...کردنش دستش رو گرفتم انتظار داشتم با عصبانیت دستم رو پس بزنه اما این کار رو نکرد. وقتی از شهر خارج شدیم رسیدیم کنار یک قبرستون دور افتاده که خیلی با روستا فاصله داشت، وقتی رسیدیم ماشین رو کنار غسالخونهی اونجا پارک کردم و منتظر موندم سیروس خودش رو برسونه.
#ققنوس_نحس
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان