Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۴۴ پنلوپه گفت: - اگه موگلی یکم دیرتر متوجه شده بود که از این طرف اومدی، الان کاملا بخارپز شده بودی دختر! - فکر کنم دلیل موجهی داشته باشی. می‌شنویم همگی. به سختی از روی تخت بلند شدم و گفتم: - چی می‌گین شما؟ من توی راه بودم، داشتم از مسیری که توی نقشه بود می‌رفتم. موگلی، تو خودت اومدی گفتی...
  2. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۴۳ «سَمَنتا» طبق یک حساب سرانگشتی، امروز ادوارد از سفر برمی‌گشت و نهایتا تا چند ساعت دیگه، می‌رسید منچستر. من و جاشوا حسابی بین مردم شایعه انداخته بودیم که یک نفر دیده رمی و ادوارد ببرینه هستن و موقع تبدیل شدن، اون‌ها رو دیدن. رمی که ببرینه شده بود. این رو خاروس، از ذهن ابیگل خونده بود. با...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۲۶ آسمون مثل چند روزِ گذشته نیمه ابری بود تا امروز؛ اما وقتی شب شد، ابرهای استراتوسِ وحشی‌ای آسمون رو پوشوندن، خدا هم از سرنوشت این افراد گریه‌ش گرفته بود و این از بارون غمناکی که حالا نم‌نم می‌بارید پیدا بود، و اما تیرگی ابرها برابری می‌کرد با قلبِ سیاه سیروس. ملودی و سیروس رسیدن...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۲۵ «دانای کل» سیروس نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت، ساعت ده شب رو نشون میداد و تا این موقع نه خبری از هاتف بود و نه از تیرداد. با بدخوییِ تمام لیوان رو کوبید به میز که نو*شی*دنی‌ها شروع به ریختن کرد، با سوزشِ انگشتش نگاهی بهش انداخت که خونِ غلیظش شروع به چکیدن روی کفشش کرد، با غمی که توی...
  5. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۴۲ «دانای کل» موگلی از خواب بیدار شد و بعد از خوردن صبحونه با برلیان و پنلوپه به اتاق حاکم رفتن. موگلی گفت: - پدرجان، طبق دستوری که داده بودین ما دیشب مانع اول رو برای ابیگل درست کردیم، اون موفق شد. حاکم با خوش‌حالی گفت: - جدی میگی؟ یعنی ابیگل واسه این‌ که طلسم اژدها رو باز کنه، راضی شد...
  6. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۴۱ «دانای کل» سمنتا در حال فکر کردن روی نقشه‌ی جدیدش بود و توی اتاقش حسابی مشغول بود که چطوری نقشه‌اش رو پیش ببره. تصمیم گرفته بود تا قبل از این‌ که ادوارد از ولز برسه به منچستر، توی مردم شایعه پراکنی کنه که ادوارد یک ببرینه‌ست. همین لحظه ادوارد توی اتاق ظاهر شد که سمنتا جیغ بلندی کشید و...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۲۳ با اعصبانیت یقه‌ش رو گرفتم تو دستام و با چشم‌های به خون نشسته‌م داد زدم: - تو ازم چی می‌دونی ها؟ ازم چی می‌دونی؟! مادر هاتف یک زن فاسد بود که ناخواسته از من باردار شد من بچه نمی‌خواستم اما اون پنهونی از من بچه رو نگه داشت و رفت تو یک شهر دیگه شوهر کرد اون خونواده نداشت با اولین مرد...
  8. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_۴۰ «آدری» چون نمی‌خواستم کسی بویی ببره که آیدن و جیدن مبتلا به ویروس شدن، بچه‌هارو توی خونه‌ی رگنار بردم و توی یکی از اتاق‌ها، همراه رمی بستری کردم. کل شهر خبردار شده بود که بچه‌های کلویی و جاشوا گُم شدن. از دیشب تا حالا، کلویی از ترس و دلهره خون گریه می‌کرد. از این‌ که نمی‌تونستم بگم...
  9. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...می‌کرد خودم تصمیم گرفتم قهوه هارو ببرم واسشون. به طرف پله‌ها رفتم که برم طبقه‌ی بالا که با شنیدن اسم رمی، سرجام متوقف شدم. اهل گوش وایستادن نبودم اما چون اسم رمی اومد، باید می‌فهمیدم موضوع از چه قراره. هر چه هم که نباشه، اون رفیق معشوقمه! #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌فرد #انجمن_تک_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۲۲۲ «سیروس» ابویونا لو رفته بود، من در خطر بودم، پسرم سرطان گرفته بود و به تازگی هم مجبور به فاش کردن حقیقتی شدم که همیشه حتی با به یاد آوردنش تنم می‌لرزید. حتی یکی از این اتفاق ها کافی بود که روانیم کنه، عصبانیتم رو ت*ح*ریک کنه و بیش از هر وقت خشمگینم کنه! اما بقیه چی میدونن هاتف چی...
بالا