خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. .Sarina.

    کتاب در حال تایپ کتاب دنیای سوفی|یوستین گردر

    ...از سبیل سفیدش گرفته تا دم جنبنده انتهای ب*دن براقش یکپارچه انرژی بود. گربه نیز در باغ بود ولی ابداً مانند سوفی متوجه هستی خود نبود. همین که سوفی به موجودیت خویش اندیشید این فکر به مغزش راه یافت که وجودش دائمی نیست با خود گفت حال در جهانم، ولی روزی دیگر اینجا #دنیای_سوفی #سارینا #انجمن_تک_رمان
  2. .Sarina.

    دلنوشته خاطرات|سارینا الماسی کاربر تک رمان

    ...چه شد آن همه قول قرار؟ مگر نگفته بودی هیچ گاه ترکم نمی‌کنی؟ مگر نمی‌گفتی آغوشت خانه‌ی ابدی من خواهد بود؟ مگر تو نبودی که نمی‌گذاشتی غمی در دلم بنشیند؟ لعنتی! دلیل باریدن چشم‌های من در این لحظه، تنها خودت هستی. مگر مرد هم زیر عهدش می‌زند؟ پس چرا تو زدی؟ #دلنوشته‌ی_خاطرات #سارینا...
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...روزه رفتم مشهد، جات خیلی خالی بود. علی پکر می شود. - بی‌معرفت یه زنگ می‌زدی، خبر می‌دادی. من که باهات نمی‌اومدم اما... . حسین دستی روی شانه‌اش می‌گذارد. - غصه نخور، دفعه‌ی بعد با هم میریم. باور کن دلم خیلی گرفته بود به این سفر نیاز داشتم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  4. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...رفتنش نگاه می‌کند، در دلش می‌گوید: - بیچاره محسن! اگه بودش هر دو چه‌قدر خوش‌بخت بودند. به انتخاب برادرش غبطه می‌خورد. سینی را روی میز ناهار خوری می‌گذارد. و لقمه‌ای از کتلت و سبزی خوردن در دهانش می‌گذارد. عطر خوش غذا به دهانش مزه می‌کند. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  5. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...اشتباه گرفته. نباید به مردم تهمت بزنیم. بعد رو می کند به مرد و می‌گوید: - آقا شما هم اگه نمازت رو خوندی پا شو برو غائله بخوابه. مرد از جا بلند می‌شود و با پررویی می‌گوید: - اگه نخوام برم چی میشه؟ یعنی حق ندارم توی خونه‌ی خدا بیشتر بمونم؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  6. .Sarina.

    کتاب در حال تایپ کتاب دنیای سوفی|یوستین گردر

    ...کوچک و دهانش کمی گشاد بود مردم به او میگفتند گوشهایش هم خیلی نزدیک چشمهایش بود و از همه بدتر موهای صافش بود که کاریش نمی شد کرد. گاهی پدرش گیسوان او را نوازش میکرد و او را دختر موبور میخواند که نام قطعه ای موسیقی از کلود دیوسی بود. صدای پدر از جای گرم بلند می شد #دنیای_سوفی #سارینا...
  7. .Sarina.

    کتاب در حال تایپ کتاب دنیای سوفی|یوستین گردر

    ...اینها را برایش خریده بودند که از تنهایی درآید چون مادرش تا دیر وقت کار میکرد و پدرش هم که اغلب از خانه دور بود و اقیانوسها را می پیمود. سوفی کیف مدرسه اش را انداخت زمین و غذای گربه را در کاسه ای پیشش گذاشت. روی صندلی آشپزخانه نشست نامه مرموز هنوز در دستش بود. #دنیای_سوفی #سارینا...
  8. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...دوناتا چشمان قیرگونه‌اش را در حدقه چرخاند و از لای دندان‌‌های کلید شده‌اش غرید: - تا الان هم اشتباه کردم که در این حد به سؤال‌هات جواب دادم. هنوز از اولین پله بالا نرفته بود که بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و لبخند مرموزی بر ل*ب طرح زد و گفت: - بفرما داخل! #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  9. NADIYA

    داستان کوتاه جکسون و آقای اسمیت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...پایین انداخت و با لکنتی که ناشی از تلاقی هم‌زمان ترس و درد در وجود بی‌وجودش بود، گفت: - من... من... نن... نه... چیزی... چیزی... نن... نگفتم. ناخودآگاه، یک تای ابروان شلاقی‌‌اش بالا پرید و با لبخندی که گوشه‌ی لبانش طرح بست، ترس همانند روح از تن ملین جدا شد. #جکسون_و_آقای_اسمیت #زری...
  10. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...روی مخش رژه می‌رفت. تلفن را از جیب کتش خارج کرد و وارد پیام‌رسان شد و آدرس را زیر ل*ب خواند. تلفن را بر روی صندلی گذاشت و میان ماشین‌ها لایی کشید. دستی بر روی صورت تیغ کشیده‌اش کشید و زیر ل*ب زمزمه کرد: - اسکات، فکر کنم تو هم مثل پسرت دوست داری که به دست من به قتل برسی. #جنون_آنی #زری...
بالا