Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اشک‌هایم، بی‌طاقت و پریشان؛ یکی پس از دیگری گونه‌های من و ته ریش‌های او را خیس می‌کنند و کل جانم می‌رود برای این لحظه و بالا امدن دست‌هایم، کل جسمم به نبض می‌نشیند تا نوک انگشت‌هایم موهایش را لمس می‌کند. زمین و زمان از بین می‌روند و هر چه هست، منم و اوست. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...هر کدام منتظر یک جرقه برای منفجر شدن هستیم، تا هر چه در این سه سال بر سرمان امده را فریاد بکشیم. با زنگ خوردن موبایلم، هم نگاه من و هم نگاه حامی به صفحه ان کشیده می‌شود. عکس حامی، در پشت صحفه خاموش و روشن می‌شود و چه چیزی می‌توانست بیشتر از این مرا رسوا کند؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...و به طرف اسانسور می‌برد. زبانم قفل کرده و اشک‌هایم، ناخواسته حرکت کرده‌اند. چشمم تار می‌بیند و اشک جلوی دیدم را گرفته: - ولم کن من با تو نمیام. صدای خنده‌ی ناباور و مبهوت حامی، قلبم را چاک می‌دهد و دندان سابیدنش، در گوشت قلبم فرو می‌رود: - فقط دَهنتو ببند. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...سر بلند می‌کنم و ای‌کاش هرگز سرم بالا نمی‌امد، سر بلند می‌کنم و ای‌کاش، همان لحظه سر بلند کردن، می‌مردم تا اشک جمع شده در چشم چپش را نمی‌دیدم، سر بلند می‌کنم و ای‌کاش، هرگز سرم بالا نمی‌امد تا بغض لعنتی سد راه نفس کشیدنم نمی‌شد، سر بلند می‌کنم و ای‌کاش... . #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اخطار می‌دهد و می‌خواهد که بنشینم. از من دور می‌شوند و با رسیدن اسانسور وارد ان می‌شوند. سرم را که می‌چرخانم، می‌بینم نگاه همه روی من قفل شده. لبخند کج و معوجی تحویلشان می‌دهم و با نشستنم، اهسته خودم را مشغول سیستم می‌کنم. خدا اخر و عاقبت این کار را خیر کند! #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...شرکت را پذیرفته و قید شغل محبوبش یعنی عکاسی را زده بود. - خب یه جورایی شوهرم ماموریته، افغانستانه. یک اهای بلند بالای توام با ناباوری می‌گوید و با رسیدن اسانسور سَر حرف را می‌بندد. http://dl.tabamusic.com/Music/1397/09/Meysam%20Ebrahimi%20-%20Tavahom.mp3 #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...در خانه می‌پیچد: - تمومش کن، تَ مو مِش کن. اون زن داره، می‌فهمی؟ مگه عکساشونو توی پیجش ندیدی؟ بغضم می‌شکند و هق‌هقم به هوا می‌رود. تکیه دستم را به کابینت می‌دهم تا اوار نشوم؛ اما بی‌فایده است. حامی تنها یک کلمه نبود، دنیای از خاطرات را این اسم به دوش می‌کشید. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...کمی وسوسه کننده است. تای ابرویم بالا می‌پرد و با نیم‌نگاهی به ابتین اهسته به طرفش حرکت می‌کنم: - بریم اتاق بغلی. نمی‌دانم چرا باید از این پیشنهاد غیر مستقیم این همه ذوق زده شود. پتو را روی ابتین مرتب می‌کنم و با کشیدن‌های صدف به طرف اتاق بغلی حرکت می‌کنیم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...تو اروم باش بیا بریم پیش عمو مهراد. او را در اغوش می‌کشم و با بلند شدنم، بی‌توجه به صدف و مادرم به سمت مهراد حرکت می‌کنم. هرگز فکر نمی‌کردم بدون وجود اوی ع*و*ضی زندگی انقدر سخت خواهد شد. یک‌بار با یک نقشه مشابه مهراد فریب خورد و یک بار دیگر با همان نقشه من. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...لبخندی می‌زنم و کمی امیدوار می‌شوم. دستم را در هم چفت می‌کنم و ردیف دندان‌هایم را برایش به نمایش می‌گذارم. - و چقدر من از این بابت خوش شانس بودم. لبخند می‌زند و من نگاهم به کامپوزیت‌هایش می‌افتد. فرمم را برمی‌دارد و نگاهش سرسری روی خط به خط ان می‌چرخد. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
بالا