خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین: من همه جا رو دنبالشون گشتم، اون‌ها توي خونه نیستن. مادر جدید، هنوز ایستاده بود، ل*ب‌هایش را سخت به هم میفشرد. گویی یک مجسمه مومیائی بود. حتی موهاي سرش هم از حرکت ایستادند. کورالین، دو دستش را دور گربه حلقه کرده بود: پس، میدونم کجان. تو اون‌ها رو تو در قدیمی بین خونه‌ها گذاشتی، مگه نه؟...
  2. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    مادر جدید، به دنبال او داخل اتاق شد. در مرکز اتاق ایستاده بود، میان کورالین و شومینه. با چشمان دکمه‌اي سیاه بزرگش به کورالین نگاه میکرد. کورالین با خود اندیشید: جالب است. چگونه فریب خورده و این شباهت او با مادرش را باور کرده. مادر جدید، بزرگ بود و موهاي سرش تا سقف خانه میرسید. پوستش، بی‌رنگ...
  3. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...اینکه مثل سایر قسمت‌ها، آپارتمان به شکل طراحی درنیامده است، خوشحال شد. خانه هنوز بعد و سایه داشت و در میان یکی از سایه‌ها کسی منتظر بود تا کورالین برگردد. مادر جدید، که خوشحال به نظر نمیرسید: پس برگشتی، و با خودت یه آفت آوردي. کورالین: نه، من یه دوست آوردم. میتوانست پنجه هاي گربه را که روي...
  4. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    موهاي گربه، برآمده بودند و دمش مثل دسته جارو، سیخ شده بود. کورالین پرسید: چی شده؟ گربه: از بین رفتن، راه‌هاي ورود و خروج از اینجا، دیگه نیستن. کاملا از بین رفتن. کورالین: بد شده؟ گربه، دمش را پائین آورد و با عصبانیت از طرفی به طرف دیگر، تاب میداد. صداي ضعیفی از گلویش خارج میشد. دور خود میچرخید و...
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    گربه دستش را از روي مروارید برداشت و مروارید به سوي کورالین قل خورد. آن را برداشت و در ذهنش صدایی خطاب به او گفت: اون بهت دروغ گفته بود. حالا که تو رو داره، دیگه نمیذاره بري. اون نمیذاره هیچکدوم از ما بریم. مو بر ب*دن کورالین سیخ شد و می دانست که صداي دختر، حقیقت را میگفت. مروارید را کنار سایر،...
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...مروارید خاکستري گذاشته بود. گربه: فکر کنم، یه بار دیگه هم گفته بودم، که از موش‌هاي اینجا خوشم نمیاد. به نظرم دنبال این میگشتی. امیدوارم من رو قاطی این ماجرا نکنی. کورالین، در حالی که نفس نفس میزد: اره، فکر کنم... فکر کنم این... حرف رو... یه جایی گفتی. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین: البته که نمیفهمی. سنگ را برداشت و از سوراخ آن، نگاهی انداخت. ادامه داد: تو فقط یه کپی بد از پیرمرد دیوونه تو دنیاي واقعی هستی. در س*ی*نه پیرمرد، روي کتش چیزي میدرخشید. از داخل سوراخ سنگ، آن چیز مثل ستاره‌ها به رنگ آبی روشن سفید بود، و چشمک میزد. آرزو میکرد چوبی داشت تا آن را بردارد؛ زیرا...
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نمیري بیرون، اون‌رو پاك میکنه. هر روز بهتر از قبل میشه. جعبه اسباب بازي رو یادت میآد؟ چه‌قدر خوب میشه دنیایی مثل اون، فقط براي تو ساخته بشه! کورالین: و روزهاي سرد و خاکستري هم هستن که توش من نمیدونم چیکار کنم و جایی نداشته باشم برم، و اون روز براي ابد طول بکشه؟ پیرمرد، در میان سایه‌ها پاسخ...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    بویی که اینجا میآمد از آپارتمان واقعی پیرمرد دیوانه هم بدتر بود. بوي غذا بود (از نظر کورالین، این غذا ناخوشایند بود، و او از طعمش متنفر بود، از ادویه، غذاهاي گیاهی و عجیب غریب خوشش نمیآمد). بوي این خانه طوري بود که انگار، همه غذاهاي بدمزه جهان را جمع‌آوري کرده و در اینجا گذاشته بودند. صدایی پیر...
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...بود قفل کرد. کلید را زیر پادري گذاشت. سپس پائین آمد. انتظار داشت وقتی بیرون میآید، مادر جدیدش آنجا منتظرش میبود اما همه جا ساکت و آرام بود. کورالین میخواست به خانه برگردد. خودش را در آ*غ*و*ش گرفت، و به خود روحیه شجاعت میداد، سپس در مه خاکستري، که واقعا مه هم نبود، به سمت خانه رفت. مسیرش را به...
بالا