۲۷-
. . .
خدایی اقدس دختر کچل مرتب شانسش از ما بیشترِ. تا میخوایم استراحت کنیم همه کارها سمتت میان تا میریم سراغ کار انگار نه انگار ما هم یه طراح با سواد مملکتیم!
ارسطو برعکس اینکه به قیافهاش نمیخورد اما دست هرچی خاله زنک بازی رو از پشت بسته بود.
یعنی رسماً مخم رد داد از بس از این و اون حرف زد و ایراد گرفت و ادا درآورد. مادر گرامی دعوا میکنه و تا یه چی به آقا بگی هم به سیسش برمیخوره و به ننه فولادزرهاش میگه و ما رو... آره همون.
تا همین پارسال غذا باید دهنش میذاشتی حالا پلشت رفته واسه خودش کسی شده و ۲۰k فالوور داره و همه هم دختر.
با صدایی که اومد... متعجب نگاهش کردم که لبخند مسخرهای زد و گفت:
- ببخشید... من برم دستشویی میام ادامهاش رو برات میگم.
مردک چسو اَه اَه خودت رو نگه میداشتی الدنگ حالمون بهم خورد.
خدایی فقط راه رفتنش یعنی اگه ریش و سبیل نداشت میگفتن دختره. به قول یکی از دوستهای خوزستانیم شبیه لیلَقها ( به افرادی که راه رفتنشون و دویدنشون خیلی مسخره و پر ادا و کج و کولهس میگن) راه میره.
دلم رو گرفته بود و از خنده ریسه میرفتم. اوزگَل.
لامصب خودِ ج*ن*سِ اصلاً فرقی با یه دختره پر ادا و فیس نداره فقط قیافهی مفنگیش رو تغییر داده.
به زور خودم رو جمع کردم و در همین حین هم کیا و ستا هول زده وارد میشن و به سمتم اومدن.
کیا با استرس و ترس گفت:
- جهان و بابا کو؟
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:
- سَرِ زمین.
کیان کنارم نشست و همینطور که نفسنفس میزد و مشخص بود دویده گفت:
- خدا بگم چیکارت نکنه زهرم آب شد.
ستاره خواست چیزی بگه که گفتم:
- سر سنگین باش خواهر داماد دستشویی تشریف داره.
نگاهی به ساعت روی دستم انداختم دقیق یه ربع!
حالا من که دخترم کارم دو هم بکشه پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشه. اون یه ربع چطور تحمل کرد حالا حتما داره کمربندش رو درست میکنه اسکل.
ستاره سوالی و مشکوک گفت:
- منظورت کیه؟
با لحن بچگونهای گفتم:
- ارسطو ژون.
کیا متفکر گفت:
- همون که روی دختر رئیس جمهور چین کراش بود؟
لامصب رو کی که کراش نزده. از ایران هم گذشته.
- خودشه.
ستاره: اَه اون چسو رو میگی.
- چسو نگو دختر رفته مدلینگ شده کراشِت.
ستاره یه بار از دهنش در رفت گفت روی ارسطو کراشِ و اون موقع هم تازه یه پسر عینکی بچه مثبت پسر حاجی بود.
#سوگند_آتش
#آدینه_ابری
#عسل_کورکور
#هانی_کا
#انجمن_تک_رمان
. . .
خدایی اقدس دختر کچل مرتب شانسش از ما بیشترِ. تا میخوایم استراحت کنیم همه کارها سمتت میان تا میریم سراغ کار انگار نه انگار ما هم یه طراح با سواد مملکتیم!
ارسطو برعکس اینکه به قیافهاش نمیخورد اما دست هرچی خاله زنک بازی رو از پشت بسته بود.
یعنی رسماً مخم رد داد از بس از این و اون حرف زد و ایراد گرفت و ادا درآورد. مادر گرامی دعوا میکنه و تا یه چی به آقا بگی هم به سیسش برمیخوره و به ننه فولادزرهاش میگه و ما رو... آره همون.
تا همین پارسال غذا باید دهنش میذاشتی حالا پلشت رفته واسه خودش کسی شده و ۲۰k فالوور داره و همه هم دختر.
با صدایی که اومد... متعجب نگاهش کردم که لبخند مسخرهای زد و گفت:
- ببخشید... من برم دستشویی میام ادامهاش رو برات میگم.
مردک چسو اَه اَه خودت رو نگه میداشتی الدنگ حالمون بهم خورد.
خدایی فقط راه رفتنش یعنی اگه ریش و سبیل نداشت میگفتن دختره. به قول یکی از دوستهای خوزستانیم شبیه لیلَقها ( به افرادی که راه رفتنشون و دویدنشون خیلی مسخره و پر ادا و کج و کولهس میگن) راه میره.
دلم رو گرفته بود و از خنده ریسه میرفتم. اوزگَل.
لامصب خودِ ج*ن*سِ اصلاً فرقی با یه دختره پر ادا و فیس نداره فقط قیافهی مفنگیش رو تغییر داده.
به زور خودم رو جمع کردم و در همین حین هم کیا و ستا هول زده وارد میشن و به سمتم اومدن.
کیا با استرس و ترس گفت:
- جهان و بابا کو؟
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:
- سَرِ زمین.
کیان کنارم نشست و همینطور که نفسنفس میزد و مشخص بود دویده گفت:
- خدا بگم چیکارت نکنه زهرم آب شد.
ستاره خواست چیزی بگه که گفتم:
- سر سنگین باش خواهر داماد دستشویی تشریف داره.
نگاهی به ساعت روی دستم انداختم دقیق یه ربع!
حالا من که دخترم کارم دو هم بکشه پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشه. اون یه ربع چطور تحمل کرد حالا حتما داره کمربندش رو درست میکنه اسکل.
ستاره سوالی و مشکوک گفت:
- منظورت کیه؟
با لحن بچگونهای گفتم:
- ارسطو ژون.
کیا متفکر گفت:
- همون که روی دختر رئیس جمهور چین کراش بود؟
لامصب رو کی که کراش نزده. از ایران هم گذشته.
- خودشه.
ستاره: اَه اون چسو رو میگی.
- چسو نگو دختر رفته مدلینگ شده کراشِت.
ستاره یه بار از دهنش در رفت گفت روی ارسطو کراشِ و اون موقع هم تازه یه پسر عینکی بچه مثبت پسر حاجی بود.
کد:
۲۷-
. . .
خدایی اقدس دختر کچل مرتب شانسش از ما بیشترِ. تا میخوایم استراحت کنیم همه کارها سمتت میان تا میریم سراغ کار انگار نه انگار ما هم یه طراح با سواد مملکتیم!
ارسطو برعکس اینکه به قیافهاش نمیخورد اما دست هرچی خاله زنک بازی رو از پشت بسته بود.
یعنی رسماً مخم رد داد از بس از این و اون حرف زد و ایراد گرفت و ادا درآورد. مادر گرامی دعوا میکنه و تا یه چی به آقا بگی هم به سیسش برمیخوره و به ننه فولادزرهاش میگه و ما رو... آره همون.
تا همین پارسال غذا باید دهنش میذاشتی حالا پلشت رفته واسه خودش کسی شده و ۲۰k فالوور داره و همه هم دختر.
با صدایی که اومد... متعجب نگاهش کردم که لبخند مسخرهای زد و گفت:
- ببخشید... من برم دستشویی میام ادامهاش رو برات میگم.
مردک چسو اَه اَه خودت رو نگه میداشتی الدنگ حالمون بهم خورد.
خدایی فقط راه رفتنش یعنی اگه ریش و سبیل نداشت میگفتن دختره. به قول یکی از دوستهای خوزستانیم شبیه لیلَقها ( به افرادی که راه رفتنشون و دویدنشون خیلی مسخره و پر ادا و کج و کولهس میگن) راه میره.
دلم رو گرفته بود و از خنده ریسه میرفتم. اوزگَل.
لامصب خودِ ج*ن*سِ اصلاً فرقی با یه دختره پر ادا و فیس نداره فقط قیافهی مفنگیش رو تغییر داده.
به زور خودم رو جمع کردم و در همین حین هم کیا و ستا هول زده وارد میشن و به سمتم اومدن.
کیا با استرس و ترس گفت:
- جهان و بابا کو؟
لبخند دندون نمایی زدم و گفتم:
- سَرِ زمین.
کیان کنارم نشست و همینطور که نفسنفس میزد و مشخص بود دویده گفت:
- خدا بگم چیکارت نکنه زهرم آب شد.
ستاره خواست چیزی بگه که گفتم:
- سر سنگین باش خواهر داماد دستشویی تشریف داره.
نگاهی به ساعت روی دستم انداختم دقیق یه ربع!
حالا من که دخترم کارم دو هم بکشه پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشه. اون یه ربع چطور تحمل کرد حالا حتما داره کمربندش رو درست میکنه اسکل.
ستاره سوالی و مشکوک گفت:
- منظورت کیه؟
با لحن بچگونهای گفتم:
- ارسطو ژون.
کیا متفکر گفت:
- همون که روی دختر رئیس جمهور چین کراش بود؟
لامصب رو کی که کراش نزده. از ایران هم گذشته.
- خودشه.
ستاره: اَه اون چسو رو میگی.
- چسو نگو دختر رفته مدلینگ شده کراشِت.
ستاره یه بار از دهنش در رفت گفت روی ارسطو کراشِ و اون موقع هم تازه یه پسر عینکی بچه مثبت پسر حاجی بود.
#آدینه_ابری
#عسل_کورکور
#هانی_کا
#انجمن_تک_رمان