#❦ققنوس_آتش❦
#پارت_130
- پس میتونم ترمیم شم! اُوِه چه خفن شدم من!
لبخندی میزند و نی پلاستیکی آبمیوهاش را در د*ه*ان میگیرد که طعم آب انبه را حس میکند. آزراء قهوهاش را سر میکشد و لیوان را روی میکوبد.
- خب؛ یه چیزی هم خوردیم حالا از وضعیت بابام بگو.
دارک آبمیوه را روی میز میگذارد و آرام...