خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    این موقع آدم کوچولوها از گرسنگی, نگرانی و اضطراب ضعیف شده بودند. هاو از انتظار کشیدن براي بهبودي شرایط خسته شده بود. او کم کم متوجه شد که هر چه بیشتر در این وضعیت بی پنیري باقی بمانند شرایط بدتر خواهد شد. هاو می دانست که دارند وقت خود را تلف می کنند. سرانجام, شروع به خندیدن به خودش کرد: «...
  2. NADIYA

    داستان کوتاه تسخیر دراکولا | زری کاربر انجمن تک رمان

    کلوئی نفس عمیقی کشید و دستان مشت‌ شده‌اش را از هم باز کرد و به ادامه‌ی حرفش افزود: - بهترین کار اینه‌ که تو بری و ببینی اون تو چه‌خبره، من هم با خانواده‌اش تماس بگیرم تا به این مکان بیان. گریس اشکی از چشمانش سر خورد و بدنش شروع به لرزیدن کرد. در حینی که چند گام برمی‌داشت، دسته‌ی بیضی شکل درب...
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_۳۳ درب مغازه باز می‌شود و خانمی وارد می‌شود. عینک آفتابی به چشم زده و رژ ل*ب قرمزش زیادی به چشم می‌آمد. حسین با اخم نگاه می‌گیرد و می‌گوید: - بفرمایید، امری داشتید؟ زن خنده‌ای می‌کند و می‌گوید: - عکس پرسنلی می‌خواستم برای پاسپورت. حسین همان‌طور که سر به زیر انداخته بود و خودش را مشغول...
  4. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_۳۲ مهری خانم جرعه‌ای از چایی‌اش را سر می‌کشد و در جواب خانم رفعتی می‌گوید: - اولاٌ لیلا جون غریبه نیست، خودش می‌دونه ما توی این خونه نا*مح*رم داریم، حواسش هست. دوماٌ؛ پسر من رو همه می‌شناسن، هم سر به زیره، هم مؤمن و با خدا. کاری به نا*مح*رم نداره. همین امروز که شما تشریف آوردید، مگه حسین در...
  5. .Melina.

    کتاب در حال تایپ کتاب باشگاه پنج صبحی‌ها | اثر رابین شارما

    بله. جان گریشام¹، رمان‌نویس مشهور، ولفگانگ آمادئوس موتزارت² ، جورجیا اوکیف³، فرانک لوید رایت⁴ و ارنست همینگوی. همینگوی میگوید: "صبحها کسی مزاحم شما نمیشود و هوا خنک است و وقتی شروع به نوشتن میکنید، گرم میشوید." هنرمند گفت: "بتهوون هم قبل از سپیده‌دم بیدار میشد." میلیاردر ادامه داد: "موفقترین...
  6. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    هاو گاهی اوقات, اسنیف و اسکوري را در حال پیدا کردن پنیر جدید و ل*ذت بردن از آن در ذهن خود تصور می کرد. او می اندیشید که چه قدر خوب می شد اگر دوباره در مارپیچ هزارتو به جستجو مشغول می شد و پنیر تازه اي پیدا می کرد. او تقریباً می توانست مزه ي پنیر تازه را احساس کند. هاو هر چه قدر بیشتر خود را در...
  7. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    هم ادامه داد:« آنها فقط موش هاي ساده اي هستند که در برابر آن چه که اتفاق می افتد واکنش نشان می دهند. ما آدم کوچولو هستیم. ما استثنایی هستیم. باید بتوانیم به این موضوع پی ببریم و علاوه بر آن, ما مستحق چیزهاي بهتري هستیم این مساله نباید براي ما اتفاق می افتاد, حالا که رخ داد, حداقل باید از آن...
  8. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    بعضی ها, یافتن پنیر به معناي مادیات و برخورداري از مال و ثروت بود براي برخی دیگر ل*ذت بردن از سلامتی کامل, یا برخورداري از نوعی احساس معنوي ناشی از رفاه و آسایش بود. براي هاو پنیر فقط به معناي امنیت و صاحب یک خانواده ي دوست داشتنی شدن و زندگی در کلبه اي گرم و نرم در چدارلین بود. براي هم, پنیر به...
  9. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    بعد از مدتی اعتماد به نفس هم و هاو تبدیل به غرور و تکبر شد. دیري نپایید که آنها آن قدر راحت طلب شدند که حتی به آن چه که در اطرافشان می گذشت توجه نمی کردند. اما اسنیف و اسکوري در تمام این مدت به کار روزمره ي خود ادامه می دادند. آنها هر روز صبح زود به آن جا می رسیدند و اطراف ایستگاه پنیر C را بو...
  10. NADIYA

    درحال تایپ رمان مأموریت یک جانبه اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    آبرو بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و نیم‌نگاهی گذرا به دایسی انداخت. دایسی پس از این‌که دو فنجان قهوه را بر روی میز نهاد، سرش را کج کرد و با دو چشم سیاه رنگ نافذش به او خیره ماند. آبرو در حینی که ته مانده‌ی سیگارش را در جای سیگاری می‌انداخت، بر روی کاناپه نشست و پای راستش را بر روی پای چپش نهاد و ل*ب...
بالا