...رفتم کنارش و گفتم:
- حالتون خوبه سیروس خان؟
- آره، چیزی نیست. من خوبم.
و دوباره تا خواست بلند شه که افتاد رو زمین، همین لحظه شاهرخ اومد تو هال که بهش گفتم:
- دست سیروس خان رو بگیر ببر تو اتاق خوابش.
شاهرخ چشمی گفت و دست سیروس رو گرفت بردش از پلهها بالا.
.
#ققنوس_نحس
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان