خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...داد. دختر به شیشه نزدیک شد. پسر جوانی پشت‌ آن نشسته بود، به عقب ماشین نگاه کرد، چند نفری‌ هم عقب نشسته بودند؛ ترسید، عقب رفت. دو نفر از آن‌ها پیاده شدند‌ تا او را به‌ زور سوار ماشین کنند. دختر جوان آن‌قدر ترسیده بود‌ که حتی نمی‌توانست فریاد کمک سر دهد. #آنتروس #انجمن_تک_رمان...
  2. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    مقدمه خداوند حذف می‌کند، جایگزین می‌کند، هدیه می‌دهد، چیزی را در عوض می‌گیرد؛ اما هرگز یادش نمی‌رود جبران کند! آن‌چه در آینده برایت مقرر کرده، بزرگ‌تر از چیزی است که از دست داده‌اید. تقدیم به مادرم و عزیزانم. #آنتروس #انجمن_تک_رمان #آیناز_فرزند_ماه
  3. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...مکالمه هنگام شب پدر پابلو به خونه برگشت و سریع به اتاق نامادری رفت و درب رو باز کرد. نامادری روی تخت نشسته بود. تعجب کردش و از جاش بلند شد و گفت: - چی شما رو به این سمت کشونده؟ نکنه متوجه شدید که من بی‌گناهم و اومدین تا عذرخواهی کنید؟ #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان...
  4. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنارم گذشت. پس یعنی پابلو هنوز زنده‌ست، باید چکش کنم؟ دستم رو روی پیشونی سرد و یخی پابلو گذاشتم و نور عمیقی به سرش تابوندم. متوجه شدم که زنده‌ست؛ ولی زیاد وقت برای نجاتش ندارم. اون بین هشت تا ده دقیقه‌ی دیگه جون خودش رو از دست میده. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  5. آینازفرزندماه

    درحال تایپ رمان آنتروس| آینازفرزندماه کاربر انجمن تک رمان

    ...فردی برای عشق شیطانی‌اش با همگان می‌جنگد! داستان عشق‌ بین او و معشوقش شهره‌ی شهر گشته! اهریمنان سدی برای آن دو ساخته‌اند! اما خداوند هم می‌داند که شیطان‌هم روزی عاشق می‌شود. سرانجام ستیز آن دو برای سرنوشت عشق بی پایانشان چه خواهد شد؟ زئوس همه چیز را می‌داند! #آنتروس #آیناز_فرزند_ماه...
  6. NADIYA

    درحال تایپ رمان مأموریت یک جانبه اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    ...قطره‌ی سرکش اشکی از گوشه‌ی چشمان دایسی چکید و بر روی گونه‌ی سرد و گلگونش افتاد. آبرو دستش را بر روی گلوی دایسی قرار داد و در حینی که فشار می‌داد، به ادامه‌ی حرفش افزود: - دختر می‌کشمت، به جان دخترم می‌کشمت، حرف بزن و بگو که کی و چطوری وانگ یونگ به قتل رسید؟ #ماموریت_یک_جانبه #زری #انجمن_تک_رمان
  7. Gemma

    درحال تایپ رمان دِلیما | Gemma کاربر انجمن تک رمان

    ...ناشناس، چه می‌کنم؟ از جایم بلند می‌شوم و کتاب نوبادی‌ام را در آ*غ*و*ش می‌گیرم. تا آخر مسیر می‌روم، صدایی از او نمی‌شنوم. حتی در آن حد شجاع نیستم که سر برگردانم و حالت نگاهش را دریابم. چه انتظار بالایی از مرد تصویرم داشتم، انتظار داشتم بگوید نروم. چه پرتوقع شده‌ام. #رمان_دلیما #نگین_حلاف...
  8. Gemma

    درحال تایپ رمان دِلیما | Gemma کاربر انجمن تک رمان

    ...مانند ماه نور را بازتاب می‌کند. لباسی همانند لباس من به تن دارد و دستانش در جیب‌های شلوارش پنهان‌اند. خیرگی گستاخانه‌ام بدون آن‌که بدانم، بیش از پنج ثانیه به طول می‌انجامد؛ زیرا که تصویرش از مقابل چشمانم محو می‌شود و گرمای حضورش را، درست در کنارم درمی‌یابم. #رمان_دلیما #نگین_حلاف #انجمن_تک_رمان
  9. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...لبخند عریضش، چاقو را درون میز فرو کرد. دستانش را به تاج تراش‌خورده‌ی آن تکیه داد و پرسید: - چطور از اعتبار این وصیت‌نامه مطمئن بشم، وقتی که شاهدهامون رو بدون این که به این‌جا برسن، از دست دادیم؟! قهقهه‌ی بی‌پروایش، سکوت راهروی طبقه‌ی هشتم را شکاند. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  10. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...پارسال که توی کوچه دعوا شده بود، خانم رفعتی گفت طلبکار داریم، من بهتون نگفتم، قضیه ن*ا*موسی بوده ازش شکایت کرده بودن. مهری خانم با ناراحتی سر تکان می‌دهد. - شاید با خودش فکر کرده یه دختر نجیب و مؤمن برای پسرش می‌گیره تا پسرش سر به راه بشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
بالا