• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

Usage for hash tag: انجمن_تک_رمان

ساعت تک رمان

  1. Aedan

    کتاب در حال تایپ کتاب وقتشه ساکت شی| اثر سال بلو

    ...از آن بازگردانده شوم از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که انگشت میانی ام مشکلی پیدا کرده است و به درستی عمل نمی کند. احتمالا مفصل آن از کار افتاده بود و به همین دلیل مثل حلزون پیچ خورده بود. این هم شکنجه ی دردناک دیگری در زندگی من بود. #وقتشه_ساکت_شی #سال_بلو #آرین_اسدی #بنفشه_جعفر #انجمن_تک_رمان
  2. Aedan

    کتاب در حال تایپ کتاب وقتشه ساکت شی| اثر سال بلو

    ...نه چندان پرپشت و از لحاظ جسمی با اندامی غیر معمول و قوزی که او را تا حدی شبیه به یک شتر کرده بود، هستم. اگر توانستید آقای شامونت را در آن روزها به یاد بیاورید، پس حتما اکنون در سنین پیری باید او را ببینید که به چه وضعی در آمده است. #وقتشه_ساکت_شی #سال_بلو #آرین_اسدی #بنفشه_جعفر #انجمن_تک_رمان
  3. Aedan

    کتاب در حال تایپ کتاب وقتشه ساکت شی| اثر سال بلو

    ...بیشتری ببخشد. او اعتقاد دارد که برای هر انسانی زندگی دوباره یی وجود دارد میگوید اگر باور نداری صبر کن تا خودت یک روز ببینی. البته آدمی مثل من که دهه ی هفتم زندگی اش را می گذراند، نمی تواند به راحتی چشماش را روی چنین مسائلی ببندد. #وقتشه_ساکت_شی #سال_بلو #آرین_اسدی #بنفشه_جعفر #انجمن_تک_رمان
  4. Aedan

    کتاب در حال تایپ کتاب وقتشه ساکت شی| اثر سال بلو

    ...مقتدر و چیره دست معرفی مینماید در کل در هم آمیختگی رفتار شناسی و روان شناسی او را در مسیری بی دردسر قرار می دهد تا خیلی از عقایدش را در لفافه یی از عبارات چندلایه بیان نماید بدون این که از مسیر اصلی خود یعنی داستان نویسی خارج شود. #وقتشه_ساکت_شی #سال_بلو #آرین_اسدی #بنفشه_جعفر #انجمن_تک_رمان
  5. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...پسرم، مراقب باش سرت را بر باد ندهی. و به دنبال حرفش فورا بیرون رفت و حتی فرصت فکر کردن را به من نداد، بر تخت نشستم و با اخم بر جای خالی مادر زل زدم این حرفش چه معنی می‌داد؟ #دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام حالا که تا اینجا اومدی نظر نشه فراموششjr2z https://forums.taakroman.ir/threads/28281/
  6. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...رنگ گل از گلم شکفت و با خوشحالی ملافه را برداشتم، سرم را بلند کردم‌ و فراز را دیدم که با تعجب نگاهش میان من و رخت‌ها در گردش است با تعجب ل*ب زد: - این‌ها چه هستند؟! خنده بی‌صدایی کردم و در حالی که ملافه را تکان می‌دادم گفتم: - رخت، بهانه‌ای برای خارج شدن از خانه! #دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان...
  7. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...دلیل نمی‌شود چون من عاشق تو هستم تو نیز عاشق من باشی. به قصد رفتن بلند شد که رعد و برق وحشناکی زد و باران شروع به باریدن کرد، اما او بی‌توجه راه خروج را در پیش گرفت. خوشحال میشم با نظرتون بهم انگیزه بدید Dj): https://forums.taakroman.ir/threads/28281/ #دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام
  8. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...زانویش نشست با دست موهای پناه که صورتش را پوشانده بود را کناری زد و با نگرانی که در کلمه‌هایش بی‌داد می‌کرد گفت: - پناهم، یکی یدونم، دخترکم ببخش که سپهر این حرف‌ها رو بهت زد، ببخش که ناراحتت کرد، ببخش که روز اول حضورت تو خونه این‌جوری برات رقم خورد! #زهراـ‌آسبان #رمان‌ـ‌سولین #انجمن_تک_رمان
  9. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...غم‌انگیز سفارت دیدم! من در اون روز، کسی رو ملاقات کردم که مطمئناً گزینه‌‌ی خوبی برای همراهی ژنرال بود... . میگل، با نادیده گرفتن نگاه خیره‌ی اطرافیانش، به لبخندش عمق بیشتری بخشید و ادامه داد: - کسی که به اسم وظیفه، حق زندگی رو از افرادش سلب می‌کنه! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  10. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...که در جریان بود، گفت: - شناختن اون آدم چه فایده‌ای براتون داره؟ پوزخندزنان، بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و به میگل نگاه کرد. در همان حال، سرتاپایش را از نظر گذراند و با لحن تلخی ادامه داد: - از الآن تا هروقت که بخواید، می‌تونید بهش زل بزنید! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
بالا