• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

سفرنامه سفرنامه | چه سبز بود دره من

  • نویسنده موضوع گلبرگ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 99
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
چه سبز بود دره من، زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه آن چیزی است که به یاد می آوریم تا روایتش کنیم.“مارکز”

سفر در من از وقتی که به آن فکر می کنم و آن را تصور می کنم شروع می شود, ناگهان هیجان زده می شوم و قلبم تندتر می زند ؛ وقتی برنامه و طرح آن را می ریزم روحم پرواز می کند و وقتی ساک به دست درِ خانه را می بندم و اولین قدم را برمی دارم دیگر همه نمی شود ها وسختی های خودساخته ی ذهنی پیش از سفر هم چون یک باران موسمی زودگذر تمام می شود.

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

روزهای نوروز بود و من مغموم و دل زده از گذر کسالت بار ایام !سفری که برای روزهای اولیه نوروز به شیراز برنامه ریزی کرده بودم به خاطر عدم همراهی خانواده به انجام نرسید. وقتی تو دل می بندی به چیزی که دیگران به آن اهمیت زیادی نمی دهند نتیجه همین می شود . برای سفر در انتظار دیگران نشستن معمولا به همین جاها ختم می شود اما وقتی خودت بلند شوی و اراده کنی همه چیز تغییر می کند. دوران کرونا بیشتر از قبل به من آموخت که فرصت زندگی کوتاه است و اگر برای رسیدن به رویاهایت حرکت نکنی در چشم بر هم زدنی همه چیز تمام می شود و پیش از آنکه باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود! هجوم مردم به دیار حافظ و سعدی و شلوغی بی حدو حصر شهر عشق برنامه را تغییر داد. آدم اهل سفر , همیشه باید برای خود یک راه دوم یا بقول خارجی ها پلن بی داشته باشد! مدتها بود که عکس دلربای آرامگاهی استوانه ای و سبز در دل دره ای باشکوه و رویایی مرا به خود می خواند و اکنون زمانش رسیده بود.بامداد دهم فروردین بود که با پرایدی خسته و رفیقی موافق راه افتادیم . وقتی قرار است از کاشان حرکت کنی سخت ترین قسمت راه برایت همان رسیدن به تهران است که دل انگیزی هوای بامدادان صبح بهاری آن را راحت تر کرده بود و این از شگفتی های بهار است که سختی ها را آسان می کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
تهران در سکوت و آرامش کم نظیر نوروزی پشت سر گذاشته شد و ساعتی بعد در گذر از جاده فیروزکوه در مسیر پل ورسک لحظاتی به آرامش رسیدیم. پله ها را بالا رفتیم و از دور پلی 61 متری که یادگاری سترک از تاریخ پر تلاطم این کشور است را تحسین کردیم. پل پیروزی با روایت ها و شایعات فراوان که از غرور رضا شاهی تا هنر مهندس رابسویچ و از چکمه های متفقین تا خنده های کودکی در پس پنجره های دودگرفته کهنه قطاری را به یاد می آورد.

1.jpg
ورسک​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
به شهر پل سفید رسیدیم. از منطقه سوادکوه کم کم حس و حال شمال آدم را فرا می گیرد. تا دریا ساعتی بیشتر نمانده بود.کرونا بین ما و دریا و تلاطم امواج باشکوهش بیش از دو سال فاصله انداخته بود و این جدایی چه سخت و جانکاه بود! با این حال مسیر را از همان ابتدای پل سفید به سمت تابلویی که فریم را نشان می داد کج کردیم. همیشه قدم در راه های جدید گذاشتن هیجان آدمی را در سفر چندان برابر می کند. بنظرم گاهی باید مسیر های مستقیم و همیشگی را عوض کرد و از این محافظه کاری و یکنواختی بشریت را نجات داد!

از همان ابتدای جاده شگفتی ها شروع شد. یک مسیر فرعی بسیار زیبا و دل انگیز که با سرسبزی باطراوات بهاری در کنار چشم انداز برف گرفتهُ کوه ها شروع می شود و با گذر از تپه های سبز که چراگاه گاوهای خوش بخت و جولانگاه سگ های بازیگوش است به روستای سنگده می رسد و در انتهای روستا و در زیر نگاه های معصومانه کودکانی که از خوش بختی خود بی خبرند و از هیاهوی بی ثمر شهرنشنی بدور, در مسیر جویباری خنک و ل*ذت بخش به جنگل سنگده می رسد. جنگلی که هنوز رخت زمستانی خود را از تن بدر نکرده, گویی خبر آمدن بهار هنوز به آن جا نرسیده بود!

2.jpg
جاده​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
همان جا کنار جنگل و روی شن ها و با موسیقی ل*ذت بخش شر شر آب, سفره را پهن کردیم و لقمه ای گرفتیم. غذایی که اگر چه ساده بود اما لذتش در این چشم انداز و این حس و حال, صدها برابر بیشتر از رستوران های گران قیمت بود.

3.jpg
در مسیر سنگده​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
به مسیر ادامه می دهیم و از این زیبایی شگفت زده هستیم . به شهر فریم می رسیم. به توصیه یکی از اهالی مسیر را به سمت روستایی به نام شیرین رود کج می کنیم و دقایقی بعد در یک بعدازظهر دلنشین در جوار صخره و تلاطم رودخانه ای شفاف وشگفت در شیرین رود چای می نوشیم و به طبیعت تعظیم می کنیم. اینجا مملو از شگفتی است. در زیر سایه سار درختان تنومند جریان آب غلیان می کند و نسیم دلنوازی روح و جان را طراوت می دهد و اینجاست که بیاد حافظ شیرازی زیر ل*ب زمزمه می کنی:

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

4.jpg
یک حس خوب!​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
شیرین رود که حتی برنامه های مسیر یاب هم در جستجو و معرفی آن گیج می زند بار دیگر ثابت می کند بجای آن که بدنبال بهترین راهنمای سفر در کتاب ها و سایت ها باشیم اگر با مردم محلی هم صحبت شویم ممکن است نتیجه بهتری بدست آوریم.

5.jpg
کمین قورباغه ای​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
در ادامه از سد سلیمان تنگه می گذریم. سدی زیبا با حاشیه ای سرسبز .سد ها با همه کاربرد مهندسی و اقتصادی که دارند مرا دلگیر می کنند. آخر چطور می شود راه جریان سیال آب را بست و با دیواری بزرگ جلو بازیگوشیِ هیجان انگیز نسیم و آب را گرفت!

6.jpg
سلیمان تنگه
7.jpg
در میانه کلزا​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
در طول مسیر بارها توقف می کنیم و و محو طبیعت می شویم و هر بار تنوع این تابلو رنگارنگ ما را محو تماشای خود میکند. خورشید به تدریج در حال غروب کردن است و هوا رو به تاریکی می رود و هنوز به دریا نرسیده ایم. مسیری که می شد یکساعته طی کرد بعد از ساعت ها هنوز تمام نشده. شب فرا می رسد .با عبور از میان ازدحام شهر ساری درخستگی ل*ذت بخش یک روز زیبای بهاری به ساحل می رسیم. دریا که گویی او هم مدتهاست منتظر ما بوده با آرامشی لطیف همه خستگی های مسیر را می شوید و خاطره ای ل*ذت بخش می ماند از یک روز هیجان انگیز که در اتاقکی ویلایی در ساحل به پایان می رسد.

صبح روز بعد را با دریا شروع می کنیم و هیچ چیز برایم ن رویایی تر از نیست که در یک صبح دل انگیز بهاری در کنار دریا روز را شروع کنی

نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم

که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

سعدی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
بلاخره از دریا دل می کنیم و به راه ادامه می دهیم . ساعاتی بعد در میانه مسیر به جاده سرسبز ناهارخوران گرگان می رسیم و به شور و هیجان مردمی که به بهانه نوروز ساعتی بدور از دغدغه های همیشگی زندگی –که هر روز بیشتر و بیشتر هم می شود- "طفل گمشده شادی" را پیدا کرده اند دل می سپاریم و ساعتی بعد پس از خوردن یک اکبرجوجه لذیذ در شعبه اصلی رستوران ناهارخوران راه را ادامه می دهیم.

8.jpg
سبز و زیبا​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

کاربر افتخاری
کاربر افتخاری
کاربر VIP انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,703
لایک‌ها
13,830
امتیازها
113
کیف پول من
52,012
Points
1,377
با عبور از راهی به نسبت طولانی از دل روستاها و مردم بی آلایش ترکمن از کنار گنبد کاووس عبور می کنیم و در حالی که بلند ترین برج آجری جهان یعنی برج قابوس را از دور به نظاره نشسته ایم ساعتی بعد و در شروع تاریکی هوا به روستایی بنام تمر قره قوزی می رسیم . همان جا که در برنامه ریزی قبل از سفر جهت حرکت بسوی مقصد نهایی در نظر داشتیم. روستایی که بواسطه آخرین مسیر جهت رسیدن به مجموعه خالد نبی دارای چندین اقامتگاه بوم گردی است .بوم گردی ها از دل انگیز ترین مکان ها برای اقامت هستند که حال و هوای صمیمی و دوستانه تری نسبت به محیط زمخت و قانون مدار هتل ها دارند.

اقامگاه ترکمن اولکام را پیدا می کنیم, نسیم خنکی می آید که آدم را مور مور می کند . وارد اقامتگاه می شویم و اتاق کوچک وتمیزی که بوی نم و کاهگل خانه و زندگی مادربزرگ در سالهای دور را به مشام می رساند را کرایه می کنیم . مالک بوم گردی دختری ترکمن است که آن جا را اداره می کند .آدم وقتی خسته باشد یک اتاق گرم و یک املت و ریحان چقدر دل انگیز می شود و این همه چیزی است که برایمان مهیا می شود.

9.jpg
شام رویایی​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا