• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

Usage for hash tag: انجمن_تک_رمان

ساعت تک رمان

  1. امی

    داستان کوتاه تسخیر دراکولا | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...یه قدم هم برداریم رو نداریم. چطوره که با استاد صحبت کنیم تا از این پیشنهاد صرف نظر کنه؟ ایویلن، نیشخند موذیانه‌ای زد و با شیطنت خاصی ل*ب ورچید: - به ترسش توجه‌ای نکنین. در واقع به هیجانش می‌ارزه. کلوئی، نیشخندی زد و گفت: - به هیجانش نمی‌ارزه چون جونمون در خطره! #تسخیر_دراکولا #زری #انجمن_تک_رمان
  2. Paryzad

    کتاب در حال تایپ مجموعه اشعار فروغ فرخزاد |اثر فروغ فرخزاد

    ...با چشم هایم: تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم می آیم می آیم و آستانه پر از عشق می شود و من در آستانه به آنها که دوست می دارند و دختری که هنوز آنجا در آستانه پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد #مجموعه_اشعار_فروغ_فرخزاد ‌ #فروغ_فرخزاد #انجمن_تک_رمان
  3. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...اهمیت داشت؟ غرولند‌های مردمی که از کنارشان با سرعت رد میشد یا پله‌هایی که دوتا یکی پایین می‌آمد تا خودش را به زیرزمین برساند؟ این عجله، حتی اگر به قیمت توبیخش از طرف تیم حراست بیمارستان تمام میشد، ارزشش را داشت تا ثابت کند که آن‌ها، اشتباه کرده‌اند. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  4. ..Monella..

    درحال تایپ چَشم‌زخم خورده|اثر vahedi کاربر انجمن تک رمان

    ...گفت: - عیبی نداره مادر! بعداً غدات رو می‌خوری. بخواب این سرما از بدنت بیوفته. یک‌باره در خونه باز شد و زهرا و لیلا و فاطی وارد خونه شدن و سلام دادن که دا با تشری بهشون گفت: - کم سر و صدا کنید! محمد خوابه! بعد صداها کم‌کم برام محو، تاریک و ساکت می‌شدن. #انجمن_تک_رمان #چشم_زخم_خورده #فاطمه_واحدی
  5. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو دارن. نفس عمیقی کشید و ل*ب‌هایش را به دندان گرفت. با نگاه بی‌روحش، سرتاپای الکساندرا را از نظر گذراند و قبل از آن که منتظر جوابی از طرف او باشد، اضافه کرد: - من دومینیکام؛ دخترخوانده‌ی شوهرتون. ۱. اشاره به تابلوی « اولگای مقدس » اثر میخائیل نستروف #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  6. امی

    درحال تایپ رمان اغواگر عنکبوت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...و سراپای دال را از زیر نظر گذراند و پس از اندکی مکث، گفت: - از نظر من که خیلی بهت میاد، نظر خودت چیه؟ سرش را پایین انداخت و با جویدن پو*ست نازک ل*بش، برای ساکت ماندن تلاش کرد؛ زیرا هیچ نظری راجع به لباس و نوع پوشش امروزش نداشت، پس سکوت کردن گزینه‌ی مناسبی بود. #اغواگر_عنکبوت #زری #انجمن_تک_رمان
  7. Lidocaine

    درحال تایپ رمان دنبال کننده| Lidocaine کاربر انجمن تک رمان

    ...فراتر از تنفر باشد. اما جذابیت این جنگل؛ نمی‌توانم از این‌جا و رنگش متنفر باشم! واقعا زیباست. فراتر از حد تصور طبیعی هر آدمیست. برکه‌ی کوچک کنارم پر از نیلوفر است‌. سنجاقک، غورباقه، جیرجیرک، ماهی‌، یک خرگوش زیبا با چشمان درشت، البته بسیار هم ترسو. #رمان_دنبال‌کننده #اثر_محیا_عزیزی #انجمن_تک_رمان
  8. Aby

    در حال پیشرفت رمان قرارداد ناگسستنی با شیطان | Aby کاربر انجمن تک رمان

    ...رقت‌انگیز! با حس بغض و خفگی، بعد از به یادآوردن دوباره‌ی خاطراتی که آن‌ها را در اعماق ذهنش چال کرده بود، به دیوار سیمانیِ خیس چنگ انداخت و بدون توجه به دردی که در دستش پیچید، از جایش بلند شد. از خشکی گلویش سرفه‌ای کرد و چشمانش را بست. #رمان_قرارداد_ناگسستنی_با_شیطان #آبی«زینب.م»...
  9. Lidocaine

    درحال تایپ رمان دنبال کننده| Lidocaine کاربر انجمن تک رمان

    ...صدای غرش و رعد و برق آسمان، برق از سرم می‌پراند. نگاهی به حیاط می‌اندازم. این سگ باز هم غیب شده است. حیف شد! می‌توانست استخوان‌های این ماهی بیچاره را بخورد. بعد از خوردن ماهی، با خستگی تمام روی تخت زوار در رفته که صدای جیرجیرک می‌دهد باز می‌شوم‌. #رمان_دنبال‌کننده #اثر_محیا_عزیزی #انجمن_تک_رمان
  10. Lidocaine

    درحال تایپ رمان دنبال کننده| Lidocaine کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کنم و می‌لرزم. همه‌جا سفید پوش است؛ سفید پوش برف؛ درخت پیر حیاط خم شده و برف سفید روی شانه‌اش سنگینی می‌کند. به پتوی سفید رنگ روی مبل چنگ می‌زنم، آن را دور خودم می‌پیچم، آرام به سمت در می‌روم، صدای تق‌تق کفش‌هایش نشان از این است که پشت در ایستاده. #رمان_دنبال‌کننده #اثر_محیا_عزیزی...
بالا