• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

Usage for hash tag: کورالین

ساعت تک رمان

  1. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...سوسو میزد. قدشان کوتاه، خزي به رنگ دوده سیاه، چشمان کوچک قرمز، پنجه‌هاي صورتی به شکل دست، و دم صورتی و بی‌مو و دراز مثل یک کرم داشتند. کورالین: میتونید حرف بزنید؟ موشی که از همه بزرگتر و سیاهتر بود، سرش را تکان داد. کورالین با خود فکر کرد، چه لبخند زشتی دارند. کورالین: خب، چیکار میکنید؟...
  2. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    چشمان دکمه‌اي سیاهش، برق میزد. مادر دیگر: فکر کردم بعد ناهار شاید خواستی بري تو اتاقت، و با موش‌ها بازي کنی. کورالین: با موش‌ها؟ مادر دیگر: آره، طبقه بالا. کورالین تا به حال موش ندیده بود، مگر در تلویزیون. خیلی دلش میخواست یکی ببیند. بعد از این همه، قرار بود امروز روز جالبی باشد. پس از ناهار،...
  3. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    زن: خب، برو دیگه. کورالین وارد راهرو شد، جایی که اتاق پدرش قرار داشت. در را باز کرد. مردي آنجا، پشت به کورالین، پشت کیبورد نشسته بود. کورالین: سلام، اون گفت که ناهار حاضره. مرد به طرف کورالین برگشت. چشم‌هاي او هم از دکمه‌هاي بزرگ سیاه و براق بود. مرد: سلام کورالین، خیلی گرسنمه. مرد از جایش بلند...
  4. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...یکی طور دیگري بود، حالت چهره پسرك فرق میکرد، گویا میخواست با حباب‌هایی که به آنها نگاه میکند، کار بدي انجام دهد. و چشم‌هایش هم معمولی نبود. کورالین به چشم‌هاي پسرك خیره شد و سعی داشت دریابد که چرا این چشم‌ها این‌قدر عجیب‌اند. ناگهان کسی او را صدا زد: کورالین؟ صدا شبیه صداي مادرش بود. کورالین...
  5. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    برای کورالین، این کار بی معنی بود اما، امید داشت، مردم از انجام آن ل*ذت ببرند. هنوز حوصله‌اش سررفته بود و مادر هم برنگشته بود. صندلی‌ای برداشت و آن را به آشپزخانه برد. از صندلی بالا رفت و بعد پایین آمد و از میان جاروها، جارویی را برداشت. دوباره به بالاي صندلی رفت و جارو را با خود بالا برد. صداي...
  6. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    مادر: خب، بیا یه نیم دوجین بگیم برامون بیارن. کورالین حرفی نزد. هنگامی که در ماشین به خانه برمیگشتند، کورالین گفت: چی تو اون خونه خالی کنار خونه خودمونه؟ مادر: نمیدونم، چیزي نیست. باید مثل آپارتمان خودمون قبل از اینکه بریم توش، خالی باشه. کورالین: فکر میکنی میشه از تو خونه خودمون بریم اونجا؟...
  7. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    روز بعد، خورشید در آسمان میدرخشید و مادر کورالین او را به نزدیکترین شهر برد تا براي مدرسه‌اش لباس بخرد. آن‌ها پدر را در ایستگاه قطار پیاده کردند. آن روز، پدر به لندن میرفت تا افرادي را ببیند. کورالین با او خداحافظی کرد و با مادرش به فروشگاه رفت تا لباس مدرسه بخرد. در فروشگاه، کورالین یک جفت...
  8. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...او را نگاه کردند، گفتند: چیزي نگفته، تفاله‌هاي چاي براي اینجور چیزها قابل اعتماد نیستن. واقعا نیستن. اون‌ها فقط از کلیات میگن نه مشخصات. کورالین، که از این هشدار به خود آمده بود: پس باید چیکار کنم؟ دوشیزه اسپینک: تو اتاقت، لباس سبز نپوش. دوشیزه فورسیبل: بازي اسکاتلندي هم نکن. کورالین در حیرت...
  9. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...- مادام آرکاتی، پرستار رومئو. بانو برکنل. نقش‌ها. اون‌ها نمیتونن تو رو از بازي کردن، بازنشسته کنن. دوشیزه اسپینک: حالا دیگه، توافق کردیم. کورالین فکر میکرد آنها حضور او را فراموش کرده‌اند. آنها خیلی منطقی نبودند، فکر میکرد بحثشان مثل صندلی راحتی، قدیمی است، از آنجور بحث‌هاییست که کسی هرگز در...
  10. Halcyon

    کتاب در حال تایپ کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین خود را به اتاق نشیمن رساند و سعی کرد در قدیمی را باز کند. باز هم قفل شده بود. شانه‌هایش را تکان داد و فکر کرد حتما باز هم مادر آن را قفل کرده است. رفت تا پدرش را ببیند. پدر در حالی‌که مشغول تایپ کردن بود، به محض این‌که کورالین وارد شد، با صداي بلند گفت: - برو بیرون. کورالین: ولی...
بالا