پارت_۶۰
سریعتر از چیزی که فکرش رو میکردم، رسیدم جنگل الفها و حالا هم منتظر بودم کنزو بره زیر زمین و برگشتن من رو به حاکم اطلاع بده. هیرو رو به درخت افسار کرده بودم و همونجا داشتم از میوهی درخت میخوردم که اصلا نمیدونستم چه میوهای هست. بیشتر شبیه به پیتایا بود. پیتایا؟ رمی هم خیلی پیتایا...