Usage for hash tag: کورالین

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین در واکنش به این حرکت، ضربان قلبش بالا گرفت. فقط میتوانست دو کار را انجام دهد. میتوانست جیغ بزند و سعی به فرار کند، و موجود به دنبال او در انباري بدود تا اینکه او را بگیرد. یا میتوانست کار دیگري بکند. پس تصمیم گرفت کار دیگر را بکند. وقتی موجود به کورالین نزدیک شد، کورالین سریع دستش را...
  2. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    سنگ سوراخدار را برداشت و با آن نگاه کرد. چیزي نبود. موجود بی رنگ حقیقت را میگفت. کورالین: بیچاره، شرط میبندم واسه اینکه باهام حرف زدي تو رو آورده اینجا. موجود سرش را تکان داد. کورالین متعجب بود که چگونه این موجود به شکل پدرش درآمده بود، گفت: متاسفم. موجود: از کارت خوشش نیومد. اصلا از کارت خوشش...
  3. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نبود. نقاشی ها ناکامل بودند. چشمهاي نقاشی شده روي دیوار را به سادگی میدید و بقیه چیزها به نظر خوشه میآمدند. و چیزهاي دیگري که زیر آنها بودند. کورالین مطمئن نبود که اینها نقاشی انسان‌اند یا نه. دو شیء عجیب در گوشه اتاق بودند؛ کمدي از جعبه هایی پر از کاغذهاي پوسیده، و تودهاي از پرده هاي در حال...
  4. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    مادر جدید لبخندي زد و گفت: آئینه‌ها، هیچوقت نباید بهشون اعتماد کنی. خب حالا، میخواي چی بازي کنیم؟ کورالین سرش را تکان داد، گفت: نمیخوام باهات بازي کنم، میخوام با پدر و مادر واقعیم برگردم خونه. میخوام آزادشون کنی. میخوام همه‌مون رو آزاد کنی. مادر جدید، به‌آرامی سرش را تکان داد، گفت: سخت تر از...
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...داد موش فرار کند. موش تلو تلو خورد و مدتی خیره ماند. چند قدم رفت و سپس دوید. با یک حرکت دست، گربه موش را به هوا فرستاد و با د*ه*ان آن را گرفت. کورالین: بسه! گربه موش را روي زمین، وسط دست‌هایش انداخت و با صدایی به نرمی ابریشم روغنی گفت: کسایی هستن که میگن، تمایل یه گربه به بازي کردن با طعمه‌اش،...
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...: ساده‌ست. فکر کن یکی رو کره زمین، شروع به راه رفتن کنه. وقتی شروع به قدم زدن میکنی از اونجا فاصله میگیري ولی در پایان بازهم به اون میرسی. کورالین: چه دنیاي کوچیکی. گربه: براي اون، به‌اندازه کافی بزرگه. اگه تارهاي عنکبوت‌ها به‌اندازه کافی بزرگ باشن، اون موقع میشه باهاش مگس‌ها رو بگیرن...
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...داشت و اصلا خوشحال به نظر نمیرسید. گربه: جاي بدي رو انتخاب کردي، البته اگه تو اون رو مکان بدونی، چون من اینطور فکر نمیکنم. اینجا چیکار میکنی؟ کورالین: گفتم که، دارم میگردم. گربه: چیزي پیدا نمیکنی، اینجا خارج از دنیاییه که اون ساخته. کورالین: اون؟ گربه: همونی که میگه اون یکی مادرته. کورالین...
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    مدتی پس از طی کردن مسیر جنگل، درخت‌ها شکلی تقریبی پیدا کردند. تنه‌اي قهوه‌اي - خاکستري در زیر، و ابري سبز مثل برگ‌ها در بالاي آن قرار داشتند. کورالین با خود فکر میکرد، آیا مادر جدید از درخت‌ها خوشش نمی‌آید، یا چون فکر کرده کسی به این قسمت نمی‌آید آن را این‌طور ساخته؟ به راه رفتن ادامه داد. و...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    پدر جدید، ل*ب‌هایش را به نشانه "سکوت" نشان داد. کورالین: اگه باهام حرف نزنی، میرم بیرون. پدر جدید: مشکلی نیست، غیر از اینجا جاي دیگه‌اي نیست. این همه رو اون درست کرده، خونه، باغ، آدم هاي توي خونه. اون همه‌اش‌ رو درست کرد و بعدش منتظر شد. سپس خجالت‌زده شد، و طوريکه حرف زیادي زده باشد، انگشتش را...
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...آمده است. وارد آشپرخانه شد، اما کسی آنجا نبود. هنوز، مطمئن بود که کسی در خانه هست. از راهرو پایین رفت و به اتاق پدرش رسید. پدر جدید آنجا بود. کورالین: اون یکی مامان کجاست؟ پدر جدید، پشت میزي که کاملا شبیه میز پدر واقعی بود، نشسته بود. اما او هیچ کاري انجام نمیداد، حتی مثل زمانی که پدرش براي...
بالا