خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...اون رو میدم به تو! این‌جا خیلی عجیبه، ولی پابلو گفت: «هیچ وقت عاشق سیلویا نبوده!» جوری رفتار کرد که انگار اون رو نمی‌شناسه! قطعاً این توهمه. با چشمان خشمگین به چشم‌هاش نگاه کردم و گفتم: - تو نه پابلویی، نه سیلویا، همین الان بگو کی هستی؟ #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی...
  2. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...آمده بود؟! بی‌اختیار روی زمین نشست و نگاه براق پناه در دیدار اول به خاطرش آمد. با او چه کرده بودند؟! لحظه‌ای نگذشت که نگاه خیس و سرخ از اشک پناه در یادش رنگ بست و کاش خدا پاک می‌کرد تمام خاطراتی که لحظه به لحظه‌اش اشک در چشم‌های پناه خانه کرده بود. #رمان_سولین #سولین #زهرا_آسبان...
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌آورد. - آهان! یادته چند روز پیش گفتی با وانت چند تا وسیله از کارگاه خیاطی آورده بود؟ باید راننده وانت رو پیدا کنیم. شاید آدرسی که وسیله‌ها رو آورده یادش باشه. این‌طوری می‌تونیم کارگاه خیاطی رو پیدا کنیم. شاید یه سرنخ مهم به دست بیاریم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر_عاشقانه_معمایی
  4. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...و نمی‌تونین از پس نگهداری یه بچه بربیاین، چرا به دنیاش میارین؟! حرف‌هایش را با حرص گفت و بدون توجه به صورت مبهوت رویا از کنارشان رفت، چه گفت؟! پناهش تشنج کرده بود؟! با او چه کرده بودند؟! ل*ب‌هایش می‌لرزید و اشک‌هایش به سرعت از هم سبقت می‌گرفتند. #رمان_سولین #سولین #زهرا_آسبان #انجمن_تک_رمان
  5. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...با یک زن خاص نبود! گاهی با خود فکر می‌کرد اگر یک‌روزی آن اتفاق شوم نمی‌افتاد الان مجبور نبود از درد بی‌خوابی رنج بکشد! اگرهم می‌خواست بخوابد صداهای‌ اطرافش این مجال را به او نمی‌دادند. حس می‌کرد همانند آدم زنده‌ای است که در تابوت خوابیده‌ اما نمرده است. #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه #انجمن_تک_رمان
  6. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...رویا خیز برد تا یقه‌ی جمشید را بگیرد. سفت دست‌هایش را دور تن ظریفش حلقه کرد و ل*ب زد: - رویا... رویا آروم باش، آروم! جمشید، خشک شده بود و به قولی انگار برق گرفته بودش. اولین تجربه‌ی ضرب دستی که صورتش را مورد عنایت قرار داده بود او را بدجور غافل‌گیر کرد بود. #رمان_سولین #انجمن_تک_رمان #زهرا_آسبان
  7. .Sarina.

    دلنوشته خاطرات|سارینا الماسی کاربر تک رمان

    ...که چرا احساس می‌کنم هیچ‌کس مانند تو مرا درک نکرده است؟ تو که مرا به حال خود رها کرده‌ای... . مگر آغوشت چه تفاوتی داشت که جز آن، هیچ‌چیز نمی‌تواند مرحم قلب دردمند من باشد؟ چه سحری خوانده‌ای که با تمام بدی‌هایت تنها خوبی‌هایت در ذهن من خاطره شده‌اند. #دلنوشته‌ی_خاطرات #سارینا #انجمن_تک_رمان
  8. .Sarina.

    دلنوشته خاطرات|سارینا الماسی کاربر تک رمان

    ...من مجنون؛ زمزمه‌ای که هیچ گاه به گوش تو نخواهد رسید. یک آرزو هم می‌تواند باشد؛ آرزویی که جای آن که پشت شمع تولد زیر ل*ب برای نمایش بر زبان بیاورم؛ با دیدن تصویر زیبایت، با هر تپش قلبم به خداوندی برسانم که می‌تواند توی بی‌رحم را به بازگشت راضی کند. #دلنوشته‌ی_خاطرات #سارینا #انجمن_تک_رمان
  9. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...کاری که می‌تونن بکنن، در آوردن چشم‌هاته! - محافظت، اصلاً می‌تونه من رو ببینه؟ - آره، اون یک خون‌آشام هست و انسان نیست. - اصلاً قابل اعتماده؟ -سال‌هاست که بهم خدمت کرده، قطعاً قابل اعتماده. من قبول کردم تا با محافظ مورد اعتماد آریس برم. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی...
  10. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...و رفت‌. من پتو رو کشیده بودم سرم و روی اون تخت دو نفره گریه می‌کردم‌. پابلو چیزی بود که هر روزم رو با رویای داشتنش سپری می‌کردم. رویایی که توش اون من رو می‌دید و بهم لبخند می‌زد. رویایی که توش تک‌تک لحظه‌های زندگیم رو باهاش می‌گذروندم. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان...
بالا