خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...را در دل خود زنده کنم. اما اکنون، فقط با یاد تو زندگی می‌کنم، و به روزهای خوبمان فکر می‌کنم... و در این سکوت شبانه، به یاد تو و آن روزهای خوب، آواز غمگین عشق را می‌خوانم، و امیدوارم که روزی، بتوانم دوباره زندگی را با عشق تجربه کنم... #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان...
  2. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...و عشق. شاید بتوانم یاد تو را، به جای غم، به شادی تبدیل کنم. اما اکنون، تنها با خالی بودن خانه، و یاد تو زندگی می‌کنم... و در این سکوت شبانه، به یاد تو، آواز غمگین عشق را می‌خوانم، و امیدوارم که روزی، این خانه دوباره زنده شود... #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان #انجمن_تک_رمان
  3. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...خواهم ماند؟ شاید روزی، در جایی دور از این غم‌ها، دوباره همدیگر را ببینیم. شاید عشق ما، به رغم تمام جدایی‌ها، هنوز هم زنده باشد. اما اکنون، تنها با غم‌های بی‌پایان زندگی می‌کنم، و در دل شب، به یاد تو، آواز غمگین عشق را می‌خوانم... #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    کتاب در حال تایپ مجموعه اشعار فروغ فرخزاد |اثر فروغ فرخزاد

    ...کاش چون آینه روشن می شد دلم از نقش تو و خنده تو صبحگاهان به تنم می لغزید گرمی دست نوازنده تو ****** وقتی که زندگی من هیچ چیز نبود هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم باید، باید، باید دیوانه وار دوست بدارم کسی را که مثل هیچ کس نیست #مجموعه_اشعار_فروغ_فرخزاد ‌ #فروغ_فرخزاد #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...که دیگر خاکی نبود و به شل تبدیل شده بود، برداشت و چند دستمال از کیفش خارج کرد و بر روی صفحه آن کشید. دکمه پاور را به نرمی فشرد و زمانی که عکس ریچل را بر روی بک گراندش دید، زیر ل*ب زمزمه کرد: - شک داشتم که تلفن خودش باشه؛ اما با دیدن عکسش مطمئن شدم که بی‌شک تلفن خودشه! #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  6. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...نباشم چی‌کار می‌کنی؟ هویار: بلدم به دیوار خودم تکیه کنم. لبانش به پوزخند کِش می‌آید چشم می‌گیرم، تصورش هم دردناک است ر*اب*طه‌مان ر*اب*طه‌ی با دَوامی بود. بود؟ اَفکارم را پس می‌زنم و با تُنِ صدای ملایمی می‌گویم: - میری بیرون؟ با دنیا هماهنگ کنم آماده می‌شم میام. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  7. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...اشکت یه محلُ آتیش می‌زنه! هول می‌شوم. سریع از جایم بلند می‌شوم و به طرف پنجره می‌روم. در همان حین که کوچه را چک می‌کنم زیر ل*ب می‌غُرم: - جاوید! تو این‌جا چی کار می‌کنی؟ نمیگی یکی ببینه آبرو واسه من نمی‌مونه؟ می‌خوای بگن دختر حاج عبدی اون کارس پسر آورده خونه؟ #نَئِد #تَبَسُّم.جیم...
  8. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...بالا انداخت و ل*ب زد: - نمی‌ذارم نفس آسوده بکشی. برات تعریف نکردم که چطور پسرت رو به قتل رسوندم؟ عرق از سر و پیشانی اسکات می‌ریخت. در حینی که نفس‌نفس می‌زد، زبان بر لبانش کشید و با لکنت ناشی از تلاقی ترس و اضطرابی که در وجودِ بی‌وجودش بود، ل*ب زد: - خفه، خفه، ش،ش‌، شو! #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  9. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...شوکه نگاهش می‌کنم که می‌گوید: - غنیمت جنگه خانم. می‌خندم و دیوانه‌ا‌‌ی می‌گویم. همان‌طور که می‌خواهم پیاده شوم، زمزمه می‌کنم: - مراقب خودت باش. با چشمان باریکش نگاهم می‌کند و با لبخند تلخی می‌گوید: - تو مراقب خودت باش دیگه هیچ مادری تو رو به دنیا نمیاره. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  10. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...دارد به قهقه تبدیل می‌شود. را می‌گیرم از دیشب که در بین حرف‌هایمان به او گفته‌ام آن‌قدر می‌خورم که مانند زن‌های حامله شوم، برایم دست گرفته است. حتی قبل از آمدنمان هم با بچه‌ی خیالی در بطنم درگیر بود و حرف می‌زد و گاهی هم از من برای جنسیت و اسمش نظر می‌خواست. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
بالا