خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...که پسرک توسط ارواح شیطانی تسخیر شده و یک روز، تمام خانه را به آتش می‌کشد. او برخلاف میگل لبخند نمی‌زد و نمی‌خندید، وراج و بذله‌گو نبود و در جایی که بیش از دو نفر حضور داشته باشند، ظاهر نمی‌شد اما تنفر از چشم‌هایش می‌چکید؛ درست مانند چشمان روبه‌رویش! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  2. NADIYA

    درحال تایپ رمان اغواگر عنکبوت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...باید تو خائن باشی؟ با هر دو دستش صورت زیبای ون را قاب گرفت و با چشمان خیس از اشکش به دو گوی مشکی رنگ او زل زد. بغضش شکست و دانه‌های مرواریدی چشمانش باعث خیس شدن صورت زیبایش شد. - چرا می‌خوان تو رو شکنجه کنن و به قتل برسونن زمانی که می‌دونن من بی‌تو زنده نمی‌مونم؟ #اغواگر_عنکبوت #زری...
  3. NADIYA

    داستان کوتاه تسخیر دراکولا | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...و کبودش شد. گویا این‌جا مثل آن متروکه چندان هم تاریک نبود و چند جای آن چراغ‌هایی روشن بود. نگاهش حول فضای چند پنجره‌ی کوچک که چراغ آن تا این ساعت روشن مانده، چرخ خورد. چشمانش را که از فرط گریه و بی‌خوابی به قرمزی می‌زد را به‌هم فشرد و به یک باره نفسش را حبس کرد‌. #تسخیر_دراکولا #زری...
  4. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...پیدا کردم خبرتون می‌کنم. زن با خوش‌حالی شماره تلفنش را می‌نویسد و کاغذ را به حسین تحویل می‌دهد. بعد از این که حسین از رفتنش مطمئن می‌شود، یک پیامک به حاج یونس می‌فرستد. - سلام حاجی دلم براتون تنگ شده، امروز ظهر تشریف بیارید مسجد ببینمتون. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر_عاشقانه_معمایی
  5. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...کسی طالب لیلا شود. چه بهانه و دلیلی می‌توانست بیاورد و زن حراف همسایه را از خودش و اهل خانه اش دور کند؟ به سراغ یخچال می‌رود و ظرف هندوانه قاچ شده را بیرون می‌آورد و روی میز می‌گذارد. - باشه من امشب با حاجی صحبت می‌کنم، خبرش رو فردا میدم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  6. NADIYA

    درحال تایپ رمان مأموریت یک جانبه اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    ...دسته‌ی هلالی شکل درب را میان انگشتان بی‌جانش گرفت، بغضش شکست و دانه‌های مرواریدی چشمانش، باعث خیس شدن صورت زیبایش شد. خود را در آ*غ*و*ش تخت انداخت و با لجاجت اشک‌های مزاحم را از روی صورتش کنار زد و زیر ل*ب زمزمه کرد: - باید به‌جای وانگ یونگ تو رو به قتل می‌رسوندم. #ماموریت_یک_جانبه #زری...
  7. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌دونستم که این‌قدر خبیثن به هیچ عنوان سوار کشتی نمی‌شدم و به قول اون پسر، شنا می‌کردم. ترنت قهقهه‌ی بلندی سر داد و از میان خنده‌هایش ل*ب زد: - تو حرف دوک رو جدی گرفتی؟ اون همیشه از این نوع شوخی‌ها می‌کنه، پس از دستشون دلخور نباش، چون اون‌ها خیلی مهربونن. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
  8. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...شده، من ازش نمی‌پرسم کی میری، کی میایی، چرا میری، چرا نمیری. خانم رفعتی پشت چشمی نازک می‌کند و آهسته‌تر می‌گوید: - وا! خدا مرگم بده، این چه حرفیه مهری خانم جون؟ دختر مجرد نا*مح*رم توی خونه داری، باید رفت و اومد پسرت حساب، کتاب داشته باشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  9. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...تن‌اش رخنه کرده است. آخر مگر این دنیا، چه سودی برایش داشت که فکر آخر عاقبت، در دنیای دیگرش باشد؟ به تمام فکرهایی که در قلک ذهنش تلنبار شده بود، دهن کج کرد و نیشخندی مزین لبانش شد. چند رشته‌ از موهای طلایی‌اش را از جلوی ماورای دیدش کنار زد و با یک حرکت از جای برخاست. #جنون_آنی #زری...
  10. NADIYA

    درحال تایپ رمان اغواگر عنکبوت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...به اون دروغ گفت، دزدی کرد یا مرتکب اشتباهی شد، فرصت دوباره‌ای به اون نده و پس از شکنجه، اون رو به قتل برسونه. ون دیگر تعجیلی در حرف زدن نداشت. بر روی زمین نشست و با جویدن پو*ست نازک ل*بش، برای ساکت ماندن تلاش کرد، سپس پلک‌هایش را بر روی هم گذاشت و نفس عمیقی کشید. #اغواگر_عنکبوت #زری #انجمن_تک_رمان
بالا