ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...هم بابت اینکه کویات بی‌خیال این پیشنهاد احمقانه‌اش می‌شود خوشحال بود. -قبل از آن باید شما از واقعیتی آگاه شوید. کویات کنجکاو به رازانا چشم می‌دوزد و رازانا وصیت نامه را به ملازم کویات می‌دهد و ملازم با احترام برگه تا شدا را به کویات می‌دهد. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...صدای ترسیده سونا به گوشش خورد. -عذر می‌خواهم ملکه! ولی ضروری است. مغز رازانا با شنیدن کلمه ضروری زنگ زد. باز یعنی چه شده است؟ باز دیگر چه فاجعه‌ای می‌خواهد رخ بدهد؟ مطمئنا اگر باز هم چیزی شده باشد رازانا خودش را در تنور د*اغ پرت می‌کند. #انجمن_تک_رمان #دو_امپراطور_و_یک_ملکه #ونیس_امیر_خانی
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...سال‌ها دشمن خونی هم باشند. بخاطر پدرت جنگ شد و من نزدیک به یکسال از دیدن شوهرم محروم شدم. الان می‌دانی که همسر من در چه وضعی به سر می‌رود؟ بخاطر سر به هوا و خودخواه بودن پدرت بود که من تنهایی فرزندم را به دنیا آوردم. کافیست؟ یا باز هم بگویم؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...و برادر هستید. ولی این را باور کن که من تو را اندازه راوود دوست داشتم. تو با اینکه فرزند واقعیم نبودی اما همیشه مجبور بودی تاوان کار‌های مرا پس بدهی. رازانا امیدوارم مرا ببخشی! می‌دانم سزاوار این هستم که از من متنفر باشی. ولی لطفا مرا ببخش. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...نمی‌خواست راوود را باز ناراحت کند. بنابراین سعی کرد لبخند بزند. -بگو به داخل بی‌آید. -بله ملکه. در باز شد و راوود به داخل آمد. رازانا مثل ۳ روز گذشته برادرش را ب*غ*ل کرد و او را دعوت به نشستن کرد. -حالت چطور است؟ رازانا لبخندی به راوود می‌زند. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...نبودم. رو به راوود می‌کند. -پدرم بیمار بود. بعد من پیشش نبودم؟ وای برمن! تا آخر عمرم از دیدنش محروم می‌شوم! چه می‌شد فقط یک باز دیگر می‌دیدمش؟ چرا اینقدر زود رفت؟ راوود رازانا را در آغوشش می‌گیرد و سعی می‌کند آرامش کند ولی بی‌فایده بود. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...و لباس مشکی زندانی‌ها را در تن داشت دوخت. مرد با شوک به رازانا نگاه کرد. بعد با صدایی که گرفته بود و گویا از ته چاه در می‌آید صدایش زد. -رازانا! رازانا دستانش را جلوی صورتش گرفت و هینی کشید. چه کس باور می‌کرد این همان هاکان شاه پر ابهت است؟ #انجمن_تک_رمان #دو_امپراطور_و_یک_ملکه #ونیس_امیر_خانی
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...عجیب است! تو در هر حال برای من می‌شوی! حال بستگی به خودت دارد. یا از کویات جدا می‌شوی و با من ازدواج می‌کنی یا کویات را می‌کشم و دخترت را رهبه می‌کنم. بعد سرش را عقب می‌برد. -می‌بینی که من چقدر انسان شریفی هستم! همیشه به تو حق انتخاب می‌دهم. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...عزیزانش خودش را فدا کند. قبل‌تر بخاطر نجات جان پدر و برادرت به سانراب رفتی و حالا بخاطر نجات شوهر و دخترت بر می‌گردی جایی که باید باشی! -هر چه بخواهی به تو می‌دهم. درست می‌گویی باید آنجایی باشم که باید باشم. و جای من در بین هاکان و دخترم است . #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...واقعا دنیا جای کوچکی است. رازانا دوست داشت که در صورت فرمانده‌شان تفی بی‌اندازد. ولی نمی‌خواست گویات را خشمگین کند. رازانا سوار کالسکه‌ای که از قصر آمده بود شد. کاش می‌توانست به آن قصر طلسم شده نرود. ولی حیف که باید هاکان را بر‌می‌گرداند. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
بالا