خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دلنوشته خاطرات|سارینا الماسی کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع .Sarina.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 17
  • بازدیدها 294
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
دلنوشته: خاطرات
نویسنده: سارینا الماسی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه: شب که فرا می‌رسد؛ خاطراتت به سراغم می‌آیند و مرا همانند سیاهی دربر می‌گیرند.
خاطرات زیبایی که هیچ‌گاه باورم نمی‌شد روزی خاطره بشوند! مهربانی‌هایت که هیچ‌گاه فکرش هم به ذهنم نمی‌رسید تبدیل به خنجری زهرآلود در قلب من بشوند.
خاطراتت، مانند خوره به جانم افتاده و زندگی‌ام را به سیاهی کشانده است... .
کد:
دلنوشته: خاطرات
نویسنده: سارینا الماسی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه: شب که فرا می‌رسد؛ خاطراتت به سراغم می‌آیند و مرا همانند سیاهی دربر می‌گیرند.
خاطرات زیبایی که هیچ‌گاه باورم نمی‌شد روزی خاطره بشوند! مهربانی‌هایت که هیچ‌گاه فکرش هم به ذهنم نمی‌رسید تبدیل به خنجری زهرآلود در قلب من بشوند.
خاطراتت، مانند خوره به جانم افتاده و زندگی‌ام را به سیاهی کشانده است... .
#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
دلتنگ خاطراتی گشته‌ام که نمی‌دانم بازی بی‌رحمانه‌ی سرنوشت، چه زمانی آن‌ها را به یک خاطره تبدیل کرد. مگر می‌شود حس لمس دست‌های مردانه‌ی تو، خاطراتی بیش نباشند و عطر شیرینت که هنوز هم در مشامم است؛ مال گذشته باشد؟ مهربانی‌هایت چه؟ آن‌ها هم خیال‌های واهی مغزم هستند که هنوز هم فراموششان نکرده است؟
دل و دین و ایمانم که ربوده شده است چه؟ حکم باقی اتفاقات برایش صادر می‌شود؟

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
دلتنگ خاطراتی گشته‌ام که نمی‌دانم بازی بی‌رحمانه‌ی سرنوشت، چه زمانی آن‌ها را به یک خاطره تبدیل کرد. مگر می‌شود حس لمس دست‌های مردانه‌ی تو، خاطراتی بیش نباشند و عطر شیرینت که هنوز هم در مشامم است؛ مال گذشته باشد؟ مهربانی‌هایت چه؟ آن‌ها هم خیال‌های واهی مغزم هستند که هنوز هم فراموششان نکرده است؟ 
دل و دین و ایمانم که ربوده شده است چه؟ حکم باقی اتفاقات برایش صادر می‌شود؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
آیا عاشقانه‌های نجوا گونه‌ات که پروانه‌هایی رنگی را در قلب من به پرواز درمی‌آوردند، همان زمزمه‌های پر معنا که تنها ماه میان شب‌های تار من بودند؛ تنها توهماتی هستند که مغز بداهه پرداز من، در رویاهایم به جلوی چشمانم می‌آورد؟

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
آیا عاشقانه‌های نجوا گونه‌ات که پروانه‌هایی رنگی را در قلب من به پرواز درمی‌آوردند، همان زمزمه‌های پر معنا که تنها ماه میان شب‌های تار من بودند؛ تنها توهماتی هستند که مغز بداهه پرداز من، در رویاهایم به جلوی چشمانم می‌آورد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
«بیا تا با یکدیگر خاطره سازی کنیم.»
لعنت به این جمله! از ته دلم می‌گویم؛ مطمئنم همین جمله‌ی اشتباه بود که این‌گونه روزهایم را سرد و تاریک کرده است.
به راستی که چرا فرهنگ لغاتمان تا به این‌ حد مشکل دارد؟ خاطره‌های تو، همان چیزهایی هستند که مغزم را روز و شب به فکر وادار می‌کنند.
چرا هیچ‌گاه به معنای سخنی که می‌گوییم دقت نمی‌کنیم؟ چرا به جای این جمله، نگفتیم: «بیا تا آینده‌مان را با یکدیگر بسازیم.»

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
«بیا تا با یکدیگر خاطره سازی کنیم.» 
لعنت به این جمله! از ته دلم می‌گویم؛ مطمئنم همین جمله‌ی اشتباه بود که این‌گونه روزهایم را سرد و تاریک کرده است. 
به راستی که چرا فرهنگ لغاتمان تا به این‌ حد مشکل دارد؟ خاطره‌های تو، همان چیزهایی هستند که مغزم را روز و شب به فکر وادار می‌کنند. 
چرا هیچ‌گاه به معنای سخنی که می‌گوییم دقت نمی‌کنیم؟ چرا به جای این جمله، نگفتیم: «بیا تا آینده‌مان را با یکدیگر بسازیم.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
گاهی؛ با خود می‌اندیشم که آیا به راستی، آن عشقی که در دوران کودکی، با دیدن فیلم‌ها انتظارش را می‌کشیدم؛ همین احساس مذخرف بود؟
در آن زمان، فکر می‌کردم این احساس، از هر عسلی شیرین‌تر است؛ اما... .
اما این احساس پوچ و سرد، به هیچ وجه شیرین نیست! غمی بی‌پایان است که هر روز، بیش از روز قبل در آن فرو می‌روی.
این غم، با یادآوری خاطرات زیبایش، خنجری به سمت قلب نیمه‌جانت پرتاب می‌کند و با اشک‌هایی که به یاد او از چشم‌هاین می‌چکد، تو را در سیلی از این اشک‌ها غرق و نابود می‌سازد.
هرچه برای خروج از باتلاق تاریکی، دست و پا بزنی؛ بیش از قبل در مرداب احساسات پوچ و تهی‌ات غرق می‌شوی.
می‌دانی قسمت تلخ این حقیقت، چیست؟ آن قسمتی که به نبودنت اشاره دارد؛ آن قسمتی که هرچه دستم را به انتظار کمک تو بیرون نگه دارم، انگشتانم در انگشت‌هایت گره نمی‌خورند و مرا از دردسر بیرون نمی‌کشی.
آری! کمک‌هایت هم خاطره‌ای بیش نیستند... .

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
گاهی؛ با خود می‌اندیشم که آیا به راستی، آن عشقی که در دوران کودکی، با دیدن فیلم‌ها انتظارش را می‌کشیدم؛ همین احساس مذخرف بود؟ 
در آن زمان، فکر می‌کردم این احساس، از هر عسلی شیرین‌تر است؛ اما... . 
اما این احساس پوچ و سرد، به هیچ وجه شیرین نیست! غمی بی‌پایان است که هر روز، بیش از روز قبل در آن فرو می‌روی. 
این غم، با یادآوری خاطرات زیبایش، خنجری به سمت قلب نیمه‌جانت پرتاب می‌کند و با اشک‌هایی که به یاد او از چشم‌هاین می‌چکد، تو را در سیلی از این اشک‌ها غرق و نابود می‌سازد. 
هرچه برای خروج از باتلاق تاریکی، دست و پا بزنی؛ بیش از قبل در مرداب احساسات پوچ و تهی‌ات غرق می‌شوی. 
می‌دانی قسمت تلخ این حقیقت، چیست؟ آن قسمتی که به نبودنت اشاره دارد؛ آن قسمتی که هرچه دستم را به انتظار کمک تو بیرون نگه دارم، انگشتانم در انگشت‌هایت گره نمی‌خورند و مرا از دردسر بیرون نمی‌کشی. 
آری! کمک‌هایت هم خاطره‌ای بیش نیستند... .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
با چشم‌هایی خیس، به عکست چشم دوخته‌ام. تنها چیزی که از تو برای قلبم باقی مانده، تنها همین تصویر است.
پس چه شد؟ چه شد آن همه قول قرار؟ مگر نگفته بودی هیچ گاه ترکم نمی‌کنی؟ مگر نمی‌گفتی آغوشت خانه‌ی ابدی من خواهد بود؟ مگر تو نبودی که نمی‌گذاشتی غمی در دلم بنشیند؟
لعنتی! دلیل باریدن چشم‌های من در این لحظه، تنها خودت هستی.
مگر مرد هم زیر عهدش می‌زند؟ پس چرا تو زدی؟

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
با چشم‌هایی خیس، به عکست چشم دوخته‌ام. تنها چیزی که از تو برای قلبم باقی مانده، تنها همین تصویر است. 
پس چه شد؟ چه شد آن همه قول قرار؟ مگر نگفته بودی هیچ گاه ترکم نمی‌کنی؟ مگر نمی‌گفتی آغوشت خانه‌ی ابدی من خواهد بود؟ مگر تو نبودی که نمی‌گذاشتی غمی در دلم بنشیند؟ 
لعنتی! دلیل باریدن چشم‌های من در این لحظه، تنها خودت هستی. 
مگر مرد هم زیر عهدش می‌زند؟ پس چرا تو زدی؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
پس چرا نیستی؟ چرا نمی‌آیی و نمی‌پرسی این بار دلیل اشک ریختنم چیست؟ چرا نمی‌گویی که دیگر اجازه نمی‌دهی کسی مرا آزار دهد؟
البته؛ اگر الان بودی... این طور دیوانه‌وار اشک نمی‌ریختم و از دنیا متنفر نبودم.

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
پس چرا نیستی؟ چرا نمی‌آیی و نمی‌پرسی این بار دلیل اشک ریختنم چیست؟ چرا نمی‌گویی که دیگر اجازه نمی‌دهی کسی مرا آزار دهد؟ 
البته؛ اگر الان بودی... این طور دیوانه‌وار اشک نمی‌ریختم و از دنیا متنفر نبودم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
نمی‌دانم چرا؛ همان افرادی که در زمان بودنت، همراهم بودند؛ در این زمان که نیستی هم کنارم هستند!
افراد بیشتری آمده‌اند؛ اما... چرا احساس می‌کنم روز به روز، بیشتر درون سیاهچاله‌ی تنهایی فرو می‌روم؟ مگر می‌شود یک نفر تا به این حد در زندگی دیگری تأثیر بگذارد که تو گذاشته‌ای؟ تا به حدی که بدون تو، حس مرگ به من دست داده است.

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
نمی‌دانم چرا؛ همان افرادی که در زمان بودنت، همراهم بودند؛ در این زمان که نیستی هم کنارم هستند! 
افراد بیشتری آمده‌اند؛ اما... چرا احساس می‌کنم روز به روز، بیشتر درون سیاهچاله‌ی تنهایی فرو می‌روم؟ مگر می‌شود یک نفر تا به این حد در زندگی دیگری تأثیر بگذارد که تو گذاشته‌ای؟ تا به حدی که بدون تو، حس مرگ به من دست داده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
آری محبوبم! دوری از تو بیشترین تشبیه به مرگ روحم را دارد. می‌دانی که؟ پس از مرگ جسم، روح آزادی می‌یابد و پوسیده شدن جسم، آزاری به روح نخواهد رساند؛ اما مرگ روح... جسم را نابود می‌کند! جدی می‌گویم.
برایت آرزو می‌کنم هیچ گاه نتوانی جملاتم را درک کنی. هیچ گاه نفهمی این که قلبت هنوز هم بتپد و درون دنیا چشم بگشایی؛ اما روحت مرده باشد، چه حس و حالی دارد. این که با تمام وجودت خواستار پایان و محکوم به ادامه دادن باشی.

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
آری محبوبم! دوری از تو بیشترین تشبیه به مرگ روحم را دارد. می‌دانی که؟ پس از مرگ جسم، روح آزادی می‌یابد و پوسیده شدن جسم، آزاری به روح نخواهد رساند؛ اما مرگ روح... جسم را نابود می‌کند! جدی می‌گویم. 
برایت آرزو می‌کنم هیچ گاه نتوانی جملاتم را درک کنی. هیچ گاه نفهمی این که قلبت هنوز هم بتپد و درون دنیا چشم بگشایی؛ اما روحت مرده باشد، چه حس و حالی دارد. این که با تمام وجودت خواستار پایان و محکوم به ادامه دادن باشی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

.Sarina.

مدیر ارشد + مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
ناظر انجمن
مشاور انجمن
ویراستار انجمن
گوینده انجمن
تیزریست انجمن
میکسر انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
ادیتور انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2024-04-21
نوشته‌ها
869
کیف پول من
132,371
Points
1,137
نمی‌دانم چه می‌نویسم. حتی نمی‌دانم معنی‌ای خواهد داد یا نه؛ گویی م*ست کرده‌ام. اشتباه نکن! کار خطایی انجام نداده‌ام؛ فقط کاری را انجام داده‌ام که تو درون خاطراتمان بهم گفته‌ای! به قلبم گوش می‌سپارم.
اما قلبم با این که من بشنوم راضی نمی‌شود! با هر تپشش می‌خواهد باری دیگر آخرین سخنانش را به تو بگوید و من، تنها این کار را می‌توانم انجام دهم.
حرف‌های دردمندش را بر روی کاغذ بیاورم به این امید که روزی، باد سرنوشت نوشته‌ها را به دست تو برساند.

#دلنوشته‌ی_خاطرات
#سارینا
#انجمن_تک_رمان
کد:
نمی‌دانم چه می‌نویسم. حتی نمی‌دانم معنی‌ای خواهد داد یا نه؛ گویی م*ست کرده‌ام. اشتباه نکن! کار خطایی انجام نداده‌ام؛ فقط کاری را انجام داده‌ام که تو درون خاطراتمان بهم گفته‌ای! به قلبم گوش می‌سپارم. 
اما قلبم با این که من بشنوم راضی نمی‌شود! با هر تپشش می‌خواهد باری دیگر آخرین سخنانش را به تو بگوید و من، تنها این کار را می‌توانم انجام دهم. 
حرف‌های دردمندش را بر روی کاغذ بیاورم به این امید که روزی، باد سرنوشت نوشته‌ها را به دست تو برساند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا