Usage for hash tag: Mona❦

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...و حاضر به ضد تعقیب زدن هم نیست، حسش می‌گوید او نیز ققنوسی مانند خود اوست پس جای نگرانی نیست؛ اما دخترک عجول در کسری از ثانیه کتف‌ سوزان را به سمت خود می‌کشد و سوزان به صورت غیرارادی ضربه‌ی محکمی به س*ی*نه‌ی آن وارد می‌کند و دخترک چندین قدم به عقب برمی‌دارد‌. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...دلش بخواهد بماند یا نه؟ سرش را تکان خفیفی می‌دهد و روی صندلی کنار تخت سوزان می‌نشیند. - خیلی خونریزی داری. همه‌ی لباست طلایی شده دختر چرا لجبازی می‌کنی؟ بر خلاف چیزی که انتظارش را داشت، در یک آن اشک از چشمانش سرازیر شده و بی‌صدا قطرات اشک بر بالش فرود می‌آیند. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...که با میا سوار آسانسور شده بود، او فقط اشک‌هایش را پاک می‌کرد اما برای دارک مهم نبود او فقط نگران دارایی‌اش است. چرا این حس مالکیت نسبت به آن دختر این‌قدر زیاد است که چنین او را سرگشته و حیران کند؟ چنین از زخمی شدنش نگران شود و قلبش با تمام شدت به س*ی*نه‌اش بکوبد؟ #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...به او «طوری نیست» را منتقل می‌کند و با آرامش از روی صندلی برمی‌خیزد و درون چشمان خیس میا که به سختی تلاش می‌کرد جلوی ریختن آن‌ها را بگیرد ل*ب می‌زند: - این به تو مربوط نیست. سوزان هم دختر است چرا مانند میا سریع چشمانش خیس نمی‌شوند؟ چه‌قدر تفاوت میان آدم‌هاست. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...را میان دارک و ارباب رد و بدل کرده و با تردید زمزمه می‌کند: - ارباب؛ پدرته دارک؟ پسرک بی‌حواس! ارباب نفس عمیقی می‌کشد و در حالی که می‌نشیند، می‌گوید: - بشینید، هردوتون. به اجبار قدم‌هایش را به سمت جلو سوق می‌دهد و مصادف با میا می‌نشیند. - میا؟ - بله ارباب. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...کردنش چطور؟ می‌ارزد؟ دستانش را با اسلحه‌ی در دستش بالا می‌گیرد و با التماس ل*ب به سخن باز می‌کند: - هی! چطوره نادیده بگیری؟ سوزان می‌ایستد و با ناامیدی خاصی در چهره‌اش فریال را برانداز می‌کند. - فکر نمی‌کردم مأیوسم کنی! اون جرأتی که باهاش بهم شلیک کردی یهو کجا رفت؟ #ققنوس_آتش #Mona❦...
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...به قهقهه‌ای بسیار کوتاه قناعت کرده و با زبان زهرآگینش زمزمه می‌کند: - همین الان من رو خدای آتش صدا زدی بعد انتظار داری قدرت ققنوس رعد رو کنم؟ نوکس ف*یل*تر سیگارش را زیر پایش له می‌کند. - چیزی رو انکار نکن ژاکلین، همه‌ی ما می‌دونیم پیشگویی اتفاق افتاده و تو کی هستی! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...مردک روانی، همه‌ی ققنوس‌های رعد این‌گونه از نداشتن ثبات شخصیتی رنج می‌برند؟ ولوم صدایش را بالا می‌برد و به رفتن او خیره می‌شود. - حالا که نزدم زیر گریه یعنی می‌تونم من اون رو می‌کشم؟ نوکس دستش را بالا می‌آورد و در هوا تکان می‌دهد. - صد در صد؛ ولی توی خواب! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...پس گردنی حواله‌ی پسرک کرده و خنثی می‌گوید: - نگاهت رو به جلو بدوز هممون رو به کشتن میدی! بعداً می‌تونی چیزی که گفتم رو هضم کنی! خودش را روی صندلی کمی جا‌به‌جا می‌کند که راحت بنشیند. دستی رو چانه می‌زند و آرام زیر ل*ب ادامه می‌دهد: - با چندتا بچه اومدیم مأموریت! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...روند مأموریت را در ذهنش می‌کشد که راننده نگاه زیر چشمی به او می‌اندازد و آرام زمزمه می‌کند: - تو.. ققنوس آتشی؟؟ با سخن او همه ساکت و منتظر جواب سوزان می‌شوند که مغرورانه ل*ب به سخن می‌گشاید: - به حال تو چه فرقی می‌کنه؟! همین مانده که به زیر دستانش جواب پس بدهد. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
بالا