...یک بامداد گذشته و من هنوز هم بیدار ماندهام.
بیدارم و به سرنوشت شومم فکر میکنم. چه شد که همه چیز این چنین به هم ریخت؟ چه شد که هر شب این گونه، با چشمان خیس بیدار میمانم؟ نمیدانم! هیچی نمیدانم! تنها یک چیز را میدانم، چشم باز کردم و دیدم نیستی... .
#دلنوشتهی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان