Usage for hash tag: رمان_جان

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ..._ برای این‌که بدونی مَرد رابطم فردا میام هم رو ببینیم... ساعت و مکان رو تا شب برات اس می‌کنم. _ اوکی پس فردا می‌بینمت بانو. _ تا فردا بای هانی. با صورتی در هم، گوشی رو خاموش کردم و روي میز ب*غ*ل تخت گذاشتم... ای خدا حالا برای فردا چه دروغی سر هم کنم؟؟؟ #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...فِرتی نوشت: _ جواب می‌خوای باید بیای رو در رو بگیری. از شوک حرفش درجا رو تخت نشستم و با چشم‌های گرد شده پیامش رو برای هزارمین بار خوندم. بابا این دیگه کیه؟ نه به ناز کردن‌هاش نه به این قرار گذاشتنش. حالا چی‌کار کنم؟ نفس عمیقی کشیدم و با دو دلی تایپ کردم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  3. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...این یارو خنگ و اسکوله، تو که هزار الله‌اکبر باهوش و تو دل برویی چرا عقلت رو میدی دست این؟؟؟ ولی خب جدی‌جدی چاره‌ی دیگه‌ای نداشتم. باید هر جور شده قضیه‌ی خطریه ماشین رو تموم می‌کردم. حتی اگه مجبور می‌شدم با یه روانیه سادیسمی و یه بازیگر از خود مچکر در بیوفتم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...یواشکی با خودم اورده بودم رو از تو کیفم برداشتم و به آدرس فرستاده شده نگاه کردم . اوووو چقدر دوره ! بی پدر آدرس بالا شهرم فرستاده بود . مسخره مثلا می خواست کلاس بزاره . با ولخرجیه تمام در بست گرفتم و به همون آدرسی که خنگول خودمون فرموده بودند رفتم....... #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  5. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...باشم و از کارم پشیمون باشم، ولی از اون‌جایی که من آدمِ پست فطرت و بی‌وجدانی هستم، می‌تونم از یه در دیگه وارد بشم. از قدیم گفتن دیوار حاشا بلنده و دروغم که حناق نیست. یعنی یه جوری ترکیب این دو تا رو سرِ وحید پیاده کنم که خود شیطان ننه مرده هم کَفِش بِبُره. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  6. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...هم کلی تو مغازه‌ها و اینور اونور ول چرخیدیم و با هر چیزی خودمون رو سرگرم کردیم. بماند که ارازل گرام هم ما رو توی راه همراهی می‌کردن و هر از چندگاهی با سخنانی شیرین بِزی رو هار می‌کردن. خلاصه که گشتیم و گشتیم و گشتیم تا این‌که فرد مورد نظر بهمون زنگ زد و... #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  7. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...شاخ و شونه بکشی، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی... بریم جان! دست من رو سفت چسبید و با گام‌هایی محکم در حالی که من رو دنبال خودش می‌کشید، خیلی راحت از رهام دور شد. ندیده می‌تونستم حرصی که می‌خوره رو حتی از پشت سرم هم حس کنم. خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه... #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  8. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...می کرد و ما بیشتر به عمق فاجعه پی می بردیم . جواب پس دادن به وحید یه طرف و راضی کردن آقای بازیگر از یه طرف دیگه اجازه امیدواری و خوش خیالی بهمون نمی داد . آخرشم بیخیال نقشه کشی و این داستانا شدیم و ترجیح دادیم همچی رو بسپاریم به فردا . فردایی پر از ابهام...... #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  9. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...تا اون‌موقع هم خفه بمیرین که اگه بخاطر وحشی بازیتون بیدار بشم، مجبورتون می‌کنم روزی صد بار بنویسید کدخدا با اسب می‌آید. _ وااا، این دیگه چجور تهدیدی بود؟؟؟ _ تو فقط من رو بیدار کن اون‌وقت ببین چجور تهدیدیه. قشنگ به صورت فیزیکی نشونت میدم تا کامــل شیر فهم شی. #رمان_جان #اثر_جان #انجمن_تک_رمان
  10. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...کرد . _ تو.... تو زدی به صاحب این کارته ؟ _ آره خب مگه چیه ؟ مین سریع سمتم برگشت و گفت : _ اصلا می دونی این کیه که انقدر داری خون سرد رفتار می کنی ؟ _ نه مگه کیه ؟ بهزاد با نگاهی به من و بقیه ، سری از تاسف تکون داد و گفت : _ بیچاره شدی جان.... بیچاره شدی ! #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
بالا