خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    فصل 2-درد جدایی، دلنوشته 5: اشک‌های پنهان در ژرفای این دل تنگم، دریایی از احساسات طوفانی می‌جوشد. احساساتی که گاه به آرامی می‌بارند و گاه همچون سیلابی خروشان، همه چیز را در خود می‌بلعند. اینک می‌خواهم از اشک‌هایی بگویم که در پس لبخندی پنهان شده‌اند، از عشقی که در سکوت می‌سوزد و از آرزوهایی که...
  2. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_۲۹ اتاق لیلا به لطف حسین و کمک خیریه، کمی رنگ و بوی زندگی می‌گیرد. گرچه وسایل کهنه و قدیمی بودند؛ ولی همین که یک زندگی را راه می‌انداختند، کافی بود. حالا لیلا صاحب تخت و کمد قدیمی و چند عدد قابلمه و یک سرویس چینی شش نفره‌ی نو شده بود. از وقتی قوری و کتری قدیمی که از کارگاه خیاطی آورده بود...
  3. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    فصل 2-درد جدایی،دلنوشته 4: سایه‌ها و تنهایی در دل شب، وقتی سکوت بر فضا حاکم است سایه‌ها به ر*ق*ص درمی‌آیند، و من، تنها در گوشه‌ای از این تاریکی، با خاطراتی که مانند سایه‌ها مرا دنبال می‌کنند، به تماشا نشسته‌ام. چشمانم به ستاره‌ها خیره است، اما قلبم در دنیایی از تنهایی غرق شده است. یاد تو،...
  4. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    هواي اتاق گرم بود، دیگر خبري از دست هم نبود، پس پنجره اتاقش را باز کرد. از پدرش خواسته بود که پرده‌ها را کامل نبندد. لباس‌هاي مدرسه‌اش، روي صندلی، مرتب تا شده بودند، تا وقتی صبح از خواب بیدار شد آن‌ها را بپوشد. شب قبل از اولین روز مدرسه، او نگران و مضطرب بود. اما، با خود فکر کرد، مدرسه نمی‌تواند...
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    آقاي بوبو، در جاده به انتظارش ایستاده بود. با دست، روي شانه کورالین زد و گفت: موش‌ها گفتن که همه چیز روبه‌راه شده، اون‌ها گفتن که تو نجاتشون دادي، کارولین. کورالین: اسمم کورالینه، آقاي بوبو. نه کارولین. کورالین. آقاي بوبو: کورالین، مرتباً با تعجب و احترام، اسم را تکرار میکرد. و ادامه داد: خیلی...
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    در همین حین، با یک حرکت سریع و باشتاب، جلو آمد. دست، روي انگشتان بلندش از بالاي کنده‌اي، ایستاد. براي یک لحظه، آنجا ایستاد، شبیه به خرچنگی بود که هوا را بو میکشید. سپس از آنجا به وسط سفره پرید. زمان براي کورالین آهسته شده بود. انگشتان سفید، خود را دور کلید سیاه، حلقه کرده بودند... وزن و سنگینی...
  7. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    فصل 2-درد جدایی،دلنوشته 3: خاطراتی که نمی‌میرند در سکوت شب، وقتی ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند، یاد تو در دلم زنده می‌شود. خاطراتی که با هر نفس، در عمق وجودم ریشه دوانده‌اند، گویی هیچ‌گاه نمی‌میرند. یاد آن روزهای بارانی، وقتی دست‌های گرم‌ات را در دستانم می‌فشردم. چشم‌هایت، دریایی از احساسات،...
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    مهمانی چاي عروسک‌ها همان‌طور که بود، مانده بود. معلوم شد که آن‌روز، بادي نوزیده است، چرا که همه چیز سر جاي خود مانده بود. همه فنجان‌هاي پلاستیکی پر از آب، روي سفره رومیزي مانده بودند. نفس عمیق و رهایی‌بخشی کشید. حالا، سخت‌ترین قسمت بود. با اشتیاق گفت: سلام، عروسک‌ها، وقت چایه. به رومیزي نزدیک شد...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین خطاب به دوشیزه اسپینک: اُه، آقاي بوبو. درسته. خب، حالا میخوام برم کنار زمین تنیس قدیمی که اون پشته، با عروسکام بازي کنم. دوشیزه اسپینک: عالیه عزیزم. مراقب چاه قدیمی باشی. آقاي لاوِت، که قبل از شما اینجا زندگی میکرد، میگفت اون چاه تا حدود نیم‌مایل یا حتی بیشتر، عمق داره. کورالین، امیدوار...
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    سن کورالین، به‌اندازه‌اي سنگین بودند که با تمام توانش هم نتوانست بلندشان کند، اما بالاخره موفق شد. چاره دیگري نداشت. تخته‌ها را یکی‌یکی از سر راه با کلی تلاش، آه و ناله و عرق ریختن، برداشت و چاله‌اي عمیق، گرد و کف‌آجري یافت. بوي نم میداد و تاریک بود. آجرها سبز و لیز بودند. سفره رومیزي را درآورد...
بالا