Usage for hash tag: حکم_گناه

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گوید: - چی... چی گف... گفت... گفته؟ جکی در حینی که تلفن را به سمت دافنی می‌گیرد زبان بر روی لبان باریک و صورتی رنگش می‌کشد و گوشه‌ی پلکش را می‌خاراند. - نوشته دخترم کجایی؟ دافنی خیالش راحت می‌شود و نفس آسوده‌ای می‌کشد و تک خنده‌ای می‌کند. - آها، الان جوابش رو میدم! #حکم_گناه #زری...
  2. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...روی صندلی نشست و جیغ بنفشی کشید؟ همون روز همه‌ی معلم‌ها و دانش‌آموزها ریختن تو کلاس! ولی سئوال این‌جاست، چرا تو رو تنبیه نکرد و فاز نصیحت برداشت؟ دافنی در حینی که می‌خندد شانه‌ای به نشانه‌ی نمی‌دانم بالا می‌اندازد و ل*ب می‌گشاید: - شاید چون زیادی مهربون و فداکار بوده! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  3. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...را از کمرش جدا می‌کند درب ماشین را می‌گشاید و سپس پیاده می‌شود. نیم‌نگاهی گذرا به صفحه‌ی گوشی‌ای می‌اندازد و زمانی که می‌بیند ناتالی نه مسیج داده و نه زنگ زده است. سگرمه‌هایش در هم می‌رود. با ابروانی که از شدت خشم در هم‌ گره خورده است به سرعت از پله‌ها بالا می‌رود. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  4. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...نه الان که دیگه کار از کار گذشته! جکی تماس را قطع می‌کند. ناتالی ل*ب می‌زند: - الو! در حینی که خود را بر روی تخت پرتاب می‌کند و بلند گریه می‌کند آرام ل*ب می‌زند: - الو! دستان مشت شده‌اش را بر روی تخت می‌کوبد و فریاد می‌زند: - گول حرف‌های عاشقونه‌ت رو خوردم استیو! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...و ادامه می‌دهد: - می‌دونم تو و مارک چه‌قدر با هم دوست‌های صمیمی‌ای بودین. قول میدم اون رو باز بر گردونم خونمون! دافنی میان گریه‌هایش، از سر شادی بلندبلند قهقهه می‌زند و می‌گوید: - قول میدی؟ لوکینگ از پشت شیشه نگاهی به آبراهام می‌اندازد و می‌گوید: - قول میدم دختر! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  6. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...و نیشخندی می‌زند و می‌گوید: - چرا جوابِ تماسِ دختری که اون‌قدر عزیزه که قید خونواده‌ت رو زدی رو نمیدی؟ استیو چشمانش را در حدقه می‌چرخاند و صدایِ آهنگ‌ را بیشتر می‌کند و همچنان‌ سکوت می‌کند. جکی که متوجه‌ی مکثِ طولانیِ استیو می‌شود ادامه می‌دهد: - چه خطایی ازش سر زده؟ #حکم_گناه #زری...
  7. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...ولی نگفت کجاست و کی بر می‌گرده خونه! دافنی از درب خارج می‌شود، قطره‌های باران زمین را فرش می‌کنند. باد موهایِ خرمایی رنگِ او را به نوازش می‌کشد، نگاهی به اطراف می‌اندازد و ل*ب می‌زند: - بابا سابقه نداشت یک هفته خونه نیاد، نکنه با هم دعوا کردین و به من چیزی نمی‌گین؟ #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  8. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...را پاک‌ می‌کند با هر دو دستانش صورتِ آغشته به اشکِ دافنی را قاب می‌گیرد و سرش را کج می‌کند و ل*ب می‌زند: - اگر استیو بفهمه هنوز بهش علاقه‌مندی، خدا می‌دونه چه بلایی سر تو و مارک میاره. این حرفی که به من زدی و مبادا جلوی اون بزنی ها! تو که داداشت رو خوب می‌شناسی! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  9. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...دور از چشمم گرفت. دقیقاً مثل شوهر تو روز و شبش رو با کارهای شرکت می‌گذروند. نهایتاً یک ساعت هم برای من تایم نداشت. به نظرت چرا؟ چون اون زن عزیز دردونه‌ش شده بود، چون اون زن خودش رو توی دلِ شوهرم جا کرده بود و اون دیگه عشق و اشک‌هایی که توی چشم‌هام هویدا بود رو نمی‌دید! #حکم_گناه #زری...
  10. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...بگو ببینم کیه؟ مارک تک خنده‌ای سر می‌زند و برای تام چشم و ابرو می‌آید و زیر ل*ب زمزمه می‌کند: - نه‌‌نه، بهش نگو بذار سورپرایز بمونه داداش! تام چند بار پی‌در‌پی سری به نشانه‌ی تائید تکان می‌دهد و ل*ب می‌زند: - نمی‌شه، تا ده دقیقه دیگه بر می‌گردیم خودت متوجه میشی کیه! #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
بالا