خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...توی عمرم دیده بودم، داشتی با رویاهای من زندگی می‌کردی... . در همان حال، با بی‌قیدی خندید و نگاهش را بالا کشید. - اون‌ها از من، یه گنجشک دم‌دستی ساختن و از تو به عنوان یه نجیب‌زاده، یه افسر پر افتخار! برای این که ازت متنفر باشم، همین‌قدر کافی نیست؟ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    درحال تایپ من با تو مجنون شدم| اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    ...شده؟ شانه‌ای بالا انداخت و به طرف حیاط عمارت گام نهاد‌. به‌قدری باران شدید می‌بارید که گویا دانه‌های تگرگ یا برف بودند که از آسمان به زمین فرود می‌آمدند. در حینی که می‌دوید، دستش را بر روی دامن مشکی‌رنگش نهاد و با صدای بشاشی ل*ب زد: - گلی، گلی دخترم کجایی تو؟ #من_با_تو_مجنون_شدم #زری...
  3. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...پابلو برمی‌گرده؟ یادمه اول که به این‌جا اومده بود خیلی افسرده بود معلوم نبود تو اون خونه چقدر سختی کشیده و حالا باید برگرده به مکانی که هربار که یادش می‌اومد حالش بد میشد. اگه پابلو بره من چیکار کنم؟ حالا دیگه کاملاً به بودنش عادت کردم. #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی...
  4. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...گربه بدو‌بدو به سمت مامانش دوید یکم مامانش رو ل*ی*سی زد بعد اون هم شروع کرد از غذاهای اون‌جا خورد. اون روز اون مکان اون اتفاق درحالی که من غرق در نگاه کردن به اون صح*نه بودم، باعث شد گوشه‌های قلبم این شروعی باشه برای دوست داشتن پابلو. #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان
  5. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...سرگرمی روزانه‌ات فکر کردن بهش و نگاه کردن به اونه، نگرانشی و همین‌طور می‌خوای اون رو به سمت درست زندگی هدایت کنی، مثل یک کلبه‌ی تاریک چون نوری وجود نداره اون نمی‌تونه تو رو ببینه و تو آرزو می‌کنی مثل نور بودی و از چشم اون پنهان نبودی. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی...
  6. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...فکر می‌کنم. آیا آنجا، در دوردست‌ها، تو هم به یاد من هستی؟ یا زمان تمام شده است؟ شاید روزی دوباره همدیگر را ببینیم، و با یک ب*وسه، تمام حسرت‌ها را جبران کنیم. تا آن روز، من با این حسرت زندگی می‌کنم، و در دل، امیدی دارم به بازگشت تو. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان #انجمن_تک_رمان
  7. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...فکر می‌کنی؟ یا تنها من هستم که در این دلتنگی‌های بی‌پایان غرق شده‌ام؟ شاید روزی دوباره همدیگر را ببینیم، و این دلتنگی‌ها، به یادگاری از عشق عمیق ما تبدیل شوند. تا آن روز، من با این احساس زندگی می‌کنم، و در دل، امیدی دارم به بازگشت تو. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان #انجمن_تک_رمان
  8. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...روزی، این دردها به یادگاری تبدیل شوند، و ما با هم، در آ*غ*و*ش عشق، به زندگی ادامه دهیم. زخم‌های تازه، شاید نشانه‌ای از عشق عمیق‌تر باشند. و من همچنان به جستجوی تو ادامه می‌دهم، تا روزی که این زخم‌ها، به یادگارهای زیبای عشق تبدیل شوند. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان #انجمن_تک_رمان
  9. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...اما هنوز امید دارم، که شاید روزی در میان این شلوغی‌ها، چشمانت را دوباره ببینم. و در آ*غ*و*ش تو، تمام این دردها را فراموش کنم. جستجوی تو، هر روز ادامه دارد. تا زمانی که دوباره در کنار هم باشیم، و این جدایی را به خاطره‌ای دور تبدیل کنیم. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #زخم_های_پنهان...
  10. .Sarina.

    دلنوشته خاطرات|سارینا الماسی کاربر تک رمان

    پس چرا نیستی؟ چرا نمی‌آیی و نمی‌پرسی این بار دلیل اشک ریختنم چیست؟ چرا نمی‌گویی که دیگر اجازه نمی‌دهی کسی مرا آزار دهد؟ البته؛ اگر الان بودی... این طور دیوانه‌وار اشک نمی‌ریختم و از دنیا متنفر نبودم. #دلنوشته‌ی_خاطرات #سارینا #انجمن_تک_رمان
بالا