سفرنامه سفرنامه | چه سبز بود دره من

  • نویسنده موضوع گلبرگ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 188
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

گلبرگ

مدیر ارشد بازنشسته
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,821
لایک‌ها
14,226
امتیازها
113
سن
22
کیف پول من
63,667
Points
1,607
یازدهم فروردین است. در هر سن و سالی که باشی و هر طور هم به زندگی نگاه کنی روز های تولد آدمی همیشه روز خاصی است و سفر برای من بهترین هدیه است که می توان داشت . روزخاصی که از ساحل دریا در فرح اباد ساری شروع شده بود در روستای تمر قره قوزی در چند کیلومتری خالد نبی به پایان می رسد. صبح اول وقت بیدار می شویم و در یورت کنار اتاق, لباس و کلاه ترکمنی می پوشیم و در کنار شومینه مشغول خوردن صبحانه می شویم. یورت ها خیمه گاهی هستند پوشیده از نمد و تیرک های چوبی که قدمتی هزاران ساله دارند که نمونه ای از آن همراه با لباس های محلی جهت آشنایی مهمان ها در اقامتگاه ساخته شده است.

10.jpg
در یورت​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد بازنشسته
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,821
لایک‌ها
14,226
امتیازها
113
سن
22
کیف پول من
63,667
Points
1,607
کمتر از یک ساعت تا مجموعه خالد نبی فاصله داریم. کسی که بنابر روایات از موخرترین پیامبران قبل از پیامبر اسلام است. از جاده زیبای مسیر ترکمن صحرا عبور می کنیم که هر لحظه در حال شلوغ شدن است. در سرسبزی و دل انگیزی بهار ترکمن صحرا به ورودی مجموعه خالد نبی می رسیم که لحظه به لحظه شلوغ تر می شود. مجموعه ای که شامل آرامگاه خالد نبی از پیامبران الهی و چوپان آتای از یاران او و هم چنین قبرستانی تاریخی می.شود.

در ورودی اول بخاطر شلوغی ماشین ها را متوقف می کنند وافراد مسیر شیب دار را پیاده بالا می روند. قبل از ورودی, پیرزنی که بسختی راه می رود را به خواهش فرزندش سوار می کنیم و همین باعث گشایش می شود و با ماشین تا انتهای مسیر را بالا می رویم. کاش همیشه جواب کارهای خوب این قدر سریع داده می شد!

11.jpg
بسوی آرامگاه​
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد بازنشسته
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,821
لایک‌ها
14,226
امتیازها
113
سن
22
کیف پول من
63,667
Points
1,607
لحظاتی بعد ودر دل تپه ماهور های مسحور کننده, آرامگاهی استوانه ای از دور به چشم می خورد ... درست همان طور رویایی و باشکوه که در عکس ها دیده بودم ودر خیال تصور کرده بودم و ما مشتاقانه به سویش حرکت می کنیم...چه سرسبز است دره من!

تو شگرف، تو رها، و برازنده خاک.

فرصت سبز حیات، به هوای خنک کوهستان می‌پیوست.

سایه‌ها برمی‌گشت.

و هنوز، در سر راه نسیم.

پونه‌هایی که تکان می‌خورد.

جذبه‌هایی که به هم می‌خورد.

سهراب
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد بازنشسته
کاربر افتخاری انجمن
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,821
لایک‌ها
14,226
امتیازها
113
سن
22
کیف پول من
63,667
Points
1,607
داریم برمی گردیم. مسیر خیلی شلوغ تر شده و ماشین های زیادی در راه هستند . این بار تصمیم این است که مسیر قبلی را تکرار نکنیم و از جاده توسکستان به دل سمنان بزنیم و از آن جا به سمت کاشان بیاییم. توسکستان سر سبز و پر پیچ وخم و رویایی شروع می شود و هرچه از شمال به سمت پایین می رویم کوهستانی تر و خشک تر می شود . از پی پیچ های پی در پی می گذریم و به شاهرود می رسیم. غروب شده و باید به حرکت ادامه دهیم. مسیر اتوبان پر شده از ماشین هایی که از شهرهای مختلف و بیشتر از مشهد به سمت شهرهای خودشان در حال حرکت هستند. سیزده بدر در راه است.

ساعاتی بعد خسته به سمنان می رسیم. شهری نسبتا کوچک و که به دور از هیاهو , آرام در دل کویر آرمیده. قبل از هر چیز آدرس یک ساندویچی معروف را پیدا میکنیم و با خوردن یک ساندویچ گرم انرژی می گیریم. به سختی مدرسه ای پیدا می کنیم تا شب را به سر بریم و در دمدمای صبح به سمت کاشان به راه می افتیم. صبح سیزده فرودین است و با حسی فوق العاده عالی و حالی وصف نشدنی در جاده به سوی شهر ودیار می تازیم و قبل از ظهر خودمان را به جمع خانواده در سیزده بدر می رسانیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا