#❦ققنوس_آتش❦
#پارت_86
میا از شدت عصبانیت و حجم خونی که به صورتش سرازیر شده بود قرمزقرمز میشود. شیشه معجون را محکم روی زمین پرت میکند و با تندی میگوید:
- میخوام تا فردا صبح درد بکشی دخترهی بیتربیت.
شیشهی معجون به هزار و یک تکه تبدیل میشود و مایع درونش هدر میرود. دارک که به شدت عصبی شده...