Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_191 «تیرداد» از چیزی که این دختره گفت برق از چشمام پرید. واقعاً می‌خواد بیاد خونه‌مون؟! من هنگم هنوز، اگه با خودم ببرمش می‌فهمه خونه‌مون جنوب شهر نیست و اگه مخالفت کنم به احتمال زیاد بهم شک می‌کنه همین‌طوریش هم شاهرخ بهم مشکوکه کافیه تا بازم گاف بدم که این‌بار ملودی هم بهم شک کنه و بیوفته...
  2. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_08 نمی‌تونستم به آدری در مورد اتفاق دیشب بگم، پس مجبور شدم بهش دروغ بگم، هرچند که از دروغ متنفرم. خدا من رو ببخشه! دست بردم دور گردنم و گردنبند رو در آوردم و روبه‌روی آدری گرفتمش و گفتم: - این همون هدیه‌ای هست که دیشب می‌خواستم بهت بدم اما یادم رفت. گردنبند صلیب نقره‌ای که خودم چند روز...
  3. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_07 «ابیگل» شمع‌های استوانه‌ای رو گذاشتم توی زنبیل و چند سکه از توی کیسه در آوردم و به فروشنده دادم. فروشنده نگاهی به سکه‌ها انداخت و همه رو برداشت. ازش تشکر کردم و از مارکت اومدم بیرون. دم در، چشمم روی فلور که مشغول برداشتن روزنامه بود، ثابت موند. آه از نهادم بلند شد. کنزو که روی شونه‌ام...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_190 «ملودی» اشکام رو کنار زدم و عرق پیشونیم رو پاک کردم. باند دور انگشتم رو به آرومی باز کردم، پنبه به گوشت انگشتم گیر کرده بود خواستم جداش کنم که ناخن تیزم خورد به گوشتِ انگشتم، قلبم تیر کشید؛ ‌یه جیغ بلند زدم و دوباره شروع کردم به گریه کردن و فریاد زدن. دردش جوری بود که انگار دارن رو...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_189 ملودی پشت هم هی جیغ می‌کشید و دستش رو محکم نگه داشته بود تو دستش و از ته دل گریه می‌کرد و نعره میزد، سیروس با دیدن جیغ‌های ملودی بلند قهقهه زد و شیشه‌ی نوشیدنیش رو که کنار گذاشته بود برداشت و‌یهو ریخت رو انگشت ملودی که ملودی انگشتش بیشتر سوخت، جیغ بلندتری کشید و دوید سمت اتاقش. تیرداد...
  6. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_06 رمی اول متعجب نگاهم کرد و بعد یهو به سمتم یورش برد و خواست بهم حمله کنه اما وقتی متوجه شد دست‌هاش بسته‌ست، با عصبانیت و انزجار بهم چشم دوخت. با تیکه پیراهنی که توی دستم داشتم، بهش نزدیک شدم و خواستم دهانش رو ببندم اما اون هی سرش رو تکون می‌داد و با پاهاش می‌خواست بهم ضربه بزنه. رفتم...
  7. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    https://dl.behmelody.in/1400/Aban/4.%20Lindsey%20Stirling%20-%20Carol%20Of%20The%20Bells%20%28320%29.mp3 پارت_05 رمی در جوابم لبخند زد. همین‌طوری در حال ر*ق*ص بودیم که متوجه شدم دوباره کنزو رفت سمت طبقه‌ی بالا. لکسی هم که اون بالا بود. دوباره اگه کنزو گربه‌ی آدری رو اذیت می‌کرد، بد می‌شد. بدون...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_188 «دانای‌کل» تاکسی جلوی در عمارت نگه داشت که تیرداد و شاهرخ و ملودی ازش پیاده شدن و ملودی کرایه رو حساب کرد. شاهرخ دست برد تا ساک هارو بلند کنه که ملودی مانع شد و گفت: - تو سوار شو برو خونه‌تون به خواهر و برادرت سر بزن، یکمم استراحت کن. شاهرخ: ولی شاید این‌جا کاری باشه بخوام انجام بدم...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_187 با شنیدنِ صدای جیغ ملودی، میلا گفت: - یا انجیل و تورات یعنی فهمید؟ همه‌مون با دستپاچگی رفتیم بیرون و دویدیم سمت اتاقی که ملودی توش بود، پشت در اتاق‌ایستادم و چندبار دسته رو فشردم اما در رو قفل کرده بود و فقط صدای جیغ‌های گوشخراش و شکستن وسایل از اتاق به گوش می‌رسید. چند بار کوبیدم به...
  10. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    پارت_04 پشت سرمون رو نگاه کردیم و دیدیم اِلایجه‌ست، صمیمی‌ترین رفیق رمی! رمی با خوش‌حالی به الایجه نزدیک شد و به هم تبریک گفتن و همدیگه رو ب*غ*ل کردن. الایجه بعد از تبریک گفتن بهم، به کتاب توی دستم اشاره کرد و گفت: - بینوایانه؟ - آره، رمی بهم هدیه داده. - وقتی خوندی بده منم بخونمش. - حتما. - خب...
بالا