Usage for hash tag: رمان_جان

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...حالا می‌گی چیکار داشتی یا قطع کنم؟ _ خواستم بگم ماشینتو درست کردم، اگه می‌تونی امروز بیا ببرش. شنگول تکیه‌ام رو از دیوار گرفتم. _ جانِ جان؟ حاجی به مولا نوکرتم... آدرس بده جنگی خودمو می‌رسونم. خنده‌ی بلندی کرد و گفت : _ باشه الان آدرسو می‌فرستم. فعلاً! #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...و نامحسوس تند‌تند ابرو بالا انداختم. دیگه همینم مونده با این یه جا تنها شم. خلاصه که با هزار بدبختی پسره و ایل و تبارش رو رد کردیم و به خواستگاریشون جواب منفی دادیم. اینم شانسه ماعه دیگه؛ بعد عمری یه احمق پیدا شده بود منو بگیره که اونم تو زرد از آب در اومد. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  3. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...دیگه پیدا میشه بیاد زن تو شه. حرصی دستم رو از شونش کنار زد و غرید: _ یه وقت کم نیاریا! تا وقتی اکسیژن مصرف می‌کنی زر بزن. خنده‌ی بلندی کردم و بی‌حرف به اتاقم برگشتم. این‌بار بدون خستگی و با اشتیاق شروع کردم به آماده شدن. ای خدا، بالاخره منم مزدوج شدم.... #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...با نقشه وارد زندگیت بشم.... عجب اشتباهی کردم بهت پیام دادما، اَه.... ببا حالت قهر خواستم از ماشینش پیاده بشم که دستم زو گرفت و مانع شد. _ خیله خب بابا قهر نکن؛ بشین الان می‌برمت یه جای نایس تا حال و هوات عوض شه. دفعه‌ی آخرتم باشه با من اینجوری حرف می‌زنی. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  5. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌تونستم صدای نفس‌های عصبی بهزاد و فحش‌هایی که زیر ل*ب می‌گفت رو بشنوم. خدایا ازم بگذر. باور کن من انقدرا هم که نشون می‌دم آدم بدی نیستم. فقط یکم کرم دارم. کرم داشتن که بد نیست. بالاخره انسان از خاک درست شده دیگه؛ طبیعیه دو تا دونه کرم از توش در بیاد. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  6. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ..._ بیا برو اتاقت ببینم بچه! تو اگه عرضه‌ی این کارا رو داشتی که من غمی نداشتم... از جام پاشدم و با احتیاط از کنار مامان گذشتم و به اتاقم رفتم. خداوکیلی قاطی کردم. نمی‌دونم الان باید بخاطر به خیر گذشتن ماجرا خوشحال باشم یا به خاطر تخریب شخصیتی شدنم ناراحت. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  7. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...دیگه به شما مربوط نیست. ساندویچم رو نصفه نیمه همونجا ول کردم و از جام بلند شدم. _ از دیدنت خوشحال شدم مستر.... اگه به دل نشستیم که سی یو لِیتِر، ولی اگه دیگه قرار نیست همو ببینیم عزت زیاد. آخرین نگاه رو بهش انداختم و با قدم های بلند و محکم به سمت در رفتم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  8. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...رو آوردن. از خدا خواسته سریع کاغذش رو باز کردم و گ*از اول رو زدم. انگار فهمید بهونه‌ای ندارم که نگاه سرسری دیگه‌ای بهم انداخت و بی‌خیالِ سوالی که پرسید، شروع به خوردن فلافل بی‌صاحابش کرد. ک*ثافت خوردنش هم مثل آدمیزاد نبود که.... مثل دیو غذا می‌خورد. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  9. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...حقش کردم، روزی سه بار دست و پام رو م*اچ می‌کنه. چند دقیقه بعد شهرام برگشت و دوباره سر جای قبلیش نشست. نگاه خاص و گیرایی داشت. انگار که می‌خواست دار و ندارت رو بریزه روی دایره. حتی اگه گناه کار نباشی...یا ته گناهت فقط یه شرط بچگانه و یه خوشگذرونی بچگانه باشه... #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  10. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بردم سمت گوشیم. _ سلام جوجو... دیشب نشد زمان و مکان قرار رو بهت بگم. خواستم بگم اگه امروز کاری نداری ساعت یک بریم یه ساندویچی‌ای که برات آدرسش رو می‌فرستم. پایه‌ای؟ پیام رو فرستادم و دوباره روي تخت ولو شدم. آلودگی هوا هم برای خودش یه پا نعمتیه‌ها! والا... #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
بالا