Usage for hash tag: Mona❦

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...ورژن خیلی قویه! می‌تونه به راحتی هرکسی رو از راهش کنار بزنه، بُکشه و سلاخیش کنه. خیلی بده که تمام حس‌هات جز نفرت و خشم بمیرن. الانم دقیقاً یه جایی از زندگی ایستادم که دیگه زنده بودن یا مردن خودمم برام مهم نیست. فقط می‌خوام تا زنده‌ام، زندگی کنم. •| November 1|• #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...نقشه‌ای توی سرت داری! نگاهش را با اکراه از دارک می‌گیرد و در حالی که سوار ماشین می‌شود می‌گوید: - اره جون خودت، تو که داشتی خودتو می‌باختی! هنگامی که چهره‌اش از دید دخترک دور می‌شود حالت خنثی‌ای به خود می‌گیرد. این چند ماه نبود و او را نمی‌دید از شرش راحت بود. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...بگذار دست بزند و بمیرد تا دیگر هوس دروغ گویی نکند. با تردید دو دستش را بالا می‌آورد. خودش گفت باعث سوختن او نمی‌شود، به راست بودنش شک دارد ولی چاره‌ای در بساط نیست. نگاهش را بالا سوق می‌دهد، دستش را هم‌زمان با گذاشتن اسلحه در دست آزراء، در دست دیگرش قرار می‌دهد. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...میارم؟ هم گلوله و هم اسلحه از ج*ن*س دیوینیویم هستن. نگاهش را زیر چشمی به آزراء می‌اندازد و اضافه می‌کند: - چیزی که ققنوس رو می‌کشه!! آزراء ندیده ولی تو که می‌دونی چیکار می‌کنه، هم با ققنوس و هم با انسان. مردک بیچاره! بی‌خبر از فلش بک آزراء و دیدارش با ققنوس رعد است! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...اشاره‌اش را زیر آن باران شدید آرام بالا می آورد. - اون هم نوع من یعنی ققنوس رعد رو کشته؛ بکشش! ناگهان دارک با عصبانیت کثیری می‌پرسد: - این ع*و*ضی ققنوس رعد رو کشته؟ شما که گفتین خودکشی کرده ای‌پست فطرت‌ها. حال او مانده و سه تن از حاضران که قصد جانش را کرده‌اند. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کشد، چشمانش را می‌بندد و تمام تمرکزش را جمع می‌کند که ناگهان جیکوب سریع آزراء را پس زده و به بازوی خود خیره می‌شود. برای بار دوم بود که آزراء چنین باعث احتراق او میشد. نفس‌هایش آشفته می‌گردند و از درد التهاب تلی از اشک درون چشم‌هایش حلقه می‌زند. دخترک گرگ صفت. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...چشمش به دارک می‌افتد. آرام‌آرام می‌خندد و این جیکوب را عصبانی می‌کند. چه فکری با خود کرد که این‌گونه توقع در آ*غ*و*ش کشیدن ققنوس آتش را داشت تا نقشه‌اش را عملی کند؟ مگر با طفلی طرف است! تمام این ها را روزی جبران خواهد کرد اما امروز وقت مناسبی برای غضبناک بودن نیست. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...را در دست می‌گیرد. - کو؟ کجا حمله کردن؟ آتاش با همان چشمان گلگون خود، ناشی از خواب آلودگی؛ بازوان جیکوب را در مشت می‌گیرد. - حمله کردن چیه! دارک داره رز رو با خودش می‌بره، بدون این که به کسی خبر بده. دستش را روی صورتش می‌کشد و اسلحه را پایین می‌آورد. - لعنتی. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کند، با نشنیدن جوابی گوشش را روی درب می‌گذارد تا کار را برای گوش‌هایش سهل کند که ناگهان درب باز شده و چشم در چشم با آزراء می‌شود. آه لعنتی، آن فاز عاشق دل‌خسته کجاست؟ جدا از نقش و بازیگری به جد، برای این دختر خانوم بی‌اعصاب تنگدل شده بود. - نمی‌ذاری بیام تو؟ #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...طعم ناگوار آب فمش را با تعب فرو می‌برد و دم عمیقی می‌گیرد که سخن مجدد آزراء حواسش را از کلمات پرت می‌کند. - بوی ترس تو شامه منو قلقلک میده. با نگاه و نوای خاصی، در دیدگان آتاش خیره می‌شود و در حالی که انگشت شستش را کنار ل*بش می‌کشد اضافه می‌کند: - خیلی ملسه! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
بالا