Lunika✧
مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-07
- نوشتهها
- 3,932
- لایکها
- 14,257
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- "درون پورتال آتش"
- کیف پول من
- 291,615
- Points
- 70,000,190
- سطح
-
- حرفهای
#❦ققنوس_آتش❦
#پارت_39
پاهایش همراهی نمیکنند اما مجبور است. از در ورودی داخل میشود که همه را گرد هم در سالن میبیند. نفسنفس زنان و با اعصاب داغون! جلوتر میرود و میگوید:
- چی شده بابا چرا عصبیای؟
تازه متوجه او شدهاند!
آندریاس با عصبانیت از جایش بلند میشود، جلو میآید و همین که میخواهد صورت رز را قاب دستهای خود کند رز چند قدم فاصله میگیرد، آندریاس با تمام تعجبش میپرسد:
- کجا بودی دختر! فکر کردم اتفاقی افتاده! چرا با هنری و جیمز برنگشتی! سالمی؟ نکنه آسیب دیدی؟
رز خندهای میزند و میگوید:
- نه خوبم؛ فقط یه اتفاق عجیب دیگه رخ داده همین!
ساموئل که از سلامت رز اطمینان حاصل میکند همه را مرخص کرده و رز، آندریاس، هنری و جیمز را به اتاق رئیس میبرد تا ببیند واقعاً چه شده.
- خب رز گوش میکنیم بگو چرا همراه جیمز و هنری برنگشتی!؟؟
- مدارک سوخت!
جیمز با تعجب میگوید:
- چطوری سوخت! تو که اون رو توی جیب مخفیت گذاشتی!
- توی جیبم خاکستر شده بود!
ساموئل دستی در موهایش فرو کرده و جیمز و هنری را مرخصی میکند بعد روی به رز میکند و میگوید:
- خوب توضیح بده ببینم!
- وقتی داشتم همراه جیمز و هنری خارج میشدم متوجه شدم جیبم سبکتر شد نتونستم همراه جیمز و هنری برگردم چون حتماً باید با پوشه برمیگشتم و وقتی رفتم خونه و لباسم رو عوض کردم متوجه شدم جیبم پر خاکستر شده بدترین قسمتش هم اینجاست که وقتی اومدم گربهای رو نوازش کنم آتیش گرفت و ... .
- و چی رز؟
- و ضجهزنان خودش رو به خاک مالید!!
آندریاس از جایش بلند میشود، لیوان یکبار مصرف را پر آب کرده و جلوی رز میگیرد.
- بخور حالت بهتر بشه.
- بهش دست نمیزنم بابا همین الان خاکستر میشه!
ساموئل اشاره میکند و میگوید:
- مشکلی نیست نشونمون بده.
رز از جایش بلند میشود همین که لیوان یکبار مصرف را در دستان خود میگیرد شروع به سوختن میکند اما بدون آتش! چطور شیئی بدون آتش زدن ممکن بر آتش گرفتن بود!
#ققنوس_آتش
#Mona❦
#انجمن_تک_رمان
#پارت_39
پاهایش همراهی نمیکنند اما مجبور است. از در ورودی داخل میشود که همه را گرد هم در سالن میبیند. نفسنفس زنان و با اعصاب داغون! جلوتر میرود و میگوید:
- چی شده بابا چرا عصبیای؟
تازه متوجه او شدهاند!
آندریاس با عصبانیت از جایش بلند میشود، جلو میآید و همین که میخواهد صورت رز را قاب دستهای خود کند رز چند قدم فاصله میگیرد، آندریاس با تمام تعجبش میپرسد:
- کجا بودی دختر! فکر کردم اتفاقی افتاده! چرا با هنری و جیمز برنگشتی! سالمی؟ نکنه آسیب دیدی؟
رز خندهای میزند و میگوید:
- نه خوبم؛ فقط یه اتفاق عجیب دیگه رخ داده همین!
ساموئل که از سلامت رز اطمینان حاصل میکند همه را مرخص کرده و رز، آندریاس، هنری و جیمز را به اتاق رئیس میبرد تا ببیند واقعاً چه شده.
- خب رز گوش میکنیم بگو چرا همراه جیمز و هنری برنگشتی!؟؟
- مدارک سوخت!
جیمز با تعجب میگوید:
- چطوری سوخت! تو که اون رو توی جیب مخفیت گذاشتی!
- توی جیبم خاکستر شده بود!
ساموئل دستی در موهایش فرو کرده و جیمز و هنری را مرخصی میکند بعد روی به رز میکند و میگوید:
- خوب توضیح بده ببینم!
- وقتی داشتم همراه جیمز و هنری خارج میشدم متوجه شدم جیبم سبکتر شد نتونستم همراه جیمز و هنری برگردم چون حتماً باید با پوشه برمیگشتم و وقتی رفتم خونه و لباسم رو عوض کردم متوجه شدم جیبم پر خاکستر شده بدترین قسمتش هم اینجاست که وقتی اومدم گربهای رو نوازش کنم آتیش گرفت و ... .
- و چی رز؟
- و ضجهزنان خودش رو به خاک مالید!!
آندریاس از جایش بلند میشود، لیوان یکبار مصرف را پر آب کرده و جلوی رز میگیرد.
- بخور حالت بهتر بشه.
- بهش دست نمیزنم بابا همین الان خاکستر میشه!
ساموئل اشاره میکند و میگوید:
- مشکلی نیست نشونمون بده.
رز از جایش بلند میشود همین که لیوان یکبار مصرف را در دستان خود میگیرد شروع به سوختن میکند اما بدون آتش! چطور شیئی بدون آتش زدن ممکن بر آتش گرفتن بود!
کد:
پاهایش همراهی نمیکنند اما مجبور است. از در ورودی داخل میشود که همه را گرد هم در سالن میبیند. نفسنفس زنان و با اعصاب داغون! جلوتر میرود و میگوید:
- چی شده بابا چرا عصبیای؟
تازه متوجه او شدهاند!
آندریاس با عصبانیت از جایش بلند میشود، جلو میآید و همین که میخواهد صورت رز را قاب دستهای خود کند رز چند قدم فاصله میگیرد، آندریاس با تمام تعجبش میپرسد:
- کجا بودی دختر! فکر کردم اتفاقی افتاده! چرا با هنری و جیمز برنگشتی! سالمی؟ نکنه آسیب دیدی؟
رز خندهای میزند و میگوید:
- نه خوبم؛ فقط یه اتفاق عجیب دیگه رخ داده همین!
ساموئل که از سلامت رز اطمینان حاصل میکند همه را مرخص کرده و رز، آندریاس، هنری و جیمز را به اتاق رئیس میبرد تا ببیند واقعاً چه شده.
- خب رز گوش میکنیم بگو چرا همراه جیمز و هنری برنگشتی!؟؟
- مدارک سوخت!
جیمز با تعجب میگوید:
- چطوری سوخت! تو که اون رو توی جیب مخفیت گذاشتی!
- توی جیبم خاکستر شده بود!
ساموئل دستی در موهایش فرو کرده و جیمز و هنری را مرخصی میکند بعد روی به رز میکند و میگوید:
- خوب توضیح بده ببینم!
- وقتی داشتم همراه جیمز و هنری خارج میشدم متوجه شدم جیبم سبکتر شد نتونستم همراه جیمز و هنری برگردم چون حتماً باید با پوشه برمیگشتم و وقتی رفتم خونه و لباسم رو عوض کردم متوجه شدم جیبم پر خاکستر شده بدترین قسمتش هم اینجاست که وقتی اومدم گربهای رو نوازش کنم آتیش گرفت و ... .
- و چی رز؟
- و ضجهزنان خودش رو به خاک مالید!!
آندریاس از جایش بلند میشود، لیوان یکبار مصرف را پر آب کرده و جلوی رز میگیرد.
- بخور حالت بهتر بشه.
- بهش دست نمیزنم بابا همین الان خاکستر میشه!
ساموئل اشاره میکند و میگوید:
- مشکلی نیست نشونمون بده.
رز از جایش بلند میشود همین که لیوان یکبار مصرف را در دستان خود میگیرد شروع به سوختن میکند اما بدون آتش! چطور شیئی بدون آتش زدن ممکن بر آتش گرفتن بود!
#Mona❦
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش: