پارت_189
ملودی پشت هم هی جیغ میکشید و دستش رو محکم نگه داشته بود تو دستش و از ته دل گریه میکرد و نعره میزد، سیروس با دیدن جیغهای ملودی بلند قهقهه زد و شیشهی نوشیدنیش رو که کنار گذاشته بود برداشت ویهو ریخت رو انگشت ملودی که ملودی انگشتش بیشتر سوخت، جیغ بلندتری کشید و دوید سمت اتاقش. تیرداد با دیدن این صح*نه با بغض و ناباوری شل شد رو زمین و نگاهش ثابت موند رو خندههای بیوقفهی هاتف که از جلوی در اتاقش با ل*ذت نظارهگر این ماجرا بود.
***
«تیرداد»
باید امروز که رسیدیم میرفتم به بابا سر میزدم ولی با این اتفاق جگرسوزی که برای ملودی افتاده بود مگه میشد به چیز دیگهای فکر کرد؟! جیگرم براش خون شده بود دخترک بیچاره! شب شده بود و هرچی پشت در اتاق ملودیایستادم و خواهش کردم ولی در رو باز نکرد که نکرد، سیگارم رو پرت کردم و از روش رد شدم، رفتم تو سرویس بهداشتی. نگاهی به صورتم انداختم چشمام سرخ شده بود، هرچی ملودی گریه کرده بود منم بیصدا پا به پاش اشک ریخته بودم. همش تقصیر منه ع*و*ضی بود که این پیشنهاد رو واسه اعصبانی کردنِ سیروس به بابا دادم گفتم که پارکینگش رو آتیش بزنیم و محمولهش رو به طور ناشناس لو بدیم به قاچاقچیهایی که بابا از قبل میشناختشون و تازه از زندان آزاد شده بودن. ولی یک درصد به این فکر نکرده بودم ملودی ممکنه تو دردسر بیوفته نمیدونستم سیروس برای اینکه دزدها محموله رو میزنن؛ ملودی رو بازخواست و تنبیه میکنه. لعنت به من که باعث شدم سیروس ناخن انگشت ملودی رو بِکَنه، آخ وقتی یاد اون صح*نه میوفتم جیگرم آتیش میگیره. کندن ناخن ملودی عصباینتش رو کم نکرد لاکردار نوشیدنیش رو هم ریخت رو انگشت زخمیش که بیشتر بسوزه. ای لعنت بهت سیروس لعنت به خود خواهیت لعنت به زیاده خواهیت لعنت به پول پرستیت لعنت به ذات کثیفت اگه توی حرومزادهی بیوجدان نبودی الان خواهر و مادرم زنده بودن الان بابام افسردگی نمیگرفت الان پدر و مادر بابام زنده بودن شاید؛ الان قلب بابام رو کینه و نفرت پر نکرده بود و ملودی هم اینقدر عذاب نمیکشید و منم جای ل*ذت بردن از جوونیم تو گیر و دار انتقام نبودم. لعنت بهت خطازاده که زندگی همه رو به گند کشوندیایشاللهیه روز تقاصش رو بدی. خودم تقاصش رو ازت میگیرم نامرد تف به شرفه بیشرفت! اصلاً تف به من که با اینکارم باعث شدم ملودی عذاب بکشه اون دختر نه سر و نه ته ماجراست، من میخواستم سیروس رو عذاب بدم اما ملودی هم عذاب کشید. ای خدا! من نمیخواستم اینطوری بشه به خودت قسم نمیخواستم.
با دیدن قیافهی خودم تو آینه مشتی توی آینه کوبیدم که همش خورد شد و ریخت زمین، نگاهی به خورده شیشهها کردم که تصویرم توش هزاران تیکه شده بود خم شدم و یکی از همون تیکهها رو برداشتم با دیدن لبهی تیزش گفتم:
- تو امروز باعث شدییه دختر بیگناه به شدت درد و عذاب بکشه پس توام لایق درد و عذابی!
شیشه رو کشیدم روی دستم اینقدر کشیدم و کشیدم تا درد به قلبم نفوذ کرد و خون رو پوستم راه افتاد، این کافی نبود ملودی گوشت انگشش پیدا شد اینقدر میکشم تا به گوشتم برسم آره. به این میگن عدالت به قول بابا کسی که بقیه رو عذاب میده خودشم لایق عذابه!
#ققنوس_نحس
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان
ملودی پشت هم هی جیغ میکشید و دستش رو محکم نگه داشته بود تو دستش و از ته دل گریه میکرد و نعره میزد، سیروس با دیدن جیغهای ملودی بلند قهقهه زد و شیشهی نوشیدنیش رو که کنار گذاشته بود برداشت ویهو ریخت رو انگشت ملودی که ملودی انگشتش بیشتر سوخت، جیغ بلندتری کشید و دوید سمت اتاقش. تیرداد با دیدن این صح*نه با بغض و ناباوری شل شد رو زمین و نگاهش ثابت موند رو خندههای بیوقفهی هاتف که از جلوی در اتاقش با ل*ذت نظارهگر این ماجرا بود.
***
«تیرداد»
باید امروز که رسیدیم میرفتم به بابا سر میزدم ولی با این اتفاق جگرسوزی که برای ملودی افتاده بود مگه میشد به چیز دیگهای فکر کرد؟! جیگرم براش خون شده بود دخترک بیچاره! شب شده بود و هرچی پشت در اتاق ملودیایستادم و خواهش کردم ولی در رو باز نکرد که نکرد، سیگارم رو پرت کردم و از روش رد شدم، رفتم تو سرویس بهداشتی. نگاهی به صورتم انداختم چشمام سرخ شده بود، هرچی ملودی گریه کرده بود منم بیصدا پا به پاش اشک ریخته بودم. همش تقصیر منه ع*و*ضی بود که این پیشنهاد رو واسه اعصبانی کردنِ سیروس به بابا دادم گفتم که پارکینگش رو آتیش بزنیم و محمولهش رو به طور ناشناس لو بدیم به قاچاقچیهایی که بابا از قبل میشناختشون و تازه از زندان آزاد شده بودن. ولی یک درصد به این فکر نکرده بودم ملودی ممکنه تو دردسر بیوفته نمیدونستم سیروس برای اینکه دزدها محموله رو میزنن؛ ملودی رو بازخواست و تنبیه میکنه. لعنت به من که باعث شدم سیروس ناخن انگشت ملودی رو بِکَنه، آخ وقتی یاد اون صح*نه میوفتم جیگرم آتیش میگیره. کندن ناخن ملودی عصباینتش رو کم نکرد لاکردار نوشیدنیش رو هم ریخت رو انگشت زخمیش که بیشتر بسوزه. ای لعنت بهت سیروس لعنت به خود خواهیت لعنت به زیاده خواهیت لعنت به پول پرستیت لعنت به ذات کثیفت اگه توی حرومزادهی بیوجدان نبودی الان خواهر و مادرم زنده بودن الان بابام افسردگی نمیگرفت الان پدر و مادر بابام زنده بودن شاید؛ الان قلب بابام رو کینه و نفرت پر نکرده بود و ملودی هم اینقدر عذاب نمیکشید و منم جای ل*ذت بردن از جوونیم تو گیر و دار انتقام نبودم. لعنت بهت خطازاده که زندگی همه رو به گند کشوندیایشاللهیه روز تقاصش رو بدی. خودم تقاصش رو ازت میگیرم نامرد تف به شرفه بیشرفت! اصلاً تف به من که با اینکارم باعث شدم ملودی عذاب بکشه اون دختر نه سر و نه ته ماجراست، من میخواستم سیروس رو عذاب بدم اما ملودی هم عذاب کشید. ای خدا! من نمیخواستم اینطوری بشه به خودت قسم نمیخواستم.
با دیدن قیافهی خودم تو آینه مشتی توی آینه کوبیدم که همش خورد شد و ریخت زمین، نگاهی به خورده شیشهها کردم که تصویرم توش هزاران تیکه شده بود خم شدم و یکی از همون تیکهها رو برداشتم با دیدن لبهی تیزش گفتم:
- تو امروز باعث شدییه دختر بیگناه به شدت درد و عذاب بکشه پس توام لایق درد و عذابی!
شیشه رو کشیدم روی دستم اینقدر کشیدم و کشیدم تا درد به قلبم نفوذ کرد و خون رو پوستم راه افتاد، این کافی نبود ملودی گوشت انگشش پیدا شد اینقدر میکشم تا به گوشتم برسم آره. به این میگن عدالت به قول بابا کسی که بقیه رو عذاب میده خودشم لایق عذابه!
کد:
ملودی پشت هم هی جیغ میکشید و دستش رو محکم نگه داشته بود تو دستش و از ته دل گریه میکرد و نعره میزد، سیروس با دیدن جیغهای ملودی بلند قهقهه زد و شیشهی نوشیدنیش رو که کنار گذاشته بود برداشت ویهو ریخت رو انگشت ملودی که ملودی انگشتش بیشتر سوخت، جیغ بلندتری کشید و دوید سمت اتاقش. تیرداد با دیدن این صح*نه با بغض و ناباوری شل شد رو زمین و نگاهش ثابت موند رو خندههای بیوقفهی هاتف که از جلوی در اتاقش با ل*ذت نظارهگر این ماجرا بود.
***
«تیرداد»
باید امروز که رسیدیم میرفتم به بابا سر میزدم ولی با این اتفاق جگرسوزی که برای ملودی افتاده بود مگه میشد به چیز دیگهای فکر کرد؟! جیگرم براش خون شده بود دخترک بیچاره! شب شده بود و هرچی پشت در اتاق ملودیایستادم و خواهش کردم ولی در رو باز نکرد که نکرد، سیگارم رو پرت کردم و از روش رد شدم، رفتم تو سرویس بهداشتی. نگاهی به صورتم انداختم چشمام سرخ شده بود، هرچی ملودی گریه کرده بود منم بیصدا پا به پاش اشک ریخته بودم. همش تقصیر منه ع*و*ضی بود که این پیشنهاد رو واسه اعصبانی کردنِ سیروس به بابا دادم گفتم که پارکینگش رو آتیش بزنیم و محمولهش رو به طور ناشناس لو بدیم به قاچاقچیهایی که بابا از قبل میشناختشون و تازه از زندان آزاد شده بودن. ولی یک درصد به این فکر نکرده بودم ملودی ممکنه تو دردسر بیوفته نمیدونستم سیروس برای اینکه دزدها محموله رو میزنن؛ ملودی رو بازخواست و تنبیه میکنه. لعنت به من که باعث شدم سیروس ناخن انگشت ملودی رو بِکَنه، آخ وقتی یاد اون صح*نه میوفتم جیگرم آتیش میگیره. کندن ناخن ملودی عصباینتش رو کم نکرد لاکردار نوشیدنیش رو هم ریخت رو انگشت زخمیش که بیشتر بسوزه. ای لعنت بهت سیروس لعنت به خود خواهیت لعنت به زیاده خواهیت لعنت به پول پرستیت لعنت به ذات کثیفت اگه توی حرومزادهی بیوجدان نبودی الان خواهر و مادرم زنده بودن الان بابام افسردگی نمیگرفت الان پدر و مادر بابام زنده بودن شاید؛ الان قلب بابام رو کینه و نفرت پر نکرده بود و ملودی هم اینقدر عذاب نمیکشید و منم جای ل*ذت بردن از جوونیم تو گیر و دار انتقام نبودم. لعنت بهت خطازاده که زندگی همه رو به گند کشوندیایشاللهیه روز تقاصش رو بدی. خودم تقاصش رو ازت میگیرم نامرد تف به شرفه بیشرفت! اصلاً تف به من که با اینکارم باعث شدم ملودی عذاب بکشه اون دختر نه سر و نه ته ماجراست، من میخواستم سیروس رو عذاب بدم اما ملودی هم عذاب کشید. ای خدا! من نمیخواستم اینطوری بشه به خودت قسم نمیخواستم.
با دیدن قیافهی خودم تو آینه مشتی توی آینه کوبیدم که همش خورد شد و ریخت زمین، نگاهی به خورده شیشهها کردم که تصویرم توش هزاران تیکه شده بود خم شدم و یکی از همون تیکهها رو برداشتم با دیدن لبهی تیزش گفتم:
- تو امروز باعث شدییه دختر بیگناه به شدت درد و عذاب بکشه پس توام لایق درد و عذابی!
شیشه رو کشیدم روی دستم اینقدر کشیدم و کشیدم تا درد به قلبم نفوذ کرد و خون رو پوستم راه افتاد، این کافی نبود ملودی گوشت انگشش پیدا شد اینقدر میکشم تا به گوشتم برسم آره. به این میگن عدالت به قول بابا کسی که بقیه رو عذاب میده خودشم لایق عذابه!
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر: