Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...هاتف به یک گوشه خیره شده بود و درحالی که فکش منقبض شده بود از لای دندون‌های کلید شده‌ش این حرف‌هارو میزد. با شک نگاهش کردم و گفتم: - چیزی شده هاتف؟ - نه نه چیز مهمی نیست! و بعد بلند شد و گفت: - قهوه‌ت رو بخور توش سیانور نریختم. و سوت زنان از اتاقم خارج شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...از ب*غ*ل ملودی اومد بیرون، اشک چشماش رو پاک کرد و دستپاچه گفت: - ببخشید واقعاً معذرت می‌خوام، با دیدنت یک لحظه یاد دخترم افتادم آخه اگه زنده بود الان همسن تو بود. ملودی نگاه غم‌انگیزی به بابام کرد و‌یهو محکم بغلش کرد و زد زیر گریه که یک شوک دیگه بهم وارد شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...فرسوده مثل خونه‌های ترسناک شده! این‌جا یک باغبون لازم داره. بابا رفت پشت سرش و گفت: - بعد از فوت همسر و دخترم دیگه دست و دلم نرفت این‌جا رو سر و سامون بدم! - تیرداد بهم گفته بود؛ بابت فُوتشون متأسفم. بابا تشکری کرد و ملودی رو توی خونه راهنمایی کرد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...بزنه که گوشیش زنگ خورد، از تو جیبش کشیدش بیرون و سریع جواب داد. کم کم از مکالمه‌ای که داشت فهمیدم باباش پشت خطه. چند لحظه بعد تماس رو قطع کرد و گفت: - باید برم خونه به بابام سر بزنم. - خیلی خب با هم میریم، منم باید برای دستم‌یه چیزایی از داروخونه بگیرم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...و عذابی! شیشه رو کشیدم روی دستم این‌قدر کشیدم و کشیدم تا درد به قلبم نفوذ کرد و خون رو پوستم راه افتاد، این کافی نبود ملودی گوشت انگشش پیدا شد این‌قدر می‌کشم تا به گوشتم برسم آره. به این می‌گن عدالت به قول بابا کسی که بقیه رو عذاب می‌ده خودشم لایق عذابه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...دید سیروس با عنبردستی ناخن کوچیکه‌ی دست ملودی رو گرفته و داره می‌کِشه، با دیدن این صح*نه مغزش رگ به رگ شد دوید تا ملودی رو نجات بده که سیروس عنبر دستی رو آورد بالا. لای عنبردستی ناخنِ ملودی بود که ازش خون می‌چکید. تیرداد با دیدن این اتفاق همون‌جا میخکوب شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...که تو و ساغر راهتون از هم جدا شد. این رو گفتم و تا خواستم برم تو حیاط که صدای باز شدن در اومد، برگشتم پشتم رو نگاه کردم دیدم ملودی با صورتی خیس جلوی در‌ایستاد و گفت: - مسافر‌های اون قطار و سرنشینش زنده موندن؟ لبخندی زدم و گفتم: - حتی بدون یک خط و خراش. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من: ریلکس باش میلا، اون لابد رفته پیش اون یارو یارمیکه گازمیکه رازمیکه کیه همون! شایدم اون اومده دنبالش و فراریش داده. میلا: اوه حالا کی ملودی رو آرم کنی حالا اون اگه بفهمه آتیشی میشه همه‌مون رو می‌زنه می‌کشه. همین لحظه صدای جیغ ملودی و شکستن وسایل بلند شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...برات آرزوی موفقیت می‌کنم خیلی خیلی دوستت دارم و می‌بوسمت از دور دلم برای هاتف هم تنگ میشه بهش این رو بگو؛ اوه خدای من داشت یادم می‌رفت قبل از اینکه این نامه رو تموم کنم باید یک راز خیلی بزرگ رو درمورد سیروس بهت بگم خداروشکر که یادم اومد، حقیقتاً سیروس... #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من به رازمیک اعتماد ندارم. ساغر: مهم منم که دارم. ملودی: این آدمی که رو به روم‌ایستاده و به خاطر‌یه پسر داره باهام بحث می‌کنه رو نمی‌شناسم، حتی فکرشم نکن بذارم با اون پسر ازدواج کنی، تمام. ملودی، دست ساغر رو کشید و بردش تو خونه و توی همون اتاق زندانیش کرد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
بالا