...او همه چیز را میداند؛ همه چیز را. اما از چه زمانی، از چه زمانی میدانست و در بازی بود؟ وقتی که میدانست، چرا نرفت؟ چرا نگفت؟ چرا ماند؟ چرا ماند و نقش بازی کرد؟
موهای خود را چنگ میزند و نزدیک است که همه آنها را از جا بِکَند و با صدای بلند نعره میکشد.
- لعنتی!
#ققنوس_آتش
#Mona❦
#انجمن_تک_رمان