Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...با هم فرق داریم کاش این رو زودتر می‌فهمیدم که مثل کودن ها نصف شب نمی‌رفتم بهش بگم عاشقتم. لعنت به زندگی‌ای که بعضی وقتا دست می‌کنه تو قلبت و هرکسی رو که انتخاب کنه همون‌جا می‌کشه و دفن می‌کنه! لعنت به این شانس که فقط اسمش رو سر در کوچه خیابون و مِیدونِه. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...بهتره برم باهاش صحبت کنم و همه چیز رو بهش بگم ولی اگه بخواد بهم رو دست بزنه و ققنوس رو ازم بدزده چی؟! نه نه باید بیشتر فکر کنم شاید از استرس و هیجان دارم راه رو اشتباه میرم. این‌قدر فکر و خیال تو سرم جمع بود که بالشت رو گرفتم جلو دهانم و از ته دل جیغ کشیدم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...بازی یک قربانی لازمه که متاسفانه قرعه به نام اون افتاده. - تا جایی که ممکنه من نمی‌ذارم بلایی سر اون دختر بیاد. - ساعت هفت و نیمه برو سرکارت و حواستم خوب به همه چیز جمع کن. - باشه، شما می‌رین اداره؟ - نه خیر! از شغلم استفاء دادم! با لحن کشداری گفتم: چی؟ #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...که افتاد بینمون از وقتی اومدی و تا به امروز و... هوف ببین من اهل مقدمه چینی نیستم و حوصله‌شم ندارم پس بذار یک راست برم سر اصل مطلب! - چه مطل... هنوز حرفم کامل نشده بود که ملودی صورتش رو نزدیک صورتم برد، چند دقیقه بعد گفت: - لعنتی تو بردی! منم عاشقت شدم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...رفتم کنارش و گفتم: - حالتون خوبه سیروس خان؟ - آره، چیزی نیست. من خوبم. و دوباره تا خواست بلند شه که افتاد رو زمین، همین لحظه شاهرخ اومد تو هال که بهش گفتم: - دست سیروس خان رو بگیر ببر تو اتاق خوابش. شاهرخ چشمی گفت و دست سیروس رو گرفت بردش از پله‌ها بالا. . #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...جدید دارم. تیرداد سری تکون داد و رفت تو آشپزخونه، ‌یهو با سرعت دوید بیرون و گفت: - وای بابا‌یه چیزی دیگه این یکی خیلی مهمه الان یادم افتاد، وقتی ملودی تو تبش داشت هزیون می‌گفت اسم ققنوس رو به ز*ب*ون آورد! با شنیدن کلمه‌ی ققنوس قلبم برای چند ثانیه نزد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...چاقو می‌خوردم خونم در نمی‌یومد. با شک نگاهش کردم و گفتم: - قول می‌دی به هیچ‌کس نگی؟ تیرداد دستم رو گرفت و گفت: - قول می‌دم ملودی، من هر کمکی از دستم بر بیاد برات انجام می‌دم مطمئن باش. - خب چرا می‌خوای به من کمک کنی؟ تیرداد مکثی کرد و گفت: - چون عاشقت شدم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...چی! تیرداد لبخندی زد و من پتو رو کنار زدم خواستم بلند شم که نگاهم افتاد به لباس‌هایی که تنم بود پیراهن و شلوار گرمکن، با دیدن لباس‌های ناآشنا تو تنم مغزم سوت کشید! با تعجب نگاهی به تیرداد انداختم که از زیر نگاهم در می‌رفت؛ از عصبانیت دود از کله‌م بلند شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...این نخواهم بود باید همه چیز رو تغییر بدم. البته خودم می‌خواستم بعد از این‌که از ارمنستان برگشتم کارم رو شروع کنم که با اون رازی که ساغر بهم گفت دیگه راحت‌تر می‌تونم به هدفم برسم دیگه باید استارت و بزنم! باید حقم رو از اون حیوون بگیرم، هدف من یعنی نابودی اون. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...تو کدوم بیت لطفی بودی! از این حرفش مغزم آتیش گرفت با عصبانیتی که سعی می‌کردم تا حدی کنترلش کنم گفتم: - منو صدا زدی اول صبحی این حرف هارو بهم بزنی و مثل همیشه غرورم رو له کنی؟ تبریک می‌گم موفق شدی. این رو گفتم و خواستم از هال برم بیرون که دوباره صدام زد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
بالا