک کلمه نبود، دنیای از خاطرات را این اسم به دوش می‌کشید. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...کمی وسوسه کننده است. تای ابرویم بالا می‌پرد و با نیم‌نگاهی به ابتین اهسته به طرفش حرکت می‌کنم: - بریم اتاق بغلی. نمی‌دانم چرا باید از این پیشنهاد غیر مستقیم این همه ذوق زده شود. پتو را روی ابتین مرتب می‌کنم و با کشیدن‌های صدف به طرف اتاق بغلی حرکت می‌کنیم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تو اروم باش بیا بریم پیش عمو مهراد. او را در اغوش می‌کشم و با بلند شدنم، بی‌توجه به صدف و مادرم به سمت مهراد حرکت می‌کنم. هرگز فکر نمی‌کردم بدون وجود اوی ع*و*ضی زندگی انقدر سخت خواهد شد. یک‌بار با یک نقشه مشابه مهراد فریب خورد و یک بار دیگر با همان نقشه من. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...لبخندی می‌زنم و کمی امیدوار می‌شوم. دستم را در هم چفت می‌کنم و ردیف دندان‌هایم را برایش به نمایش می‌گذارم. - و چقدر من از این بابت خوش شانس بودم. لبخند می‌زند و من نگاهم به کامپوزیت‌هایش می‌افتد. فرمم را برمی‌دارد و نگاهش سرسری روی خط به خط ان می‌چرخد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...جنازه‌اش میاد خونه اونم واسه دو قرون حقوق نظامی. ماهور کنج لَبش به بالا می‌رود و پر هیجان سر بلند می‌کند: - هیع، دختر بهت نگفتم میخوان ببرنش تو بخش عملیاتی؟ حقوقش بیشتر میشه. لَبم اهسته به لبخند کش می‌اید و با برداشتن روسری به طرف ماهور می‌چرخم: - خدا رو شکر. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...در پایین شهر تهران است. لَبم می‌لرزد و اهسته ابتینم را به اغوش می‌فشارم: - همه چی دُرست میشه مامان، غصه نخوری ها خدا بزرگه. نمی‌توانم سر پا بایستم. درد شدیدی دارم و تنم کرخت است. بی‌حال و بی‌جان گوشه‌ی عابر پیاده می‌نشینم و چشم‌هایم اهسته روی هم می‌افتد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...من کی این قدر در او غرق شدم که بخاطرش از کودکم بگذرم؟ من کی انقدر احمق شدم که بخاطرش از خانواده‌ام بگذرم؟من کی... بیخیال، همه چیز فدای حامی. زانو‌هایم را در ب*غ*ل می‌کشم و گهواره‌وار تکان می‌خورم و خودم را دلداری می‌دهم. این روزها هم می‌گذرد، همه چیز می‌گذرد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نرود. یک‌جورهایی کل وجودم به وجودش وابسته شده. اوست و ارامش حضورش، اوست و دست‌های مهربانش، اوست و قلب بدون کینه‌اش، اوست و سادگی‌های دلنشینش، اوست و منی که تا یک هفته از دیدن و بوییدن و در اغوش کشیدنش منع شده‌ام، اوست و منی که بی‌وجودش، وجودم خزان می‌شود. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
بالا